یادداشت/ محمدمسیح جاسبی‌نیا

امام خمینی (ره) چگونه امام شد؟

امام امت کسی بود که محبوب دل‌ها و گمشده انسان‌ها در طول تاریخ را یافت و در فضائل او گم شد؛ امامی که در محضر خدای امت خائف بود؛ پس همه چیز در برابر او خائف و خاضع بود؛ صیادها، چمران‌ها، بهشتی‌ها و باقری‌ها.
کد خبر: ۶۳۵۲۷۶
تاریخ انتشار: ۱۳ آذر ۱۴۰۲ - ۰۹:۱۳ - 04December 2023

عشق نگار، سرّ سویدای جان ماستگروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس- محمدمسیح جاسبی‌نیا؛ در باب شناختن انسان‌ها، نویسنده‌ها قلم‌ها را شکسته، خطیبان بسیار گفته و شعرا بسی سروده‌اند.

شاه‌کلید شناخت انسان، کشفِ گمشده، نقطه جوش و انگیزه حرکت اوست. اگر کشف شد، نیمی از مسیر طی شده است.

ما سعادتمند مردمی بودیم که مدتی در سایه پدری، چون امام خمینی (ره) با مفهوم ناب انسان و اشرف مخلوقات آشنا شدیم و در آینه اندیشه و عمل او، حلاوت بندگی را به جان چشیدیم. امام انسان کاملی بود که حق را می‌شناخت و انگیزه‌اش، تنها گمشده‌اش و رب و محبوبش حضرت حق جل جلاله بود.

امامی که در محضر خدای امت خائف بود؛ پس همه چیز در برابر او خاضع بود؛ صیادها، چمران‌ها، بهشتی‌ها و باقری‌ها.

امام امت کسی بود که محبوب دل‌ها و گمشده انسان‌ها در طول تاریخ را یافت و در فضائل او گم شد؛ «سیجعل لهم الرحمن ودا»(۱). بندگان خوب، خدا را در محضر او می‌یافتند. تقوای پروردگار داشت و از غیر او نمی‌ترسید؛ «مَن خافَ اللّهَ أخافَ اللّهُ مِنهُ کُلَّ شَیءٍ، و مَن لَم یَخَفِ اللّهَ أخافَهُ اللّهُ مِن کُلِّ شَی»(۲)

و چه می‌فهمیم ما که:

پای ما لَنگ است و منزل بس دراز
دست ما کوتاه و خرما بر نَخیل
حافظ از سرپنجه عشقِ نگار
همچو مور افتاده شد در پایِ پیل

امام چگونه امام شد؟

انگیزه حرکتش، گمشده‌اش چه بود؟

رهبری که مقتدایش امیرالمومنین (علیه‌السلام) بود که فرمود: «آن که خود را در مرتبه پیشوایى قرار می‌دهد باید پیش از مؤدب نمودن مردم، به مؤدب نمودن خود اقدام کند و پیش از آنکه دیگران را به گفتار ادب نماید، باید به کردارش مؤدب به آداب کند، و آن که خود را بیاموزد و ادب نماید به تعظیم سزاوارتر است از کسى که فقط دیگران را بیاموزد.»(۳)
او اسماعیل‌ها را قبل از اینکه امام امتش باشد به مسلخ برده بود و یار پسندید او را.

کدام امت؟! امت متحمل ۲۵۰۰ سال سلطنت طاغوت را؟ یا امتی که گمشده جدیدی را شناخته و امام، آزادی و استقلالش را عاشق شده بود؟ امتی خسته از طاغوت، دلش را تقدیم امامش کرده بود و همه تعلقاتش، همسر و زندگی و فرزندش در سایه این حب معنا می‌گرفت. گوش جانش وقف فرمان امام بود؛ «وقفوا اسماعهم علی العلم النافع لهم»(۴) و به و خدایش دل سپرد و این دل‌سپردگی از امام دل نبرد همان‌طور که دلش از شنیدن صدای پای شاگردان در کوچه‌های نجف، پشت سرش نلرزید و این تلذذ‌ها را سر برید. باطنش جرعه‌نوش «الهی هب لی کمال الانقطاع الیک» بود و خدا امت‌ها را شیدای او کرد و تا آغوش خدا بدرقه‌اش کردند به اشکِ فراق.

وقتی دیوانه‌ای سنگی زد، امام آرام بود به نگاه و عنایت رب خویش و ملت را راهبری کرد تا متجاوز را بیرون کنند. زمانی فرمود: «آبادان باید آزاد شود.».

کدام آبادان؟ آبادان اشغال شده؟ با کدام محاسبات و مختصات جنگی؟ آبادانی که آزادسازی آن ممکن بود؟! یا نبود؟
و آزاد شد.

این یک گزاره تاریخی است، ولی قرار نیست میراث شود برای بعدها. نشانه‌های رسیدن به گمشده است. در سایه امام و اندیشه‌اش، باید گام‌به‌گام رفت تا پیدا شد و دمیدن صبح دولت را مشاهده کرد.

امام «قال هم اولاء علی اثری»(۵) بود به سبک حضرت موسی (ع) و خستگی‌ناپذیر.

در جریان بلا‌ها، جام زهر‌ها را پدرانه، عارفانه و عاشقانه نوشید و ابتلائات را به آغوش کشید و در طریق بندگی دوید به سان موسی؛ «و عجلت الیک رب لترضی»(۶).

منابع؛

۱. سوره مریم، آیه ۹۶.
۲. فرمایش امام صادق (علیه‌السلام): هرکه از خدا بترسد خداوند همه چیز را از او بترساند و هرکه از خدا نترسد خداوند او را از همه چیز ترسان کند.
۳. نهج‌البلاغه، حکمت ۷۳.
۴. نهج‌البلاغه، فرازی از خطبه متّقین (همام).
۵. سور طه، آیه ۸۴.
۶. سور طه، آیه ۸۴.

انتهای پیام/ 

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار