یادداشت/ ابوالفضل بمانی

فرهنگ پایداری در «سریال کیمیا» و «نخل های بی سر»

مقاومت مردم خرمشهر در «کیمیا» و داستان "نخل های بی سر"، نمونه ای است از حکایت قهرمانانی که در قطعی آب و برق و قحطی امکانات، از فرط تشنگی، آب رادیاتور و مایع سرم خوردند و تا آخرین قطره خون جنگیدند اما سر در برابر دشمن خم نکردند.
کد خبر: ۶۴۰۳۳
تاریخ انتشار: ۰۶ دی ۱۳۹۴ - ۲۲:۱۴ - 27December 2015

فرهنگ پایداری در «سریال کیمیا» و «نخل های بی سر»

به گزارش خبرنگار دفاع پرس از قم، ابوالفضل بمانی، عضو کارگروه تحقیقات و پژوهش اداره کل حفظ آثار ونشر ارزش های دفاع مقدس استان قم ودانشجوی ارشد ادبیات پایداری دانشگاه آزاد اسلامی واحد قم در یادداشتی اختصاصی نوشت: دوران طلایی هشت سال دفاع مقدس سرشار از حماسه هایی است که می تواند دستمایه خلق آثار ادبی و نمایشی بدیع و بی نظیر باشد؛ در این میان شرح مقاومت و پایداری اقشار مختلف مردم در خرمشهر در حالی که انقلاب اسلامی، ماه های نخست پیروزی خود را می گذراند، از جایگاه و امتیاز ویژه ای برخوردار است.

 حکایت استقامت مردان و زنان در خرمشهر و بسیاری از واقعیات ملموس دوران 35 تا 50 روزه مقاومت شهری و مرزی، سقوط در چهارم آبان 59 و سپس آزاد سازی پس از 578 روز در خرداد 61 و بسیاری از حوادث بعد از آن، حکایتی است که هیچگاه از حافظه تاریخ حماسی این ملت بزرگ محو نخواهد شد.

سریال کیمیا از منظر روایت صحنه های دفاع سرسختانه مردم در برابر هجوم دشمن به خرمشهر، مجموعه ای در خور تامل و قابل توجه است؛ نمایش مسئولیت پذیری مردمی که زیر گلوله باران شهر، از خانه های خود پنبه و دارو و نان و فلاسک چای و کمپوت و آب و یخ به مسجد می آورند، طبخ و توزیع غذا، استقامت و پایداری خانواده های شهدا بخصوص خانواده هایی که فقط یک بازمانده دارند، تلاش و جنب و جوش و همدلی، حضور پزشکان و پرستاران و رسیدگی به مجروحان در سخت ترین شرایط، آموزش های اولیه نظامی در مسجد، دفاع قهرمانانه جوانان و نوجوانان از شهر و بسیاری از جلوه های دیدنی دیگری که در اپیزود مربوط به خرمشهر از سریال کیمیا به دقت باید رصد کرد، نمادهایی از فرهنگ پایداری ملت قهرمان و استکبار ستیز ایران است.

داستان بلند "نخل های بی سر"  نوشته قاسمعلی فراست، نیز به عنوان اولین اثر جنگ که بر اساس واقعیاتی از دفاع مردم خرمشهر و با حضور و زندگی نویسنده در خطوط مقدم و در سنگرهای رزمندگان اسلام خلق شده، گوشه های دیگری از این حماسه فراموش نشدنی را در بزرگترین جنگ قرن حاضر، به زیباترین وجه به تصویر می کشد.

آنچه که در روند کلی این اثر ادبی به چشم می خورد، از چند جهت قابل استناد است؛ روایت پایداری مردم در برابر سه جبهه متحد "تجاوز دشمن بعثی و سرتاپا مسلح، خیانت ستون پنجم و اهمال کاری برخی مسئولان وقت" که با جلوگیری از ارسال سلاح، در نهایت باعث سقوط خرمشهر شدند. جنگ روانی رادیوی دشمن نیز که می گوید "ما، ارتش آزادی بخش عراق، می خواهیم تا اهواز برویم و خلق عرب تحت ستم را آزاد کنیم" می کوشد تا به اصطلاح دل مردم را خالی کند؛ اما اطاعت پذیری مردم از رهنمودهای امام(ره)، پیگیری و حضور مسئولان نظام در عرصه نبرد، حضور اولین روحانی شهید دفاع مقدس حجت الاسلام محمد حسن شریف قنوتی نماینده حضرت امام(ره) در خرمشهر و هوشیاری نیروهای ارتش و سپاه بخصوص شجاعت فرمانده سپاه خرمشهر شهید محمد جهان آرا علیرغم کمبود امکانات نظامی، از جلوه های درخشان پایداری در برابر تهدیدات دشمن است که در این داستان به چشم می خورد ضمن آنکه اشاره به محوریت مسجد و نقش آفرینی زنان در دفاع از شهر نیز در این داستان مورد اشاره قرار گرفته است.

هر چند داستان حول محور سرگذشت خانواده شش نفری حاجی شاه که سه فرزند خود به نام های شهناز، حسین و ناصر را در راه دفاع از دین و آیین تقدیم نمودند، روایت می شود، اما جای جای آن خطه دلاورخیز حکایت از حضور مردم و گروه های خودجوش جوانان دارد. جوانانی که با سازماندهی در گروه های کوچک و دفاع از شهر، سنگرهای خیابانی می ساختند و ابتدا با ام - یک و کوکتل مولوتوف می جنگیدند، اما نهایتا با شبیخون زدن به نیروهای عراقی، اسلحه و سایر تجهیزات مناسب مورد نیاز خود را تامین کردند.

از سوی دیگر، جریان داستان "نخل های بی سر" که عنوان آن تمثیلی از شهیدان می باشد، حکایت کسانی است که در اوج مقاومت مردم، از آب گل آلود ماهی گرفته و با "بی تفاوتی"، افزایش خودسرانه نرخ ها، احتکار اجناس و توجیه فرار به جای مقاومت، طعم خوش پایداری را به مذاق مدافعان شهر تلخ می کنند؛ اما تمسک به قرآن و مکتب عاشورا، اطاعت از فرمان امام(ره)، انس با شهدا، تبعیت از روحانیت و فرماندهان نظامی و طعم دلچسب دستپخت پیرزنانی که در گوشه ای مانده بودند و برای مردم غذا می پختند، به جسم و جان رزمندگان مدافع شهر، روحیه و توانی مضاعف می بخشید.

در فرازی از این داستان مبتنی بر واقعیت، می خوانیم: "ناصر(شخصیت اصلی داستان)، به محمد جهان آرا می گوید: شهر داره سقوط می کنه! محمد آرام و فارغ بال میگه: مواظب باشیم ایمانمون سقوط نکنه. حرفای امامو فراموش نکنیم. یادمون باشه چه قولی به شهدا دادیم. اگر فکر کنیم اینجا خرمشهره و روبرومونم عراق با اون همه سلاح، شکست میخوریم. باید خیال کنیم اینجا کربلاست و عاشورا!"

حکایت روزهای حماسه و ایثار و مقاومت مردم در خرمشهر در «کیمیا» و داستان "نخل های بی سر"، نمونه ای است از حکایت قهرمانانی که در قطعی آب و برق و قحطی امکانات، از فرط تشنگی، آب رادیاتور و مایع سرم خوردند و تا آخرین قطره خون جنگیدند اما سر در برابر دشمن خم نکردند؛ "کیمیای" دفاع مقدس گنجینه ای ارزشمند از هزاران حادثه طلایی است و بی شک، روایت ایثار دلاورمردان و خونهای پاک شهیدان و همچنین صبر و استقامت خانواده های معظم شهدا، این پیام را با خود دارد که پیر و جوان، زن و مرد، بزرگ و کوچک، غیرتمندانه "دل نگران" حفظ ارزش های نظام اسلامی و دستاوردهای خون پاک شهیدان باشند و در این راستا، بیش از پیش حول محور رهنمودهای ولایت، همدل و همزبان گردهم آیند.

یاد و خاطره شهدای والامقام انقلاب و دفاع مقدس بخصوص شهدای عملیات کربلای چهار در دیماه 65 را گرامی می داریم و از ارواح قدسی آنان در ادامه راهشان مدد می جوییم.

نظر شما
پربیننده ها