به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، «اصغر رحیمی» سن و سال زیادی نداشت که همراه دوستانش به جبهه رفت. او و دوستانش را به چادری اختصاصی فرستادند که رزمندگان اسم آن را گذاشته بودند چادر کودکستان. او متولد دومین روز تیر سال ۱۳۴۸ در کرج بود. خیلی زود وارد بسیج شد و وقتی به نوجوانی رسید آموزش دید تا به عنوان تخریبچی در لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) خدمت کند.
علیرغم استعداد زیادی که داشت، اما به خاطر جثه کوچک و سن کمش فرماندهان کارهای سخت تخریب را به وی واگذار نمیکردند. او، اما برای خودش مسوولیت نانوشتهای ترتیب داد و همه همتش را به کار گرفت تا این مسوولیت را به خوبی انجام دهد.
او مسوولیت تهیه و پخش چای بین رزمندهها را برعهده گرفت. درست کردن چای اگرچه کار راحتی است، اما به شرط آنکه آتش مهیا باشد، آب فراوان باشد، چای خشک به وفور و به سادگی در دسترس باشد و مهمتر از همه تعداد چای خورها کم باشد، اما شرایط جبهه تفاوت داشت. آب نبود، هیزم کم بود و تعداد بچههای گردان هم زیاد بود.
هر صبحگاه که نیروها برای مراسم حاضر میشدند چای آماده بود و تا آخر شب هم اگر کسی چای میخواست خیالش راحت بود که اصغر چای دارد. اصغر کم کم کارش را توسعه داد، سماور خرید و یک جای ثابت برای صرف چای درست کرد. او انقدر کارش را جدی گرفته بود که فکر میکرد اگر یک روز چای را به موقع اماده نکند کار جنگ لنگ میماند. بعدها او با حفظ سمت تخریبچی ماهری شد تا اینکه در مرداد سال ۱۳۶۷ در ماموریت پاکسازی جاده مهاباد به شهادت رسید. پیکر او در گلزار شهدای بهشت زهرا (س) تهران به خاک سپرده شد.
ناصر اسماعیل یزدی از همرزمان شهید درباره او گفته است: اصغر مسئول چایی همهی چادرها بود. علاقهمند بود که برای بچه رزمندهها چایی درست کند. این کاری بود که کمتر کسی از عهده آن بر میآمد چرا که باید صبح بیدار میشد و علفها را جمع میکرد، چوب پیدا میکرد تا زیر آتیش را روشن کند. آنوقت آب را به جوش میآورد و چایی را درست میکرد. در نهایت یک کورهای درست کرد که چهار الی پنج کتری در آن جای میگرفت. آتیش خوبی درست میکرد و کتری بقیهی چادرها را هم روی آن میگذاشت. بعداً آن را پیشرفتهتر کرد و به شهر رفت و یک ترموستات خرید که با آن چای را آماده میکرد.
انتهای پیام/ ۱۴۱