به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، این فیلم همزمان با اکران عمومی در سینماهای سراسر کشور و در جدیدترین حضور بینالمللی خود، به نمایندگی از سینمای ایران در سومین دوره هفته فیلمهای سینمایی «خانه آسیا» در شهر بارسلون در کشور اسپانیا روی پرده رفت و به اتفاق آرا توانست دو جایزه اصلی و مهم بهترین فیلم و بهترین فیلمنامه بخش «پانوراما» را از آن خود کند. جایزه بهترین کارگردانی این بخش نیز، به «هونگ سانگ سو» کارگردان مشهور کرهای برای کارگردانی فیلم سینمایی «تپه آزادی» اهدا شد.
فیلم سینمایی «حکایت عاشقی» که توسط بنیاد سینمایی فارابی در سطح جهان پخش بینالمللی میشود در نخستین نمایش خود در بخش رقابتی «سودای سیمرغ» در سیوسومین دوره جشنواره بینالمللی فیلم فجر روی پرده رفت و از طرف هیأت داوران، دیپلم افتخار بهترین بازیگری نقش مکمل مرد به بهمن زرینپور بازیگر این فیلم اهدا شد. همچنین نخستین حضور جهانی <حکایت عاشقی> در بخش تمرکز بر سینمای منتخب جهان در سی و نهمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم «مونترال» در کانادا روی پرده رفت و نظرها را به خود جلب کرد.
فیلم داستان یک عکاس ایرانی را روایت میکند که نخستین کسی است که بعد از بمباران شیمیایی حلبچه به این شهر وارد میشود و از آن عکاسی میکند؛ این عکاس طی این سفر، با دختری آشنا میشود و پیوند عاشقانهای میان آنها شکل می گیرد. با احمد رمضانزاده درباره این فیلم گفتوگویی انجام داده ایم که در ادامه میخوانید.
چرا اینقدر کم کار هستید و طی بیش از یک دهه فیلمسازی تان فقط دو فیلم و یک سریال ساخته اید؟
مهم ترین دلیلش حضورم در پروژه تلویزیونی «در چشم باد» بود که از سال 1380 تا سال 1388 به عنوان دستیار کارگردان درگیر حضور در این سریال بزرگ بودم. در شروع ساخت این پروژه همه فکر میکردیم کار ظرف دو یا حداکثر سه سال به پایان میرسد و بنا به دلایل مختلف و کمبود بودجه و تغییر تهیه کننده مدت زمان فیلمبرداری چند برابر شد. قبل از این پروژه هم درگیر کارگردانی فاز دوم سریال «آژانس دوستی» بودم و تا سال 79 کارگردان این سریال بودم و بیش از 44 قسمت از این سریال را کارگردانی کردم.
الان پشیمان نیستید که به جای حضور در سریال در چشم باد میتوانستید چند فیلم بسازید؟
نه، از حضور در چشم باد در کنار آقای جوزانی فراوان آموختم. کار، پر حجم و وسیع بود و مقاطع مختلف تاریخ معاصر که افزون بر نیم قرن بود مورد روایت و بازخوانی قرار گرفت. در مجموع حضور در این سریال یک کلاس درس تاریخی و کارگردانی برایم بود. تنها افسوسم در این باره زمان طولانی تولید سریال بود که عوامل بیرونی چنین شرایطی را به وجود آوردند و باعث شد همه عوامل نزدیک به یک دهه درگیر این کار باشند.
به هر حال در چشم باد را همه به نام مسعود جعفری جوزانی میشناسند و شما در این مدت میتوانستید چند اثر به نام خودتان بسازید.
همان موقع هم چند فیلمنامه آماده برای ساختن داشتم. اما ترجیح دادم که در این پروژه حضور داشته باشم و حتی همزمان چند پیشنهاد کارگردانی به من ارائه شد.
دو ساخته قبلی شما بشیر و آژانس دوستی به لحاظ فضا و ژانر آثار متفاوتی با حکایت عاشقی هستند. آیا علاقه ندارید در یک ژانر خاص فیلمسازی و کارگردانی کنید؟
یکی از دلایل کم کاری ام این است که نمیتوانم هر سناریویی را تبدیل به فیلم کنم و برخی از این سناریوها با ذائقه و سلیقه ام جور نیست.
سناریوی پیشنهادی برای ساخت چه ویژگی داشت؟
داستانش کلاً در آپارتمان میگذشت و درباره مثلث عشقی بود. البته نمیخواهم ارزشگذاری درباره این نوع آثار انجام بدهم. همانطور که گفتم فقط با ذائقه من جور نیست.
به فیلمسازی در طبیعت و محیطهای بیرونی علاقه دارید؟
ایران فقط به تهران محدود نمیشود. همه جای ایران مناسب فیلمسازی است. فیلمسازی در تهران در حد خودش خوب است. سهم بقیه شهرها و نواحی ایران از تولیدات سینما چیست؟ رنگین کمان اقلیمی، بومی و فرهنگی کشورمان میتواند منبع خوبی برای تولیدات فرهنگی و متفاوت باشد.
زمانی که ما فیلمسازان حاضر نیستیم دوربین مان را از تهران بیرون ببریم همه فیلمها به لحاظ فضا و اقلیم شبیه هم میشوند و فرهنگهای ایرانی نادیده گرفته میشوند. من به عنوان یک شهرستانی وظیفه ام میدانم فرهنگی را که از آن شناخت دارم به تصویر بکشم. ذائقه من در فیلمسازی به گونهای است که نمیتوانم داستانم را در یک خانه روایت کنم و اگر در تهران هم فیلم بسازم سکانس هایش بیرونی و شهری است.
با مطالبی که مطرح کردید به نظر میرسد در فیلمسازی تحت تأثیر مسعود جعفری جوزانی هستید چرا که فیلمهای این فیلمساز هم عموماً در مناطق مختلف فیلمبرداری میشود.
به طور حتم در فیلمسازی تحت تأثیر مسعود جعفری جوزانی هستم. ایشان در سینمای ایران یگانه هستند و جزو فیلمسازان بزرگ و صاحب سبک ایران هستند و به فرهنگهای مختلف ایران عشق میورزند.
از خاتمه فیلمبرداری در چشم باد چند سالی گذشته است. چگونه شرایط ساخت حکایت عاشقی فراهم شد؟
من اهل کردستانم و مسأله حلبچه از زمان وقوعش برای من یک دغدغه مهم بوده است. برای مردم حلبچه در این سه دهه پیامدهای بمباران شیمیایی همیشه وجود داشته است. سال 90 طرح فیلمنامه را نوشتم و به آقای جوزانی ارائه کردم. ایشان از فیلمنامه استقبال کردند و دو سالی به اتفاق روی فیلمنامه کار کردیم و بارها فیلمنامه بازنویسی شد.
در اغلب فیلم هایی که فیلمسازان کرد ساختهاند نوعی تلخی دیده میشود. آیا ریشه این تلخی، شرایط و مصائبی است که در طول ادوار مختلف توسط حکومت هایی مثل صدام بر سر آنها آمده است؟
حداقل در فیلم حکایت عاشقی سعی کردم واقعیت موجود را نشان بدهم.
این واقعیت موجود آن دوره توأم با تلخی است؟
بله، اما چیزی که دو شخصیت اصلی را به زندگی باز میگرداند عشق است. این آدمها زندگی را دوست دارند و تلاش میکنند با شرایط کنار بیایند. در قصه فیلم ما فاجعه بزرگی در مورد کشتار مردم حلبچه توسط صدام رخ داده است و خیلی از زندگیها دچار گسستگی شده است. تنها چیزی که میتواند اینها را دوباره وارد مدار عادی زندگی کند عشق است. الزاماً این عشق یک پسر به یک دختر نیست. دوست داشتن همنوع و زندگی تابع چنین تعریفی است. در فیلم هم تأکید داشتم که این عشق باید دوباره درون این آدمها زنده شود. زندگی زمانی معنی دارد که ما عاشق باشیم، این عشق در دوست داشتن میهن هم متجلی میشود. این عشق میتواند در دوست داشتن خانواده و یا همسایه هم معنی پیدا کند. زندگی سختیهای خودش را دارد و با مسائلی نظیر مهر و دوست داشتن قابل تحمل میشود. پر رنگ شدن مهر و عشق اندوه را کم رنگ میکند.
حکایت عاشقی را یک ملودرام عاشقانه جنگی میدانید؟
حکایت عاشقی یک درام عاشقانه جنگی است.
به نظر میرسد در زمان اکران زمان فیلم کوتاهتر شده است.
بله، در حدود 8 دقیقه از زمان فیلم برای اکران کم شده است. این کسورات شامل بخشی از سکانسهای بیمارستان، جاده و اردوگاه است.
این کم شدن زمان فیلم برای ارتباط بهتر مخاطب با فیلم است؟
مهم ترین دلیل جذاب ترشدن قصه بود.
در ژانر درام عاشقانه جنگی فیلمهای مهمی مثل «بیمار انگلیسی» یا «جنگ و صلح» و یا «زنگها برای که به صدا در میآید» ساخته شده است. چقدر در ساخت حکایت عاشقی تحت تأثیر این فیلمها بودید؟
از نطر ساختاری تحت تأثیر فیلم خاصی نبودم. در میان فیلمهای این ژانر علاقه خاصی به «هیروشیما عشق من» ساخته آلن رنه دارم. این فیلم به لحاظ حسی روی من تأثیر زیادی دارد. شاید چون مردم ژاپن هم مثل مردم حلبچه درگیر کشتار جمعی در بحبوحه جنگ با بمب اتمی توسط امریکا بودند.
جنگ، در فیلم «هیروشیما عشق من» در بک گراند قرار میگیرد و رابطه عاشقانه زن فرانسوی و مرد ژاپنی به عنوان پیرنگ اصلی مورد توجه آلن رنه است.
بله، درست است. تلاش کردم موقعی که سر صحنه فیلمبرداری میروم تحت تأثیر فضای خاصی نباشم و همه چیز را از ذهنم پاک کنم. قبل از شروع فیلمبرداری مدتی با محمد آلادپوش قدم میزدیم و تلاش میکردیم بر اساس شرایط موجود فیلمبرداری را انجام بدهیم و محمد آلادپوش فیلمبردار حکایت عاشقی در کارش بسیار توانا و چیره دست است و همراه خوبی بود.
میتوان فیلم را به دو نیمه تقسیم کرد؟
فیلم را اینطور ندیدم.
اما ریتم فیلم در دو بخش متفاوت است.
من تا آخر فیلم تلاش کردم اثرات بمباران شیمیایی در زندگی «شیمن» دیده شود. برای حفظ ریتم و تمپوی فیلم هم با دقت عمل کردیم. البته فیلم در یک سوم پایانیاش از ریتم تندی برخوردار است.
انتخاب بهرام رادان برای فراهم شدن شرایط بهتر اکران فیلم بود؟
من برای انتخاب بازیگر نقش اصلی زن جستوجوی زیادی انجام دادم و سفری به اقلیم کردستان عراق داشتم.خوشبختانه چون مردم کردستان عراق به ایران علاقه دارند زبان فارسی را بلد هستند و همیشه خودشان را مرهون کمکهای ایران میدانند، توانستم ارتباط خوبی با آنها داشته باشم اما نتوانستم بازیگر مورد نظرم را پیدا کنم و دوباره به کردستان رفتم و بعداز مدتها شیلان رحمانی را انتخاب کردم.
به چه دلیل سراغ بازیگران معروف کرد زبان مثل الهام پاوهنژاد نرفتید؟
میخواستم بازیگری این نقش را بازی کند که چهره اش اصالت کردی زیادی داشته باشد و در ضمن دیده هم نشده باشد و بازیگر حرفهای هم نباشد. شیلان رحمانی سالها در تئاتر فعالیت کرده بود، سن و سال بازیگر این نقش هم برایم مهم بود.
بهمن زرینپور هم مدتها بود بازی نمیکرد، چگونه برای نقش پدربزرگ انتخاب شد؟
برای پیدا کردن بازیگر این نقش هم جستوجوی زیادی انجام دادیم و چند بازیگری را که دکتر صادقی معرفی کرده بود دیدیم، اما به خوسته ام نزدیک نبود؛ فرهاد اصلانی هم در این زمینه مشاورههایی به من داد. دست آخر با بهمن زرینپور به توافق رسیدیم. او برای ایفای این نقش زحمت زیادی کشید. ایشان انسان صبور و شریفی است و به همه دوستان فیلمساز پیشنهاد میکنم اگر فیلمی میسازند که نقشی مناسب سن و سال زرینپور است از او استفاده کنند. او طلا است و نقش را خیلی دوست داشت. شوان عطوف را نیز از کردستان عراق انتخاب کردیم.
در مورد انتخاب رادان توضیح ندادید.
از اول شکلگیری فیلمنامه به بهرام رادان فکر کرده بودم. موقعی که تصمیم گرفتیم برای نقش علی با رادان مذاکره کنیم، ایران نبود و سناریو را برایش ایمیل کردیم و بعد از خواندن گفت که از سناریو خوشش آمده است. رادان تا به حال چنین نقشی بازی نکرده بود و انتخاب متفاوتی بود. در ضمن رادان برای تماشاگر چهره محبوبی است.
اما فیلمهای اخیرش مثل «تراژدی» فیلمهای پرفروشی نبودهاند.
شرایط سینما هم در این قضیه دخیل است.فیلمهای خیلی از بازیگران ستاره دیگر هم در این سالها فروش زیادی نداشته است. به هر صورت بهرام رادان مناسب این نقش بود. با تهیه کننده اتفاق نظر داشتیم بازیگر این نقش باید شناخته شده باشد و تماشاگر دوستش داشته باشد. بهرام رادان هم تلاش زیادی انجام داد تا خودش را به نقش نزدیک کند امیدوارم مخاطب هم از این نقش استقبال کند.
کاراکتر علی به نظر شما آرمانخواه است؟
بله، علی به اصول و آرمان هایی در زندگی اش پایبند است.
در زمینه شخصیت پردازی علی تلاشی نکردید که جنبه قهرمانانه شخصیتش پر رنگ تر باشد؟
از نظر من آدمهای دهه شصتی که درگیر جنگ بودند یک جور قهرمان هستند و یا به تعبیری هر کسی که جانش را کف دستش قرار میدهد و با ایثار تمام در بحبوحه جنگ حضور پیدا میکند قهرمان واقعی است. اینها آدمهای صلح طلبی بودند که زندگی شان را میکردند تا اینکه جنگ به آنها تحمیل شد. اکثرشان هم آدمهای باسواد و با معلوماتی بودند. علی هم یک قهرمان است. علی زمانی که متوجه نیاز آدمهای درگیر جنگ میشود حاضر میشود با به مخاطرهانداختن جانش، آنها را نجات بدهد. قهرمان هایی که عاشق هم بودند و به مملکت و خانواده شان مهر میورزیدند.
علی آنقدر معرفت دارد که در آخر فیلم «شیمن» را برای ماندن و یا رفتن آزاد میگذارد؟
بله، علی علی رغم علاقه شدیدش به «شیمن» این کار را انجام میدهد.فکر میکنم بهاندازه آدم هایی که در جنگ حضور داشتهاند قصه برای تبدیل شدن به فیلم وجود دارد که شاید کم کاری ما فیلمسازان است که این عرصه مهجور مانده است. باید در زمینه تولید آثار جنگی هزینه کرد.
آیا علی با توجه به حرف هایی که مطرح میکند پدیده جنگ را مذموم و زشت میشمارد؟
آدم هایی از جنس علی هیچ وقت جنگ و خون ریزی را دوست ندارند و همانطور که عنوان کردم جنگ به آنها تحمیل شد. البته اگر دوباره مملکت مورد تعرض دشمن قرار بگیرد همین آدمها دوباره پا به میدان میگذارند و از میهن دفاع میکنند. خانواده علی را در نظر بگیرید که برادرش در جنگ شهید شده و با تبعات جنگ آشنا هستند. هیچ ایرانی وجود ندارد که جنگ و تجاوز را دوست داشته باشد.
سالها است که با مسعود جعفری جوزانی همکاری میکنید. چقدر در ساخت فیلم و اکرانش نقش داشتند؟
مسعود جعفری جوزانی به عنوان تهیه کننده سه سال پای من ایستاد تا این فیلم ساخته شود. در این دوره و زمانه کمتر تهیه کنندهای پای ساخت چنین فیلمی میایستد که از ابتدا معلوم است فروش چشمگیری نخواهد داشت و در نهایت فقط بتواند سرمایه اولیه ساختش را بازگرداند. خیلیها به ایشان گفتند که این فیلم را تهیه نکن اما پای این فیلم فرهنگی ایستاد.
ای کاش 5 نفر مثل ایشان در سینمای ما وجود داشته باشد تا به تولید فیلم فرهنگی بیش از این بها داده شود. الآن شما به هر دفتری برای ساخت فیلم مراجعه کنید میگویند سناریوی کمدی نداری؟ و کسی از فیلمهای از جنس حکایت عاشقی حمایتی نمیکند.
منبع:روزنامه ایران