همزمان با سالروز شهادت مرور می‌شود؛

کارنامه مفتح؛ تلاش برای انس حوزه و دانشگاه و شهادت به دست مارقین

به لحاظ مقبولیت و محبوبیتی که مفتح بین طلاب و دانش آموزان کسب کرده بود ساواک به وحشت افتاد و برای خنثی کردن فعالیت‌هایش، او را از آموزش و پرورش اخراج و به نواحی بدآب و هوای جنوب تبعید کرد.
کد خبر: ۶۳۸۸۶۲
تاریخ انتشار: ۲۷ آذر ۱۴۰۲ - ۲۰:۱۵ - 18December 2023

به گزارش گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، محمد مفتح، روحانی انقلابی و مبارز در انقلاب اسلامی ایران و از شاگردان آیت‌الله بروجردی، امام خمینی و علامه طباطبایی بود. وی بعد از رسیدن به درجه اجتهاد در حوزه علمیه، تحصیلات دانشگاهی خود را تا اخذ مدرک دکترا در رشته الهیات و معارف اسلامی ادامه داد.

مفتح با اینکه یکی از اساتید حوزه و دانشگاه و نیز در دبیرستان‌های قم به تدریس مشغول بود، به فعالیت‌های انقلابی و مبارزاتی نیز توجه داشت و به‌هیچ عنوان برنامه‌های تبلیغی خود را رها نمی‌کرد. از جمله فعالیت‌های تبلیغی، انقلابی و فرهنگی وی می‌توان از: تأسیس کانون اسلامی دانش‌آموزان و فرهنگیان در قم، مسافرت‌های تبلیغی فراوان، تأسیس جلسات علمی اسلام‌شناسی، تلاش برای وحدت حوزه و دانشگاه نام برد.

شهید مفتح از نظر خط فکری در زمینه مسائل عقیدتی با خطوط التقاطی سخت مخالفت داشت و در برابر احزاب و گروهک‌هایی که تفکر انحرافی داشتند می‌ایستاد و به‌سبب همین موضع‌گیری صریح بود که به ترور وی اقدام کردند و سرانجام در صبح روز ۲۷ آذر ۱۳۵۸ توسط گروه فرقان، مقابل دانشکده الهیات دانشگاه تهران ترور شد و به شهادت رسید.

همزمان با سالروز شهادت محمد مفتح در گزارشی کوتاه به بررسی و مرور زندگی او پرداختیم که مشروح این‌گزارش در ادامه می‌آید.

تلاش برای بر سر زبان‌ها انداختن نام امام

پدر مفتح حاج شیخ محمود مفتح از واعظان مشهور همدان بود، وی در ادبیات عرب و فارسی تبحر داشت اشعار زیادی در مدح و منقبت و رثای اهل‌بیت (ع) سروده که ضمن زیبایی‌های لفظی از مضامین عالی و تاریخ صحیح ائمه و احادیث معتبر سرچشمه گرفته بود. وی علاوه بر سخنوری و وعظ در حوزه علمیه همدان به تدریس مشغول بود. در سال ۱۳۰۷ در خانه این ادیب فرزندی به دنیا آمد که او را محمد نامیدند.

از هفت سالگی پایش به مدرسه گشوده شد و در زمینه ادبیات از پدر ادیب و شاعر خویش بهره‌مند شد. شهید مفتح پس از فراگیری مقدمات علوم عربی، فقه و بخشی از منطق نزد پدر و اساتید وقت حوزه همدان سال ۱۳۲۲ به قم مهاجرت کرد و در مدرسه دارالشفاء و در حجره‌ای کوچک اقامت کرد و به کسب علوم و مکارم پرداخت.

با تلاش و پشت‌کار فراوان و وجود اساتید برجسته دروس حوزه از جمله رسائل، مکاسب و کفایه را طی سال‌های ۱۳۲۴-۱۳۲۲ فراگرفت و خود در زمره اساتید حوزه علمیه قم قرار گرفت.

دکتر مفتح در آن اختناق خطرناک رژیم ستم‌شاهی چه در برنامه‌های علمی و پژوهشی و چه جلسات سخنرانی و تلاش‌های تبلیغی اصرار داشت که نام امام خمینی (ره) مطرح شود و در مسجد قبای تهران صریحاً و بدون هیچ گونه واهمه‌ای در سال‌های قبل از انقلاب نام ایشان را بر زبان جاری می‌ساخت. مرحوم مصطفی زمانی نوشته است که نه تنها مفتح خود چنین روش را به کار می‌بست بلکه در انجمن اسلام‌شناسی اعضا را تقویت می‌کرد تا به کمال شهامت نه‌تن‌ها مقاصد او را تقویت کنند، بلکه نامش را هم در کتاب‌ها بیاورند.

دکتر مفتح پس از درک محضر اساتید وقت حوزه و کسب معارف اسلامی در سطوح عالی بعد از اندک مدتی خود به تدریس کتاب شرح منظومه ملاهادی سبزواری پرداخت و در شرح و توضیح این اثر مطالبی را تحت عنوان «روش اندیشه» به رشته تحریر در آورد.

کارنامه مفتح؛ تلاش برای انس حوزه و دانشگاه و شهادت به دست مارقین

تأسیس کانون اسلامی دانش آموزان و فرهنگیان

وی از ابتدای تدریس در دبیرستان دین و دانش قم به روشن نمودن اذهان دانش آموزان در خصوص مباحث دینی و سیاسی و اجتماعی پرداخت و با همکاری دکتر بهشتی و حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به مناسبت تقویت پیوند دانش آموزان، فرهنگیان و دانشجویان با روحانیون اقدام به تأسیس کانون اسلامی دانش آموزان و فرهنگیان در قم کرد. این کانون اولین مجتمع اسلامی زنده بود که در آن گروه‌های مختلف جمع می‌شدند و جلوه‌ای بود از هماهنگی همه قشر‌های جامعه بر محور اسلام و بینش پرجوشش اسلامی.

دبیرستان دین و دانش پایگاه مهمی برای تلفیق دین و سیاست و نیز مرکزی برای انس دین و دانش بود تا از این رهگذر نسل جوان با معارف دینی آشنا شده و طلاب حوزه با مسائل روز ارتباط یابند و وحدت میان روحانیت و اقشار فرهنگی تحقق یابد.

به لحاظ مقبولیت و محبوبیتی که شهید مفتح بین طلاب و دانش آموزان کسب کرده بود ساواک به وحشت افتاد و برای خنثی کردن فعالیت‌های وی، او را سال ۱۳۴۷ از آموزش و پرورش اخراج و به نواحی بد آب و هوای جنوبی تبعید کرد. در سال ۱۳۴۸ که زمان تبعید مفتح به سر رسید و باید به قم باز می‌گشت از ورودش به این شهر جلوگیری کردند و او را مجبور به اقامت در تهران کردند.

تبدیل مسافرت‌های تبلیغی به منبر‌های افشاگرانه

مفتح عقیده داشت برای تحول در اندیشه‌های مردم لازم است که آنان را از دره نادانی به قله آگاهی رسانید. به‌عقیده وی هر مسلمان علاقه‌مند و وظیفه‌شناس باید در دو جبهه مبارزه کند در یک جبهه با دشمنان اسلام و در جبهه‌ای دیگر با جهل و خرافه‌پرستی، وی با اینکه یکی از برجسته‌ترین اساتید حوزه و دانشگاه بود و در این دو پایگاه حساس و نیز در دبیرستان‌های قم به تدریس مشغول بود به‌منظور آگاهی دادن به توده مردم و بیدار کردن و به حرکت درآوردن آنان تلاش‌های وسیع داشت و به‌هیچ عنوان برنامه‌های تبلیغی خود را رها نمی‌کرد خصوصاً در ایام ماه مبارک رمضان، ماه محرم و صفر در نقاط مختلف کشور این فعالیت او مضاعف می‌گشت در ایام تبعید که در زاهدان اقامت داشت از وعظ و ارشاد مردم غافل نبود.

دکتر مفتح مسافرت‌های تبلیغی خود را به منبر‌های افشاگرانه و روشنفکرانه تبدیل ساخته بود و سخنانش به دلیل آنکه تأثیر عمیق و وسیعی در اذهان و افکار مردم داشت و برای دستگاه سفاک پهلوی خطر آفرین بود، بار‌ها از سوی ساواک بازداشت و سخنرانی‌هایش تعطیل می‌شد. وی در شهر‌های مختلفی از جمله آبادان، اهواز، خرمشهر، دزفول، اصفهان، یزد، شیراز، کرمان، بندرعباس، زاهدان، همدان، کرمانشاه، ساری، بابل، املش، آمل، چالوس و مشهد تلاش‌های تبلیغی وسیعی داشت.

از راهپیمایی در زمین‌های قیطریه تا سازماندهی کمیته استقبال از امام

شهید مفتح علاوه بر آنکه برای اندیشه‌های علمی خود از محضر امام خمینی (ره) استفاده کرد در پرتو افکار امام، ستیز با ستم و نفی هرگونه سلطه را از مهم‌ترین برنامه‌های خود قرار داد و سخنرانی‌ها، مقاله‌ها و در جلسات درسی افراد را نسبت به فجایع جهان اسلام که ارمغان استعمار است آگاه می‌نمود و فساد تباهی استبداد را افشاء می‌کرد از این‌جهت وی را از سخنرانی کردن و هرگونه تبلیغ مذهبی منع کردند چنانچه آن شهید در سخنرانی ماه مبارک رمضان در سال ۱۳۵۷ به این وضع اشاره کرده است.

با این حال این دانشمند مبارز آرام نمی‌گیرد و وقتی که از سوی رژیم به سنت‌های اسلامی توهین می‌شود فریاد می‌زند و می‌گوید اگر به افکار اسلامی ما جسارت کردید، ما آرام نمی‌توانیم بگیریم، اگر به احساسات مذهبی ما احترام قائل نشدید ملت ایران آرام نخواهد شد.

وقتی باخبر شد که رژیم منحوس پهلوی تاریخ رسمی کشور را تغییر داده است گفت: «چطور ایرانی باید تاریخ پر افتخار رسول‌الله (ص) را، یعنی تاریخ اسلام، افتخار انسان‌ها، افتخار ایران، نجات دهنده ایران را کنار بگذارد. یا رسول الله (ص) ما از روی تو شرمنده‌ایم؛ لذا مرجع بزرگوار پرچمدار جهان تشیع حضرت آیت‌الله العظمی امام خمینی به ملت ایران هشدار می‌دهند که به‌کار بردن این تاریخ حرام است».

شهید مفتح در سال‌های حدود ۱۳۴۰ که همزمان با آغاز قیام امت اسلامی است اغلب به شهر‌های استان خوزستان می‌رفت و به دستور امام خمینی (ره) به فعالیت‌های تبلیغی و افشاگری جنایات رژیم شاه می‌پرداخت و وقتی که ساواک وی را به نقاط بد آب و هوا تبعید کرد و از ورودش به قم جلوگیری به‌عمل آورد، دکتر مفتح به‌منظور گشودن سنگری برای ستیز با رژیم شاه به شوق همکاری با شهید مطهری در دانشکده الهیات دانشگاه تهران به تدریس مشغول شد.

آن شهید بنا به دعوت مؤمنان و اهالی مسجد الجواد در این مکان مقدس به ایراد سخنرانی و انعقاد جلسات تفسیر پرداخت و از این طریق به روشنگری و ارتباط بیشتر بین دانشجویان و اقشار روحانی همت کرد و در سال ۱۳۵۲ برای تجمع و تشکل نیرو‌های مسلمان امامت مسجد «جاوید» تهران را پذیرفت و در این مکان مبارک هسته مقاومتی تشکیل داد و طی برنامه‌های منظم و جهت‌داری از سخنران متعهد و مبارزی همچون شهید مطهری دعوت به عمل آورد تا در این مکان حاضرین را با حقایق اسلامی آشنا کند.

سرانجام در سوم آذر ۱۳۵۳ پس از سخنرانی آیت‌الله خامنه‌ای و با هجوم ساواک مسجد جاوید تعطیل و دکتر مفتح و مقام معظم رهبری پس از دستگیری در زندان تحت شکنجه‌های سختی قرار گرفتند و دیگر ساواک به مفتح اجازه فعالیت در مسجد را نداد. هنوز دو سال از آزادی وی از زندان نگذشته بود که ایشان در سال ۱۳۵۵ امامت مسجد قبا را پذیرفت.

در سال ۱۳۵۶ شهید مفتح اعلام کرد نماز عید فطر را در زمین‌های قیطریه خواهند خواند که این حرکت با وجود سلاح‌ها و ماشین‌های مسلح ارتش شاهنشاهی با استقبال جمعیت نمازگزار مواجه شد و شهید مفتح در خطبه‌های نماز به افشاگری علیه طاغوت و استکبار و صهیونیست‌ها پرداخت و نام مبارک حضرت امام را در حضور هزاران نفر جمعیت مسلمان بر زبان جاری ساخت و بر اطاعت از فرامینش تاکید کرد.

از این تاریخ تا رمضان سال ۱۳۵۷ فعالیت‌های مسجد قبا در قالب سخنرانی‌های پرشور در کلاس‌های پرمحتوا ادامه داشت. در صبح روز عید فطر دوشنبه ۱۳۵۷/۶/۱۳ در حالی که جمعیت انبوه با مفتح هم‌صدا بودند و فریاد الله اکبر سر می‌دادند به‌سوی قیطریه حرکت کردند. پس از مراسم نماز عید فطر مردم مسلمان با برنامه‌ریزی شهید مفتح از زمین‌های قیطریه شروع به راهپیمایی کردند که شکوه آن شگفتی ناظران را برانگیخت. در این تظاهرات سرنوشت‌ساز که از ساعت شش بامداد آغاز و تا نیمه شب ادامه داشت صف‌های چند کیلومتری جمعیت طول و عرض چندین خیابان را احاطه کرده بودند.

در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی و ورود رهبر انقلاب به کشور ایران با سازماندهی و تدبیر خردمندانه شهید مفتح کمیته استقبال از امام برای این نمایش باشکوه مهیا شد. آمار‌ها جمعیت استقبال کننده را بین ۵ تا ۶ میلیون نفر گفته‌اند که بخش مهمی از نظم دادن به چنین حرکت با شکوهی به عهده شهید دکتر مفتح بود و ایشان در سخنان پرشوری که در سیزدهم بهمن ۱۳۵۷ انجام داده است به این حرکت با شوکت و عظمت اشاراتی جالب دارد.

تلاش برای انس حوزه و دانشگاه با یکدیگر

شهید مطهری و دکتر مفتح که از شخصیت‌های برجسته حوزه علمیه بودند به دانشگاه رفتند و در دل‌ها، انگیزه‌ها و هدف‌های دو قشر دانشگاهی و روحانی وحدت ایجاد کردند و یکی از بلندترین آرزو‌های امام یعنی پیوند این دو قشر را عملی کردند. شهید مفتح اقدام عملی در راه رسیدن به چنین وحدتی را تغییر نظام آموزشی دانشگاه می‌دانست و عقیده داشت دانشگاهی که هدف آن پرورش انسان‌های دانشمند، دیندار، متعهد و نیکوکار است باید علم و تخصص خود را در راه اعتلای کشور و تأمین سعادت مردم به‌کار گیرد و در طریق استقلال، عزت و عظمت کشور از خود اهتمامی توأم با صداقت و جدیت به خرج دهند.

در برنامه چنین دانشگاهی باید عرصه بحث و تحقیق، علم و عمل توأم با اخلاص مهیا شود. به عقیده وی انس حوزه و دانشگاه با یکدیگر در رسیدن به چنین حالتی تأثیر به‌سزایی دارد. آن شهید ضمن پیگیری به وجود آوردن چنین تحولی در دانشگاه از نظر خط فکری در زمینه مسائل عقیدتی با خطوط التقاطی سخت مخالفت داشت و در برابر احزاب و گروهک‌هایی که تفکر انحرافی داشتند لحظه‌ای آرام نمی‌گرفت و در مواردی با آنان درگیر می‌شد و به سبب همین موضع‌گیری صریح بود که به ترور وی اقدام کردند.

کارنامه مفتح؛ تلاش برای انس حوزه و دانشگاه و شهادت به دست مارقین

اسلحه‌ای جز قلم و سخن نداشت

صبح روز ۲۷ آذر ۱۳۵۸ در جلو دانشگاه الهیات تهران مارقین انقلاب یعنی گروهک فرقان، محمد مفتح را هدف چندین گلوله قرار دادند. آری جهاد آن شهید در عرصه اندیشه آن جاهلان از خدا بی‌خبر را از میدان به‌در کرده بود و راهی جز این ندیدند که قلم‌های شکسته و فرسوده خود را بر زمین نهاده و گلوله برگیرند و مغز آن اندیشمند افشاگر را نشانه گیرند. آنان بزرگ مردی را ترور کردند که اسلحه‌ای جز قلم و سخن نداشت و کسی را به شهادت رساندند که کشتنش جز موج خشم آگین و نفرت و انزجار امت مسلمان نتیجه‌ای نداشت و اگر بدن پاکش در خاک و خون تپید، فکرش بیشتر تجلی کرد و از برکت خونش تحرکی تازه در اندیشه و باور‌های امت اسلام به‌وجود آمد.

منبع: مهر

انتهای پیام/ ۱۳۴

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار