گروه استانهای دفاعپرسـ «ابوالقاسم محمدزاده» پیشکسوت دفاع مقدس؛ شبهای غزه، هر شب بلند است. خورشید طلوع نمیکند. بهار خیلی وقت است که از آنجا رفته؛ و پاییز سرزده به باغهای زیتون و مزارع آنجا آمده است.
آخر! وقتی بمبهای چندتنی اهدایی آمریکا برسر مردمش میریخت، بهار از آنجا رفته بود.
بمب که فرو آمد، باغها و مزارع سوخت و درختهای زیتونی که سالها سرسبز ایستاده بودند قامت خم کردند، درختان! نه به خاطر بمبهایی که ارتش کودککش برسرشان میریخت، بلکه در مقابل استقامت زنها و کودکان، مردها و نوجوانان غزهایی که اینهمه استقامت و پایداری را تاب آوردهاند، سرشان خم میشد.
درختهای زیتون سر تعطیم فرود آوردند. در مقابل اینهمه ایستادگی.
تیر و ترکش و تبر که سالهاست به جانشان افتاده. شکستن شاخههایشان که چیز تازهای نیست، زیتونها در مقابل تبر ایستادند و کودک و جوان و پیر در مقابل متجاوزانی که چون مهمانهای ناخواندهای از هرطرف دنیا آمدند و همچو انگلی آنجا لانه کزیدند.
شبهای غزه هرشب بلند است و ساکنانش نمیداند طلوع صبح را خواهند دید یا نه؟
شبها بلند است و صبح نمیشود. آخر صدای بیدار باش! انفجار است و چشم که برهم میگذارند امیدی به دیدن طلوع دوباره خورشید ندارند.
شاید! کودکان! شبهای طولانی را میان آوارهای خانهها بیتوته کردهاند و اناری برای دانه کردن ندارند. نمیدانم چرا خورشید که طلوع میکند، دستهای بچهها اناری است. مگر هرشب یلداست؟
انتهای پیام/