به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، نوشتن از شهدا و روایت زندگی این بزرگمردان تاریخ از برکت قلم است. همنشین شدن با خانوادههای معظم شهدا و آشنایی با سبک ویژه زندگی این بزرگواران نعمت ارزشمندی است. اینجا قلم قرار است روایتگر شهیدی شود که در دفاع از حرم آلالله جان خود را فدا کرده است.
ابراهیم عشریه فرزند شعبان، اول شهریور ۵۶ در نکا به دنیا آمد. سال ۹۲ کارشناسی ارشد را در تهران خواند. یکی از مربیان و اساتید تاکتیک فنون نظامی و فارغالتحصیل دانشگاه افسری امام حسین علیهالسلام بود که بهعنوان یک مستشار از قم به سوریه رفت و در همین جبهه نیز به شهادت رسید.
در ادامه متن گفتوگوی ما با ساره عیسی پور همسر شهید عشریه را میخوانید.
از آشناییتان با شهید ایمانی و معیارهایی که سبب شد ایشان را بهعنوان همسر انتخاب کنید، بفرمایید.
بنده اصالتا مازندرانی و اهل شهرستان نکا هستم. بنده به عنوان مربی و مسئول کانون قرآن سازمان تبلیغات واحد خواهران فعالیت میکردم. هر ماه واحد برادران و خواهران این کانون قرآن در جلسهای گزارش کار و فعالیتهای خود را با هدف ارتقاء برنامههای فرهنگی ارائه میدادند.
در جلسات کانون قرآن، شهید شرکت میکردند و همواره در زمینه برنامههای فرهنگی حضوری فعال داشتند و از طرفی به واسطه کوچک بودن شهرستان با عموی بنده نیز آشنایی داشتند، اما خودم به شخصه شناختی از شهید نداشتم و فقط میدانستم از نیروهای فعال کانون هستند.
بعد از گذشت چند ماه از طریق یکی از بستگان نزدیک شرایط آشنایی و خواستگاری فراهم شد. بعد از اینکه پدرم تحقیق کرد به من گفت آقای عشریه از نظر مالی شرایط مساعدی ندارد، اما اهل مسجد و نماز اول وقت است و با افرادی رفت و آمد دارد که آنها نیز اهل رفتن به مسجد و خواندن نماز اول وقت هستند و کتابخانه مسجد هم پاتوق اوست؛ و به من توصیه کردند اگر چه ثروت و مال خوب است، اما در وهله اول ایمان و اخلاق ملاک است و کسی که این دو ویژگی را داشته باشد با توکل به خدا امکانات مادی را هم به دست میآورد.
آشناییام با شهید عشریه تا ازدواج یک سال طول کشید. ایشان بعد ازدواج گفتند که با شروع فعالیت در کانون قرآن از خدا خواسته بودند با دختری که اهل خواندن قرآن و عمل کردن به آن است ازدواج کنند. به گفته خود شهید ملاکشان برای انتخاب همسر خانواده دار بودن، اهل عمل به ایمان و داشتن اخلاق نیکو بوده است.
صداقت از معیارهای بنده برای ازدواج بود که شهید عشریه این ویژگی را داشتند؛ از طرفی این اطمینان را به من میدادند که با توکل به خدا تلاش میکنند که مرا خوشبخت کنند و همیشه به احترام دو طرفه تاکید داشتند. یکی از معیارهای من برای انتخاب شهید عشریه به عنوان همسر انس ایشان با قرآن بود، چرا که همین انس با قرآن و توکل به خدا باعث شد که در زندگی صبور باشیم.
از خداوند خواسته بودم که همسرم اهل انس با قرآن باشد و به شهید عشریه هم گفته بودم که ملاک من برای شروع زندگی مشترک این است که هر دو با قرآن انس داشته باشیم و از قرآن و اهل بیت (ع) جدا نشویم، زیرا تا زمانی که در پناه قرآن باشیم بیشتر شامل لطف خداوند میشویم.
اخلاق و رفتار شهید در برخورد با شما چگونه بود؟
شهید تاکید داشتند که ما از دو خانواده با دو فرهنگ متفاوت هستیم و از طرفی شما خانمها روحیه لطیفی دارید و زودرنج هستید، اما باید به همدیگر احترام بگذاریم و اگر خدای ناکرده از دست یکدیگر ناراحت شدیم نباید این مسئله را به نفر سومی چه از خانواده من و چه خانواده شما منتقل کنیم؛ فقط باید من و شما باشیم و در زندگیمان همه چیز را با هم شروع و با همدیگر تمام کنیم و اجازه ندهیم که حرمت بین ما شکسته شود.
تاکید داشتند اگر در جمع خانواده مسئلهای پیش آمد آن را زمانی که تنها بودیم و با گفتار درست و با منطق حل کنیم و همواره در طول زندگی مشترک به این امر پایبند بودیم.
شما به عنوان همسر شهید رابطه ایشان را با پدر و مادر و خواهر و برادرانش چگونه دیدید؟
بعد از ازدواج به دلیل ادامه تحصیل همسرم در دانشگاه افسری به اصفهان رفتیم و بعد از اتمام دوره تحصیل ایشان در قم ساکن شدیم؛ بنابراین دور از خانواده زندگی میکردیم و شهید هم به واسطه شغل نظامی شان کمتر فرصت داشتند، اما بر خود واجب میدانستند در طول هفته به ویژه روز جمعه با پدر و مادر خودشان و همینطور پدر و مادر بنده تماس میگرفتند و جویای احوال خانواده بودند.
همواره جویای احوال خواهران و برادرانشان بودند و آنان هم با شهید مشورت میکردند و ایشان را رازدار خودشان میدانستند و بعد از شهادتشان متوجه شدم که اینها هر زمان مشکلی داشتند با شهید عشریه تماس میگرفتند، اما شهید به عنوان فردی امین و رازدار هیچگاه این مسائل را حتی با من مطرح نمیکردند.
نحوه برخورد شهید با فرزندان چگونه بود؟
پدر ستون خانواده است. شهید عشریه به واسطه شغل نظامی در بیشتر اوقات در کنار ما نبودند، اما کیفیت حضور ایشان در خانه بسیار زیاد بود.
حدود ۴ سال قبل از شهادت در دانشگاه امام حسین در تهران تاکتیک فنون نظامی تدریس میکردند و عملا روزهای آخر هفته در خانه حضور داشتند، اما خاطرات و کیفیت حضور ایشان همواره در ذهن فرزندان ما هست.
صبحهای جمعه صبحانه را در مسجد جمکران میخوردیم و شهید عشریه در این محیط با فرزندانمان بازی میکردند. در خانه هم آنها را بر دوش میگذاشتند تا حدی با آنها بازی میکردند که بچهها خسته میشدند. همیشه میگفتند نمیخواهند که فرزندانمان احساس کنند که، چون کمتر در کنار آنها است وظیفه اش را در قبال آنها انجام نمیدهد.
ارتباط خوبی با فرزندانمان داشتند و من نیز با یادآوری خاطرات، تفریحات و بازیهای پدارنه شهید برای دخترانم یاد ایشان را برای آنها همواره زنده نگه میدارم.
آیا قبل از شهادت، در مورد شهادت سخن میگفت؟
از ابتدای شروع زندگی مشترک با شهید عشریه یک دفتر خاطرات داشتم و ایشان گاهی اوقات برای من متنی را در این دفتر مینوشتند و همیشه در پایان این دست نوشتهها عنوان میکردند "ابراهیم در این تاریخ در آروزی شهادت هستم".
سال ۹۴ راهی سفر اربعین شدند و بعد از این سفر در تاریخ ۲۰ اسفند ۹۴ به سوریه رفتند. شهید در یک گزارش نوشته بود که من برات شهادتم را در اربعین از امام حسین (ع) گرفتم.
برای یک ماموریت ۶۰ روزه و به عنوان مستشار نظامی به سوریه رفته بود؛ و با گذشت ۳۵ روز از این ماموریت در منطقه العیس سوریه شهید شدند.
شهید عشریه ۱۰ روز قبل از شهادت یک بزرگی را در خواب دیده بود که به او میگوید شما به عنوان مدافع حرم حضرت زینب (س) شهید میشوید و حضرت زینب (س) شما را میپذیرند؛ این خواب را یکی از همرزمان شهید برای ما بازگو کردند.
رابطه شهید با امام زمان چگونه بود؟
شهید با وجود مشغلههای نظامی شبهای چهارشنبه خادم جمکران بودند؛ معتقد بود که باید فرزندانمان را در فضای امام زمانی تربیت کنیم و نمونه آن اینکه هفتهای یکبار به جمکران برویم و به نحوی به فرزندانمان خوش بگذرد و خاطرات خوبی از این مکان داشته باشند که در سنین بزرگسالی مسجد جمکران مأوا و پناهگاه آنها باشد.
شهید عشریه در نمازهای شب، توسلات و روضههایشان اشعار کتاب فیض کاشانی را میخواندند و ظهور آقا امام زمان (عج) را از خداوند میخواستند. همچنین شب و روز جمعه نیت میکردند تا میتوانند ذکر صلوات را بگویند تا قدمی برای ظهور امام عصر باشد.
آیا شهید اهل کمک خیر به دیگران بود؟
برای شهید مهم بود که به دیگران کمک کند و در شب ۲۱ ماه رمضان چندسال قبل از شهادتشان سرپرستی دو یتیم را به عهده گرفته بودند و ماهیانه مبلغی برای آنان واریز میکردند. همچنین بعد از شهادت همسرم متوجه شدم به همراه یکی از دوستانش برای چند خانواده ماهیانه خریدهایی را انجام میدادند.
مهمترین وصیت شهید به شما چه بود؟
شهید عشریه در وصیتنامه خود تاکید کردند که از بنده راضی بودند و امیدوار هستند که خداوند نیز از من راضی باشد و از من خواستند فرزندانمان را طبق رحمت مهربانی نبوی تربیت کنم.
همچنین در وصیتنامه آوردند که در من بلند همتی، استقامت، زهد و ساده زیستی دیدند، در واقع همین باعث شد که من بتوانم شهید عشریه را به عنوان بهترین همراه در زندگی داشته باشم.
شیرینترین خاطره خود با شهید را بیان بفرمایید.
یکی از بهترین خاطرات این بود که بعد از عروسی برای ماه عسل به مشهد مقدس رفتیم، اما به دلیل شرایط مالی امکان مستقر شدن در هتل نداشتیم، رفتیم حرم زیارت و نماز خواندیم بعد راجع به آینده و زندگی و تربیت فرزندان صحبت کردیم و ماه عسل ما شد روز عسل؛ چون یکروزه برگشتیم.
آیا از آخرین ساعات قبل از شهادت ایشان اطلاعی دارید، اگر مطلبی در این خصوص دارید، بفرمایید.
یک هفته قبل از شهادت، همسرم زمانی که همراه بچهها از مسجد به خانه آمده بودیم با ما تماس گرفت و گفت که ماموریتی دارند که شاید چند روزی نتواند تماس بگیرد. من هم همسرم را به خدا سپردم و گفتم هر زمان توانست با ما تماس بگیرد؛ و با توجه به اینکه محل ماموریت شهید متفاوت بوده و از همرزمش جدا شده بود از چند ساعت قبل از شهادتشان با خبر نیستیم.
چگونه از شهادت ایشان باخبر شدید؟
چند روزی از همسرم خبری نداشتم؛ و شب شهادت وی خوابی دیدم و صبح صدقه کنار گذاشتم. همان روز دوستان شهید پیام دادند با این محتوا که خانم عشریه شهادت برادر ابراهیم عشریه را تبریک و تسلیت میگوییم.
باتوجه به اینکه پیکر همسرم مفقود شده بود از شهادت وی مطمئن نبودیم که البته بعد چند روز خبر شهادت وی تایید و بعد از گذشت سه سال و نیم پیکرش شناسایی شد.
شهید عشریه عادت داشت که بعد از نماز روضه بخواند، میگفت این روضهها و اشکها به خانه برکت میدهد من نیز به تاسی از وی بعد از شنیدن خبر شهادت اش با توکل به خدا و خواندن روضه و دعا از حضرت زینب و حضرت رقیه برای خود و دخترانم صبر خواستم، و تا امروز به دعای اهل بیت علیهم السلام و لطف خاص حضرت زینب و دعای شهید عشریه زندگی کردیم.
منبع: ایسنا
انتهای پیام/ ۱۳۴