به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، پس از پایان جنگ جهانی دوم کشورهای فاتح تصمیم گرفتند با الهام از ایده وودرو ویلسون، رئیس جمهور وقت آمریکا باشگاهی از قدرتهای جهانی ایجاد کنند که بتوانند با ابزارهای دیپلماسی، تحریم و در نهایت جنگ موازنه قوا را حفظ و نظم به محیط آنارشی روابط بینالملل بازگردانند. برهمین اساس شورای امنیت سازمان ملل متحد به محلی برای رایزنی درباره تحولات جاری در نظام بینالملل و اجماع قدرتهای بزرگ بر سر مناقشات منطقهای - بینالمللی بدل شد.
به گواه تاریخ روابط بین الملل، در میان مناقشات بزرگ جهانی همواره استثنایی وجود داشته و آن هم موضوع اشغال فلسطین به وسیله رژیم صهیونیستی بوده است. در ۷۵ سال اخیر با وجود تصویب قطعنامههای متعدد شورای امنیت در زمینه لزوم بازگشت سرزمینهای اشغالی به مرزهای ۱۹۶۷ و تشکیل کشور مستقل فلسطین به پایتختی قدس، این ایده هیچ گاه عملیاتی نشده است.
حتی زمانی که قدرتهای جهانی خواستار توقف ماشین جنگی رژیم صهیونیستی هستند و به افزایش تنشها در جغرافیای فلسطین علاقه ندارند، آمریکا (و در برخی موارد کشورهای اروپایی) با استفاده از حق وتو مهر تأییدی بر جنایتهای صهیونیستها در منطقه میزنند. به نتیجه دست نیافتن پنج قطعنامه پیشنهاد شده در شورای امنیت و بیش از ۷۰ روز جنگ در باریکه غزه بار دیگر نشان دهنده حمایت یکجانبه غرب از تلآویو است.
از هفتم اکتبر تا پانزدهم نوامبر (۷۰ روز) سازمان ملل متحد سه قطعنامه درباره تحولات جاری در نوار غزه تصویب کرد. به گزارش بی. بی. سی دو قطعنامه به وسیله مجمع عمومی سازمان ملل متحد در تاریخهای بیستوهفتم اکتبر و دوازدهم دسامبر و یک قطعنامه در شانزدهم نوامبر در شورای امنیت به تصویب قدرتهای جهانی رسیده است. در این قطعنامهها بر ضرورت آتشبس موقت و ارسال کمکهای بشردوستانه به این منطقه فلسطینینشین تأکید شده است.
با وجود این اقدامات، همچنان قطعنامهای جامع با هدف پایان دادن به تراژدی انسانی در غزه، تبادل اسیران و مشخص شدن آینده سیاسی نوار غزه تصویب نشده است. در دو ماه اخیر پنج قطعنامه پیشنهاد شده از سوی قدرتهای بزرگ با وتو مواجه شده و به مرحله تصویب نرسیده است. در یکی از این تلاشهای ناموفق، آنتونی گوترش دبیر کل سازمان ملل متحد با فعال کردن بند ۹۹ منشور خواستار برگزاری نشست فوری شورای امنیت شد، اما قطعنامه پیشنهاد شده امارات با وتوی آمریکا تصویب نشد.
کارشناسان معتقدند، جنگ غزه به معنای فعال شدن یکی دیگر از گسلهای ژئوپلیتیکی در جریان رقابت میان آمریکا با چین و روسیه در آستانه منطقه یوروآتلانتیک است. پس از آغاز بحران اوکراین بسیای از اساتید علم روابط بینالملل از احتمال فعال شدن آتش جنگ در نقاطی همچون شبه جزیره کره، تایوان، خلیج فارس، قفقاز جنوبی و صدالبته سرزمین فلسطین خبر دادند. حال با فعال شدن این نقطه تنش به نظر میآید صحنه تقابل میان قدرتهای جهانی به حوزه شرق مدیترانه گسترش یافته است.
در چنین شرایطی دولتهای غربی ترجیح میدهند با ادامه یافتن عملیات نظامی صهیونیستها در باریکه غزه، یکی از کانونهای مقاومت در برابر استعمار غرب تضعیف و به نقطهای غیرنظامی و منفعل بدل شود. این نقشه در حالی دنبال میشود که تاکنون ارتش رژیم صهیونیستی موفق به ترور رهبران حماس یا اشغال کامل این منطقه فلسطینی نشین نشده است.
وتوی پیدرپی قطعنامههای ضدصهیونیستی از سوی آمریکا سبب ایجاد حاشیه امن برای رهبران صهیونیست شده است، به گونهای که هر کدام از آنها با انسانیت زدایی از مردم غزه خواستار قطع آب و برق بر روی مردم این منطقه و کوچ اجباری آنها به سمت صحرای سینا شدند. واقعیت آن است، در ۷۵ سال اخیر قدرتهای جهانی صرفاً با انتشار بیانیههای سیاسی سعی کردند در قامت بازیگر بیطرف ظاهر شوند و از ایده دو دولتی حمایت کنند، اما واقعیت میدانی آن است که در نظام بینالملل قدرتی قویتر است که «نظم سازی» و الگوی خود را به سایر بازیگران در صحنه تحمیل کند.
برهمین اساس به نظر میآید تنها گزینه برای حمایت از مردم غزه و توقف ماشین جنگی رژیم صهیونیستی، شبکه نیروهای مقاومت در سراسر منطقه غرب آسیاست. با تداوم افزایش فشارها از سوی مقاومت لبنان و یمن در شمال و جنوب سرزمینهای اشغالی، مقامهای صهیونیست دیر یا زود مجبور به ترک مخاصمه و تن دادن به شروط صلح از سوی بازیگران میانجی مانند قطر، مصر و سازمان ملل متحد خواهند شد.
بهره سخن
وتوی پینگ پنگی قطعنامههای پیشنهاد شده بازیگران مختلف در شورای امنیت نشان دهنده اوج گیری رقابت ژئوپلیتیکی میان قدرتهای نوظهور و بلوک غرب است. علاوه بر این، تداوم وضعیت بنبست در این نهاد بینالمللی نشان دهنده حمایت بیقیدوشرط واشنگتن، بروکسل و لندن از رژیم صهیونیستی است.
در حالی که تعداد شهدا در باریکه غزه از مرز ۲۰ هزار نفر گذشته، همچنان دولت بایدن مخالف برقراری آتشبس پایدار در منطقه است. سیاست یکجانبه غرب در قبال موضوع فلسطین باعث فشل شدن شورای امنیت شده و بار دیگر این ایده را در فضای بین المللی تقویت کرده است که ساختار کنونی این نهاد بزرگ بینالمللی از توانایی کافی برای مهار و کنترل بحرانهای جهانی برخوردار نیست.
منبع: راهبرد معاصر
انتهای پیام/ ۱۳۴