گروه سایر رسانههای دفاعپرس - حنیف غفاری؛ در حالی که بنیامین نتانیاهو تلاش میکرد با تشکیل ائتلافی فراگیر از جریانات محافظهکار و تغییر قوانین قضایی از طریق کنست (پارلمان رژیم صهیونیستی)، خود را تبدیل به نماد یک قدرت دائم در اراضی اشغالی کند، اکنون با شرایطی کاملا متفاوت و وارونه مواجه شده است. عملیات توفان الاقصی و جنگ غزه تبدیل به پاشنه آشیل حزب لیکود و ائتلاف کنونی دولت تلآویو شده و محبوبیت شخص نتانیاهو نیز در نظرسنجیها (در اراضی اشغالی) از حدود ۶۰ درصد سال گذشته به ۲۵ درصد در برهه کنونی رسیده است. اعضای ائتلاف کنونی در تلآویو تا قبل از وقوع عملیات توفان الاقصی، جنگ و صلح را متغیری وابسته به خود تلقی میکردند، اما اکنون خود به متغیری وابسته به جنگ تبدیل شدهاند! به عبارت دقیقتر، اگر جنگ غزه در همین لحظه پایان یابد، حیات سیاسی نتانیاهو و همراهانش نیز رسما پایان خواهد یافت.
اما حد یقف تحلیل شرایط داخلی اراضی اشغالی پس از وقوع جنگ غزه، قطعا محصور به سرنوشت کابینه یا زد و خورد سیاسی گانتس ـ نتانیاهو نیست. سیاستمداران غرب و رسانههای وابسته به لابی صهیونیسم، مصرند جنگ غزه را در فرامتن رقابتهای سیاسی اراضی اشغالی مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند و در آینده اینگونه القا کنند که به واسطه سقوط نتانیاهو (که دیر یا زود قطعیت خواهد یافت)، تلآویو وارد مرحله تازهای از حیات خود خواهد شد! با این حال چنین تصویرسازی ایدهآلگرایانهای از اسرائیل و صهیونیسم، حتی در اذهان ساکنان اراضی اشغالی نیز تثبیت نشده است. اساسا نمیتوان پدیدهای مانند توفان الاقصی و جنگ غزه را ذیل دوگانههای سیاسی کاذب و انحرافی، از جمله دوگانه نومحافظهکار- لیبرال در تلآویو مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای رهبر حکیم انقلاب اسلامی در یکی از فرمایشات اخیرشان درباره جنگ غزه، به مولفه کلیدی و مهمی در این باره اشاره فرمودند: «شکلگیری دوگانه تسلیم - مقاومت در منطقه و جهان».
واقعیت امر این است که جنگ غزه، منجر به ایجاد نوعی زلزله گفتمانی در منطقه و نظام بینالملل شده است؛ فرامتنی که بر اساس دوگانه نتانیاهو - گانتس یا لیبرال – نومحافظهکار در تلآویو از سوی جریانات و لابیهای رسانهای و امنیتی در غرب و تلآویو خلق شده که بهمراتب کوچکتر از آن است که بتوان متن جنگ غزه و ابعاد گفتمانی این نبرد را ذیل آن مورد واکاوی قرار داد. این مصداق نوعی عدم تناسب میان متن واقعی جنگ غزه و فرامتن القایی و محدودی است که ساخته و پرداخته دست دشمنان است.
تفسیر مناقشات مبنایی ـ گفتمانی در بطن یک فرامتن و بستر محدود سیاسی، همواره برای جریان سلطه دردسرساز بوده است. در جریان اشغال افغانستان و عراق در ابتدای هزاره سوم، آمریکا و متحدانش تلاش کردند با گذشت زمان، رویکرد خود در قبال این پدیده را معطوف به دوگانه دموکرات – جمهوریخواه مورد تفسیر قرار دهند، اما روایتسازی آنها در سال ۲۰۲۱ میلادی منتج به عقبنشینی مفتضحانه از افغانستان شد. افکار عمومی دنیا دوگانهسازی القایی واشنگتن را در این معادله پس زد. در جریان جنگ ۳۳ روزه سال ۲۰۰۶ میلادی نیز رسانههای غرب تلاش کردند به جای مکتب منفور صهیونیسم، ایهود اولمرت را بازنده جنگ قلمداد کنند. با این حال شدت منازعه و تبعات آن در ابعاد امنیتی، گفتمانی و اجتماعی در منطقه و جهان به گونهای بود که حتی با خروج اولمرت از مسند قدرت، مصادیق و بایستههای غیرقابل انکاری را بر منطقه (به سود جریان مقاومت و به ضرر صهیونیستها و حامیان آنها) تحمیل کرد.
این روزها رسانههای غرب اصرار دارند به تناسب اوضاع، واژه نحس نتانیاهو را به جای رژیم صهیونیستی استخدام کرده و مانع تمرکز جهانیان بر شکست رژیم اشغالگر قدس و به چالش کشیده شدن بنیانهای ماهوی و اساسی این رژیم جعلی و کودککش شوند. تمرکز بر دوگانه مقاومت - سازش مورد تاکید رهبر انقلاب، این تلاش وقیح و مذبوحانه را نقش بر آب خواهد کرد. خیزش افکار عمومی دنیا در حمایت از فلسطینیان، بهترین زمینه را برای جلوگیری از دوگانهسازیهای القایی جریان سلطه و در مقابل، خلق الگووارههای صحیح تحلیلی - گفتمانی در تفسیر جهان جدید ایجاد خواهد کرد. قطعا دوران پساجنگ غزه نیز مانند دوران جنگ، برای واشنگتن و تلآویو مملو از نمادهای استیصال و درماندگی خواهد بود؛ در شکلگیری این معادله، حضور یا عدم حضور نتانیاهو یا گانتس در مسند نخستوزیری اراضی اشغالی کمترین اهمیتی نخواهد داشت.
منبع: فارس
انتهای پیام/ ۱۳۴