به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاعپرس، در پاییز ۱۳۵۹، سرنوشت تاریخ ایران، انقلاب اسلامی و آینده جمهوری اسلامی رقم خورد و ملت و دولت ایران، خطیرترین دوره تاریخی را پشت سر گذاشتند و شکست مطلق را به پیروزی تبدیل کردند.
درخواست آتش بس و مذاکره از سوی صدام
در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹، حکومت عراق به رهبری صدام با هدف ساقط کردن دولت جدید ایران و سیطره بر منطقه، به خاک ایران تجاوز کرد و در طول یک هفته بیش از ۲۰ هزار کیلومتر از سرزمین ایران را در استانهای خوزستان، ایلام، کرمانشاه و کردستان به اشغال خود در آورد و در پایان هفتهی اول خواستار آتشبس و مذاکره شد.
درخواست آتشبس ظاهرسازی بیش نبود و با تحقق آن، نظریه «جنگ ادامه سیاست است با ابزار دیگر» کلاوزویتز به وقوع میپیوست و صدام این گونه میتوانست به ۵۰ تا ۱۰۰ درصد از اهداف خود از جمله: سقوط نظام جمهوری اسلامی؛ تجزیهی خوزستان یا به دست آوردن حاکمیت ساحل شرقی اروندرود، دست یابد و عهدنامه جدیدی همچون گلستان یا ترکمنچای را به ایران تحمیل کند.
برای رسیدن به این اهداف همه شرایط برای صدام مهیا بود، ارتش این کشور از نظر آمادگی در وضعیت خوبی به سر میبرد، صحنه نبرد در وضعیت مناسبی برای ارتش بعثی عراق بود؛ اوضاع داخلی ایران به هم ریخته بود؛ دولت ایران انسجام لازم را نداشت و اوضاع بینالمللی و منطقهای به نفع عراق بود.
رد مذاکره از سوی امام
تنها نقطهی قوت ایران، رهبری انقلاب اسلامی بود که چارچوب ذهنی و رفتاری وی با مدلهای رفتاری و دیدهگاهای کلاسیک و عُرفی سیاست، همخوانی نداشت. امام خمینی (ره) با قاطعیت آتشبس و مذاکره را رد کرد و تحقق آن را منوط به خروج ارتش متجاوز عراق از خاک ایران دانست.
تصمیم رد مذاکره چندان ساده نبود و با تأمل در وضع سیاسی کشور و وقوع جنگ تحمیلی امری غیر ممکن به نظر میرسید، اما برای ایشان راه دیگری وجود نداشت.
شکست یا پیروزی نتیجهی محتوم تصمیمگیری در این مقطع بود و اتخاذ هر یک، سرنوشت تاریخی ایران را تغییر میداد؛ بنابراین، با وجود مشکلات بسیاری که کشور از نظر سیاسی، اقتصادی، نظامی و بینالمللی داشت، ایشان حاضر به مذاکره نشدند و کشور را وارد مرحله جدیدی از دفاع کردند و از مردم خواستند که از اسلام، جمهوری اسلامی و هویت ملی خود دفاع کنند.
رد مذاکره و اتخاذ راهبرد دفاع در مقابل تجاوز ابزارهای لازم را نداشت و توصیه برخی سیاستمداران موجه به مذاکره نیز نشان میداد آنان به خوبی این موضوع را درک کردهاند.
جمهوری اسلامی برای مقابله با تجاوز عراق با مشکلات عدیده و بحرانهای داخلی مواجه بود؛ دولت انسجام لازم را نداشت و در میان دولت مردان دوگانگی به چشم میخورد و این تفاوت و تعارض دیدگاهها در زمستان ۱۳۵۹ به بحران داخلی و در خرداد ۱۳۶۰ به جنگ داخلی منتهی شد.
نداشتن انسجام و شکاف عمیق به جنگ دیگری در داخل انجامید که طرف مقابل نه ارتش صدام، بلکه ابوالحسن بنیصدر رئیسجمهور و سازمان مجاهدین خلق (منافقین) بودند.
در عرصه نظامی، ارتش ایران که حدود ۶۰ سال در دامان نظام شاهنشاهی پرورش یافته بود، با ظهور انقلاب، وارد دوره جدیدی شده بود، اما آمادگی ذهنی، فرهنگی، سازمانی و ابزاری لازم را برای ورود به یک جنگ نابرابر نداشت. اصولاً توان نظامی ارتش ایران در چارچوب سیاست خارجی ائتلاف و اتحاد کاربرد داشت و تأمین میشد، درحالی که انقلاب اسلامی ادعا میکرد نه تنها در سطح ملی و منطقهای، بلکه در سطح بینالمللی بازیگر مستقلی است و راه تازهای را پیش گرفته است و راهبرد "نه شرقی، نه غربی" مؤید چنین نگاهی به جهان از جانب رهبر انقلاب بود.
در چنین وضعیتی سپاه پاسداران نیز که مراحل آغازین شکل گیری و رشد خود را میگذراند، فاقد سازمان، آموزش، توانایی فرماندهی نظامی و سایر نیازمندیها برای مقابله با تجاوز بود. علاوه بر این اساسا سپاه پاسداران برای برقراری امنیت داخلی تشکیل شده بود؛ بنابراین، برای مواجهه با تجاوز گستردهی نظامی آمادگی نداشت.
در عرصه بینالمللی، دولت انقلابی ایران وضعیت خوبی نداشت و به رغم استقبال ملتها، گروههای انقلابی و آزادیخواهان جهان از تحول قدرت در ایران، دولتهای منطقه و قدرتهای بزرگ و مهمتر از همه، امریکا و شوروی، دو رأس هرم بلوکهای شرق و غرب، به رغم تفاوتهای بسیار در مواضع، مخالف جدی جمهوری اسلامی بودند، به خصوص دولت امریکا که سیاست خارجی مخاصمه و مقابله را در خاورمیانه، خلیج فارس و در روابط با ایران، در پیش گرفته بود.
این جهتگیری پس از تصرف سفارت امریکا در تهران به دست دانشجویان مسلمان خط امام، عمق و دامنه بیشتری یافت و حتی تا مرز اقدام نظامی در اردیبهشت ۱۳۵۹ در صحرای طبس و نیز کودتای نوژه با هدف سرنگونی دولت ایران در تیرماه همین سال پیش رفت و موافقت با تجاوز عراق به ایران نیز در همین چارچوب انجام شد.
دولتهای اروپایی نیز که متحدان امریکا در بلوک غرب بودند، در عرصه بینالملل، چنین موضع و رفتاری داشتند.
برایناساس اوضاع داخلی، شرایط منطقهای و بینالمللی و وضعیتی که عراق با ورودش به بخشهای وسیعی از خاک ایران به وجود آورده بود و نیز وضعیت نیروهای مسلح، همه و همه در تعارض با راهبرد دفاع و نفی مذاکره قرار داشتند و امام خمینی با نگاه به گذشته، حال و آینده و نیز ماهیت حرکت انقلاب اسلامی که به سرنگونی شاه در ایران و تغییر ساخت قدرت از سلسلهی شاهنشاهی با پیشینهی ۲۵۰۰ ساله به جمهوری اسلامی و نقش مردم در سیاست انجامیده بود، راه گریزی جز اعتماد به توانایی انقلاب و مردم و مقابله با تجاوز به جای پذیرش آتشبس نداشت.
تصمیم تاریخی امام با اتکا به اسلام و ملت
اما انرژی و توان برآمده از انقلاب؛ آزادی ملت از استبداد و سلطه؛ توانایی ذهنی و قدرت تصمیمگیری امام خمینی؛ توانایی ایشان در اتصال مردم به ارزشهای دینی و مذهبی و تبدیل تجاوز به فرصت در دورهی جدید ایران، برگ برندهی رهبر ایران بود و امام خمینی به بهترین وجه ممکن توانست با اتکا به آن، از شکست و سقوط نظام تازه تأسیس برآمده از انقلاب جلوگیری کند.
جلوگیری از تحمیل عهدنامههای ننگین دیگر بر ایران
پذیرش مذاکره از جانب امام و ورود به دالان تنگ و پر پیچوخم دیپلماسی قطعاً به سقوط جمهوری اسلامی یا تغییر ماهیت آن میانجامید و عهدنامههای ترکمنچای و گلستان بار دیگر امضا میشد.
اما این بار این رهبر انقلابی و دینی بود که آن را میپذیرفت و امضا میکرد؛ نه پادشاهان. بهطورقطع، امام آگاه بود که پذیرش مذاکره و آتشبس و واگذاری بخشهای وسیعی از خاک ایران به حکومت بعثی عراق، آثار مخرب و بنیان برافکن در پی خواهد داشت، زیرا این بار نه محمدرضا شاه که امام خمینی که داعیهدار آزادی و استقلال ملت و شارح نظریهی حکومت اسلامی بود، ایران را از دست میداد و ملت را در پسرفت تاریخیِ دیگر گرفتار میکرد.
امام خمینی آگاه بود که انقلاب نباید اسارت ملت را در پی داشته باشد و سبب خواری آنان شود؛ بنابراین، تصمیم به دفاع و مقاومت با الگوی حضرت سیدالشهدا و واردکردن مردم بهجای اتکا صرف به سازمانهای نظامی، راه چاره امام برای برونرفت از بنبست تاریخی دیگری بود که افقهای تیره و تاریک را در مقابل جامعه ایران پدیدار کرده بود.
امام خمینی با رد مذاکره، مهمترین تصمیم خود را در هشت سال دفاع مقدس گرفت؛ بطوریکه هیچ تصمیم دیگری در حیات سیاسی ایشان به این اندازه مهم نبوده است.
در حقیقت، امام خمینی با این تصمیم از یکسو مانع از فروپاشی جمهوری اسلامی شد و از سوی دیگر تاریخ ایران را وارد مرحلهی جدیدی کرد و سنت استقامت رهبری را در فراز و نشیبهای آینده، پایهگذاری نمود...
انتهای پیام/ ۱۳۴