مروری بر زندگی‌نامه سردار شهید «هاشم اعتمادی»

«هاشم اعتمادی» در اسفند سال ١٣۴٢ در روستای «سنگر» از توابع استان فارس متولد شد و سرانجام ٢۵ بهمن ١٣٦۵ به شهادت رسید.
کد خبر: ۶۳۴۹۴۱
تاریخ انتشار: ۱۶ آذر ۱۴۰۲ - ۰۲:۴۵ - 07December 2023

مروری بر زندگی نامه سردار شهید، «هاشم اعتمادی»به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از شیراز، «هاشم اعتمادی» در اسفند سال ١٣۴٢ در روستای «سنگر» از توابع استان فارس متولد شد دوران کودکی را در روستای سنگر و دوران نوجوانی را در شیراز گذراند.

وی برای ادامه تحصيل، همراه خانواده به روستای «حرايجان» در شيراز رفت و دوران دبيرستان را همزمان با اوج‌گيری انقلاب اسلامی شروع كرد.

هاشم با تكثير و پخش اعلاميه‌ها و سخنراني‌های امام خمینی (ره) و شعارهای انقلابی در دبيرستان و در سطح شهر، پا به پای مردم و همراه پدر و برادرش در مبارزات شركت كرد و توانست نقش به سزایی در تسخير ساختمان شهربانی شيراز و همچنين پادگان كازرون ايفا کند.

اعتمادی با پيروزی انقلاب اسلامی به زادگاهش برگشت و فرماندهی كميته مبارزه با اشرار منطقه را بر عهده گرفت.

وی با شروع غائله كردستان، برای مبارزه عليه دشمن عازم منطقه غرب شد و پس از مدتی مسئول واحد عمليات و اطلاعات تيپ «المهدی» شد و برای آزادسازی شهرهای كردنشين و پادگان حاج عمران، مسئوليت يكی از محورهای عملياتی را بر عهده گرفت.

هاشم با شركت در عملیات «والفجر ٢» در منطقه «حاج عمران»، از ناحيه پای راست مجروح شد و پس از بهبودی در سال ١٣٦٢ ازدواج کرد و مدتی پس از ازدواجش دوباره در صحنه پيكار پانهاد.

به دليل حضور «هاشم اعتمادی» در عمليات‌های مختلف و كسب تجربه فراوان، از طرف قرارگاه كربلا به منظور سازماندهی گردان قائم (عج)، با سمت فرمانده به تيپ امام حسن (ع) انتخاب شد.

وی در عمليات «کربلای ۴»، مجدداً مجروح شد اما روحی خستگی ناپذير او باعث شد تا تنها پس از ٢ روز مرخصی به جبهه برگردد.

سردار اعتمادی در عمليات «کربلای ۵»، مسئوليت يكی از محورهای عملياتی را بر عهده داشت و در حالی‌ كه چگونگی فتح یک جاده آسفالته را به حاج نبی فرمانده لشکر گزارش می‌كرد، بر اثر انفجار گلوله آرپی‌جی در كنارش، از ناحيه دست راست مجروح شد اما با همان وضعيت به طرف خط مقدم حركت كرد و سرانجام در تاريخ ٢۵ بهمن ١٣٦۵ هنگامی كه برای انجام شناسایی رفته بود، هدف گلوله‌های دشمن قرار گرفت و شهید شد.

وی که از عاشقان اهل بیت عصمت و طهارت (ع) بود، در هر فرصتی متمسّک به کتاب خداوند و به قرائت قرآن مشغول می‌شد و بسیار با خضوع و خشوع به نماز و دعا می‌پرداخت، بسیجی‌ها عاشقش بودند و علاقه زیادی به وی داشتند.

‌هاشم اعتمادی در هر فرصتی که پیش می آمد در بین مردم می‌رفت و با آنان سخن می‌گفت و آنها را در راستای تقویت جبهه‌ها، تشویق و ترغیب می‌کرد. این سردار به خانواده‌های شهدا و اسرا سرکشی می‌کرد و آن‌ها را تسلّی و دلداری می‌داد.

وی که بسیار خوش اخلاق بود، تا احساس می‌کرد نیروهایش خسته شده‌اند، با آن‌ها به شوخی پرداخته و آنان را دلگرم می‌کرد.

وصیتنامه شهید اعتمادی است:

اكنون كه دست به قلم برده‌ام و به نوشتن اولين و آخرين يادگار خود اقدام می‌كنم، می‌دانم كه ممكن است ديگر در دنيا نباشم، با وجود اينكه می‌دانم اين دنيا دوست داشتنی و زيباست. اين مطلب را تاكنون دريافته‌ام كه زيبايی دنيا چون كفی است و همچون سرابی است فريبنده، و آخرت زيباتر است.

آنچه می‌‌ماند آخرت است و زندگانی در آن سراست. اشک‌های شوق همچون باران بهاری از ديدگانم روان است و اين دعا بر لبانم زمزمه مي‌شود كه اللهم الرزقنی توفيق الشهادة فی سبيل الله...

واي بر شما از خدا بی‌خبران. به شما كوردلان اين توصيه را دارم كه اگر چنانچه عليه اين انقلاب كه خون‌بهای هزاران شهيد غرق به خون است حركتی كنيد، در خط يزيد و مشركين گام بر داشته‌ايد.

خدايا از آن واهمه دارم كه نكند در مقابل دشمن پاهايم بلرزد و جزو سربازان تو قرار نگيرم. خدايا قدرتی به من عطا فرما كه اين بار بتوانم در راه تو قدم بردارم و در خودسازی خود كوشا باشم.

خدایا اگر توفيق شهادت را نيافتم، توفيق ادامه راه راستين شهدا را به من عطا فرما. ترسم بر آن است که نکند بر اثر سنگينی گناهانم نتوانم سبک شوم و به سويت پرواز کنم و از جمله کساني باشم که از ياد تو و آياتت غافل شده‌اند.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار