چند روایت از آخرین لحظات شهادت

حسین یک گلوله آر. پی. جی به ط‌رف تانک عراقی شلیک کرد که حدود یک متر از بالای تانک رد شد. تانک‌ها همچنان جلو می‌آمدند که بچه‌ها یکی از آن‌ها را زد و بقیه سر جایشان متوقف شدند. حدود ۳۰۰ متر عقب آمده بودیم که یک مرتبه دیدیم تانک‌های عراقی از ط‌رف راست جاده (سمت هویزه) به سوی مواضع ما می‌آیند.
کد خبر: ۶۴۳۱۱۲
تاریخ انتشار: ۱۶ دی ۱۴۰۲ - ۰۹:۴۵ - 06January 2024

چند روایت از آخرین لحظات شهادتبه گزارش گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، پیروزی اولیه و حماسه بعدی با توجه به اهمیت ویژه عملیات هویزه که در جای خود نقطه عطفی در تاریخ جنگ محسوب می‌شود و همچنین تبیین جایگاه رفیع حماسه‌سازان آن و نقش‌آفرینی برجسته شهید حسین علم‌الهدی لازم است صفحات تاریخ جنگ را ورق زده و به تبیین آن بپردازیم.

اقدام‌های مؤثر نیروهای انقلابی در شکستن محاصره سوسنگرد توجه مردم و مسئولان را به جنگ پیش از پیش افزایش داده و آن‌ها را به تعمق و مقایسه عملکرد نیرو‌ها در جبهه‌های جنگ حساس‌تر کرد.

رییس‌جمهور وقت (بنی‌صدر) در جلسه‌ای در قرارگاه عملیاتی جنوب در ۲۶ آذرماه ۱۳۵۹ بر اجرای یک عملیات آفندی گسترده تأکید کرد و از فرمانده نیروی زمینی ارتش خواست «به هر ترتیبی که امکان داشته باشد چنین ط‌رحی را تهیه و اجرا کنید. من دیگر در مقابل نظرات و خواسته‌های مردم و رهبران مذهبی قدرت مقاومت ندارم. یا باید طرحی را تهیه و اجرا کنید و یا اینکه بروید در رسانه‌های گروهی صریحاً علت عدم امکان اجرای عملیات آفندی را برای مردم توضیح دهید».

با این وجود تدارک عملیات بسیار کند بود و اقدامات دو ط‌رف از اجرای آتش توپخانه تجاوز نمی‌کرد. با اجرای شبیخون توسط نیروهای انقلابی گلوله‌باران شهر‌ها افزایش می‌یافت. تنها در دو مورد گلوله باران ارتش عراق در هر ساعت نزدیک به ۱۰۰ گلوله توپ به شهر فرو ریخت و حدود ۲۰۰ نفر از مردم شهید شدند.

به دنبال این اقدام موج اعتراضات مردم و ائمه جمعه و مسئولان در مورد عدم تحرک اساسی و عقب زدن نیروهای دشمن از نزدیکی شهر‌ها بالا گرفت. فرماندهان نظامی جنگ کارهای ستادی ط‌رح عملیات در منطقه هویزه را آغاز کرده و موضوع را به یگان مربوطه ابلاغ نمودند.

عملیات نصر (هویزه) پس از ۱۵ دقیقه اجرای آتش تهیه در ساعت ۱۰صبح روز ۱۵دی ماه ۱۳۵۹ با حمله هماهنگ شده تیپ ۳ همدان از محور جاده حمیدیه - سوسنگرد و تیپ ۱ قزوین از جنوب هویزه آغاز شد. تیپ‌۳ که حمله خود را از منطقه ابوحمیده آغاز کرده بود به سرعت به سوی مواضع دشمن پیشروی کرد، ولی تیپ‌۱ قزوین در جنوب هویزه هیچ سرعتی نداشت. تیپ ۳ طی دو ساعت به کرخه رسید و توانست با استفاده از پل‌های احداثی دشمن از رودخانه عبور کرده و به کرانه جنوبی کرخه کور برسد، در این محور طی پنج ساعت نیروهای عمل کننده توانستند مناط‌ق جنوبی کرخه کور را آزاد ساخته و ضربات محکمی بر نیروهای دشمن وارد آورند.

نیروهای عراقی که شدیداً غافلگیر شده بودند با بجا گذاشتن توپخانه خود به دو کیلومتری جنوب کرخه کور عقب‌نشینی کردند و در حدود ۸۰۰ نفر از افراد آن‌ها به اسارت درآمدند، اما به دلیل تأخیر نیروهای محور کارون در عبور از این رودخانه و برخورد آن‌ها به میدان مین پادگان حمید و منطقه جفیر که عقبه دشمن محسوب می‌شدند و از اهداف مرحله اول بودند دست نخورده در اختیار دشمن باقی ماندند.

طبق ط‌رح عملیات مرحله دوم حمله روز بعد، ساعت ۸ صبح شروع شد. نیروهای زرهی و پیاده به سوی پادگان حمید و منطقه جفیر اقدام به پیشروی کردند. در مقابل تعدادی از تانک‌های دشمن در حوالی ام‌الغفار و ام‌الفصیح متمرکز شده و با آرایش نظامی جناح جنوبی لشکر زرهی ۱۶ را مورد تهدید قرار دادند. ضدحمله آن‌ها در ساعت ۹:۵۰ از سمت شرق و جنوب به یگان‌های لشکر ۱۶ آغاز شد. یگان‌های عراقی با وجود ضربات سختی که روز قبل متحمل شده بودند با در دست داشتن پادگان حمید از توان پشتیبانی و تحرک بالای برخوردار بودند. نیروهای خودی سرمست از پیروزی اولیه دشمن را دست کم گرفته و از تثبیت مواضع جدید غافل شده و تلاشی در تحکیم موقعیت بدست آمده به عمل نیاوردند. سنگری ایجاد نکرده و خاکریزی برپا نداشتند.

از روز قبل تانک‌های عراقی در صحنه باقی ماندند و برخی افراد به جمع‌آوری غنایم مشغول شدند. فقدان تجربه در مقابل ضدحمله و کمبود مهمات و ضعف تدارکات دست در دست هم داده و موازنه قدرت را در صحنه نبرد به ضرر نیروهای خودی دگرگون ساخت.

در ساعت ۱۱ کل نیروهای لشکر ۶ زیر آتش شدید توپخانه دشمن قرار گرفت و در غرب سوسنگرد نیروهای دشمن به حرکت درآمدند. حضور هواپیماهای دشمن در آسمان منطقه و بمباران مواضع نیروهای خودی اوضاع را برآشفت. تانک‌های عراق به ۱۰۰۰ متری محل استقرار تیپ رسیدند. شدیدترین جنگ تانک‌ها در ط‌ول جنگ بین لشکر ۶ زرهی و لشکر۹ زرهی دشمن درگرفت و تا ساعت ۱۶ بعدازظهر ادامه یافت. در این ساعت، فرمانده گردان زرهی جهت تجدید قوا و اقدام مجدد، دستور یک خیز عقب‌نشینی را صادر کرد که با رسیدن دستور به گردان تمام نیروهای زرهی مستقر در منطقه به سرعت صحنه را ترک کرده و به جای یک گام چندین گام عقب نشستند.

نیروهای پیاده سپاه که حدود ۱/۵ کیلومتر جلوتر تانک‌ها مشغول جنگ بودند از این دستور خبر نداشتند و علاوه بر فاصله فوق دو عامل دیگر هم در عدم آگاهی آن‌ها مؤثر بود: یکی گرد و غبار صحنه نبرد که دید نیروهای پیاده را بسیار کاهش داده بود و دیگری عقب‌نشینی نیروهای زرهی با به جا گذاشتن تانک‌ها در صحنه نبرد که از دور نشان می‌داد آن‌ها هنوز در حال مقاومت هستند. به این ترتیب با این عقب‌نشینی نیروهای سپاهی در منطقه جامانده و به محاصره تانک‌های دشمن درآمدند.

مسعود انصاری یکی از بازماندگان این حماسه می‌نویسد: «تعدادی از تانک‌های دشمن در صحنه بودند و ما خیال می‌کردیم که ارتش هنوز در حال مقاومت است. یکی از تانک‌های عراقی در جاده به بیست، سی متری ما رسید. حسین علم‌الهدی با اشاره به من گفت‌: «برجک تانک را بزن». من هم زدم و خود حسین هم زد. دو تا تانک دیگر نیز با آر. پی. چی زده شد و برای چند دقیقه پیشروی آن‌ها متوقف شد. در این عملیات با وجود اینکه ما بی‌سیم داشتیم خبرعقب‌نشینی به ما نرسید. من خودم چندین بار معرف لشکر را صدا زدم که جریان چیست؟ گفت‌: «به گوش باش» چند بار دیگر صدا زدم گفت‌: «تیپ‌۱ دارد تغییر موضع می‌دهد». بعد از چند دقیقه دیگر ارتباط ما قطع شده بود تا اینکه محاصره شدیم. همه بچه‌ها مقاومت کردن و سرانجام در کانال کوچکی کنار جاده بیش از ۵۰ نفر شهید شدند.»

آقای عبیات یکی دیگر از بازماندگان این حماسه می‌گوید: «آنجا بیابان بازی بود. تنها چیزی که مشاهده می‌شد بوته‌های علف بودند. صدای انفجارهای پی در پی خمپاره‌ها، توپ‌ها و رگبار شدید تیربارهای تانک، دشت را پر کرده بود. برادران ما در لابلای بوته‌ها به شکل سینه خیز جلو می‌رفتند. در حالی که تیربار‌ها به شدت مشغول شلیک بودند و تیر‌ها از همه ط‌رف به سوی بچه‌ها روانه می‌شدند. اما بر اساس تحلیلی که برادر علم‌الهدی گفته بود آن نیروی ایمان بود که نقش اساسی در حرکت برادر‌ها داشت. آن‌ها در پشت دو تل خاک سنگر گرفته بودند و در کل حدود ۲۰ الی ۳۰ گلوله آر. پی. جی در آنجا وجود داشت.

تصمیم‌گیری برای عقب‌نشینی دیگر دیر شده بود و بچه‌ها آماده مقابله بودند. حسین در تل خاک سمت چپ جاده بود».

محمدرضا باستی یکی دیگر از بازماندگان حماسه هویزه در خاط‌رات خود در مورد حوادث این محاصره و خروج از آن می‌نویسد: «حسین و محسن به من گفتند: شما «آر. پی. جی» ندارید، بروید کشته می‌شوید. درست یادم نیست حسین خودش آر. پی. جی داشت یا نه؟ خلاصه او ما را روانه کرد که در آنجا نمانیم که حدود ۱۰۰متر بیشتر نرفته بودیم که برگشتیم پشت سرمان تا بچه‌ها را ببینیم.

دیدیم حسین یک گلوله آر. پی. جی به ط‌رف تانک عراقی شلیک کرد که حدود یک متر از بالای تانک رد شد. تانک‌ها همچنان جلو می‌آمدند که بچه‌ها یکی از آن‌ها را زد و بقیه سر جایشان متوقف شدند. ما حدود ۳۰۰ متر عقب آمده بودیم که یک مرتبه دیدیم تانک‌های عراقی از ط‌رف راست جاده (سمت هویزه) به سوی مواضع ما می‌آیند. ما محاصره شده بودیم. رگبار تانک‌ها قطع نمی‌شد. بچه‌ها یکی یکی داشتند تیر می‌خوردند. خون از بدن آن‌ها سرازیر بود. بچه‌ها سینه خیز جلو می‌آمدند. در این حال مسعود انصاری هم داشت خودش را جلو می‌کشید. از او سراغ حسین، محسن و جمال را گرفتم. او گفت‌: آن‌ها را به رگبار بستند و هر سه شهید شدند.»

در این حماسه حدود ۱۴۰ نفر از نیروهای مؤمن، متعهد، تحصیل کرده و انقلابی از اعضای سپاه و بسیج که تعدادی از آن‌ها از دانشجویان پیر خط امام بودند به شهادت رسیده و تعدادی نیز با تن مجروح شدند و با استفاده از تاریکی شب خود را به نیروهای خودی رساندند تا به عنوان پیام‌آوران حماسه هویزه رسالت سنگین‌تری را بر دوش بگیرند.

پیامد‌ها و تأثیرگذاری حماسه هویزه که بن‌بست جنگ زرهی را در پی داشت در درون خود حماسه هم آفریده و راه‌حلی برای این مشکل پرورده بود و آن چیزی جز تداوم راه حماسه‌سازان هویزه نبود. نیروهای انقلابی به تدریج در قالب سپاه و بسیج سازماندهی شدند. آموزش‌های نظ‌امی لازم را دیده و از تجربه‌های تلخ و شیرین جنگ بهره‌برداری کردند. استراتژی جنگ مردمی با تکیه بر ایمان و تعهد نیروهای داوطلب به بن بست کمبود تجهیزات و جنگ منظم زرهی غلبه کرد. نیروهای سپاهی راه خود را یافته و هر روز با کوله‌باری از تجربه سازمان خود را گسترش داده و در تکوین آن کوشیدند، نخستین تجربه آن‌ها دو ماه بعد با انجام یک عملیات محدود با نام مبارک حضرت مهدی (عج) در منطقه سوسنگرد بدست آمد. نیروهای سپاهی به صورت جداگانه این عملیات را ط‌راحی و اجرا کردند که بیش از این نتایج عادی آن عواقب روحی و روانی‌اش مهم بود. این باور بوجود آمد که نیروهای انقلابی می‌توانند به بن‌بست سیاسی نظامی جنگ پایان داده و با خلاقیت و ابتکار، با تجهیزات دشمن مقابله نمایند. آن‌ها دریافتند که حل معضلات انقلاب تنها با ابزار انقلابی و خارج از روشهای مرسوم امکان‌پذیر است. بدین ترتیب مرحله جدیدی آغاز گردیده که طی آن نیروهای مردمی و سپاه با استفاده از روش‌ها و تاکتیهای مبتنی بر روحیه انقلابی مسؤولیت سنگین‌تری را در جبهه‌های جنگ بر عهده گرفتند.

سازمان سپاه گسترش و با وجود امکانات محدود در مقابل مسؤولیتش، تجهیزات و سلاح‌های بیشتری دریافت کرد. در این شیوه که متأثر از حماسه هویزه شکل گرفته و گسترش یافته بود، نیروهای دانشگاهی به دلیل تحصیلات عالی و توانایی‌ها و استعدادهای فردی، خلاقیت بیشتری نشان داده و به سرعت مسئولیت‌های فرماندهی را در میان نیروهایی که قبلاً هیچگونه دانشکده نظامی ندیده و تجربه جنگی نداشتند به عهده گرفتند. آن‌ها تجربه نظامی را با همدیگر آغاز کردند، ولی دانشگاهیان مراحل آن را با سرعت بیشتری طی کردند که در این جریان دریافت سریع تجربه‌ها و آموزش‌ها همراه با روحیه آرمانخواهی این قشر تاثیر زیادی داشت.

شهید علم‌الهدی از نخستین افراد این گروه بود که بار مسؤولیت را بر دوش گرفت و شهید شد.

تأثیر دیگر حماسه هویزه بر رشد، گسترش و تکامل نیروهای انقلابی، سازمان سپاه و رابطه آن‌ها با ارتش جمهوری اسلامی ایران در ط‌ول جنگ بود. تجربه ناموفق شرکت نیروهای انقلابی در عملیات هویزه و آفرینش حماسه هویزه توسط این گروه، نقش آن‌ها را در جنگ آشکار کرده و بستر مناسبی برای رشد آن‌ها فراهم کرد تا جایگاه شایسته خود را پیدا کند. نیروهای سپاه به سرعت تجارب را کسب کرده و عملیات‌های بزرگی را ط‌راحی و به اجرا گذاشتند. فتح المبین، والفجر۸ و کربلای ۵ را آفریدند و یکی از محکم‌ترین خطوط دفاعی معروف جهان را که در شرق بصره و توسط کارشناسان نظامی شوروی ط‌راحی و ساخته شده بود فرو ریختند.

منبع: ایسنا

انتهای پیام/ ۱۳۴

نظر شما
پربیننده ها