به گزارش گروه اخبار داخلی دفاع پرس، متن یادداشت حجت الاسلام والمسلمین ابوالقاسم علیزاده معاون سیاسی شورای سیاستگذاری ائمه جمعه با عنوان «انقلابی بودن و انقلابی نبودن؛ ملاک سنجش!» به شرح ذیل است:
مدتی است که در ادبیات سیاسی و فرهنگی و اجتماعی برای مرزبندی بین جریانهای مختلف از واژگان اصولگرایی و اصلاح طلبی استفاده می گردد. دو واژه ای که متأسفانه بیش از آن که توجه به مفهوم و بار معنایی آن بشود، به سان ابزاری برای آرایش های سیاسی و اجتماعی و خط و نشان کشیدنهای حزبی و جریانی، درآمده است تا آن جا که مدعیان هر کدام از این به اصطلاح دو نوع گرایش، به عاقبتی رسیدند که از هر یک، 2 شاخه افراطی و اعتدالی و یا تندرو و کندرو در فضای عمومی آشکار گردید و در نتیجه تحیّر و سردرگمی و در نهایت یأس و ناامیدی افکار عمومی را دامن زده است.
راستی آیا تاکنون تعریف درست و جامع و شفافی از اصولگرایی و اصلاح طلبی برای اقشار مختلف مردم بیان شده است؟!
آنچه بیشتر به نظر می رسد، یدک کشیدن این دو واژه آن هم به صورتی مبهم توسط برخی مدعیانی است که دغدغه ای جز رسیدن به شأن و منزلتی اجتماعی و سیاسی از این رهگذر نداشته و ندارند و چه بسا آنچه در این کشمکشهای شعاری و صوری برای تصاحب چند میز و صندلی در عرصه مدیریت کشور بیشتر مدنظر قرار می گیرد، ترجیح منافع شخصی و حزبی و گروهی بر منافع و مصالح ملی و انقلابی و دینی و مکتبی است و لذا توده مردم حق دارند که علی رغم هویت سیاسی مکتبی انقلاب و نظام مقدس جمهوری اسلامی که برخواسته از اراده پولادین خود مردم است، از بازی های سیاسی و هرگونه جریان سیاسی دلزده و به نحوی رویگردان باشند. چه بسا بتوان گفت آنچه تجربه ی 36 ساله پس از پیروزی انقلاب به دست آمده است، به مرور فاصله گرفتن با هویت دینی و مکتبی و ارزشهای انقلابی جامعه که نشأت گرفته از اول سنگر انقلاب یعنی مسجد و حوزه های علمیه و روحانیت بوده است که زمینه را برای مدیریتهای متأثر از فرهنگ بیگانه و لیبرالیزم و سکولاریزم فراهم کرده است. چرا اکنون بسیاری از ائمه جماعات و روحانیت حوزه های علمیه عملاً با محافل مدیریتی و سیاسی و بلکه آگاهی های عمیق سیاسی فاصله گرفته اند، آیا این به خاطر کم رنگ شدن نقش روحانیت و مساجد و مراکز دینی در متن مدیریتهای راهبردی و کاربردی جامعه نیست؟!
روزی جامعیتن مبارکین مدرسین و روحانیت با یک اشاره خود نقشه راه سیاسی و اجتماعی مردم را با الهام از آرمانهای امام و خلف صالح وی امام خامنه ای(مدظله العالی) به راحتی و روشنی ترسیم می فرمودند و اکثریت قریب به اتفاق مردم نیز با ایمان و اخلاص، اعتماد کرده و بدین سان مسیر حرکت به سمت عزت و پیشرفت فراهم تر می گردید اما اکنون در کنار القائات گسترده رسانه های بیگانه، متأسفانه تشتت در آراء و سلایق چه در حوزه اصولگرایی و چه اصلاح طلبی، به جای روشنگری و بصیرت افزایی، ایجاد تردید و سردرگمی عاید مردم می گردد و گوئیا جا و نقش خواص و مردم در جامعه جابجا گردیده است زیرا چنان که در جریان فتنه 88 و سپس حماسه بزرگ نهم دی ماه همان سال یافتیم، پیشی گرفتن توده های مردم و به عبارتی عوام جامعه بر خواص بود، آنگاه که به دلیل بی بصیرتی بسیاری از خواص، یا آب به آسیاب دشمنان می ریختند و یا زمینه جان گرفتن ضدانقلاب و بدخواهان نظام و انقلاب را فراهم می کردند و یا با سکوتشان جریان آمریکایی فتنه 88 و یا انقلاب به اصطلاح مخملی سبز و رنگین را علیه ارزشهای انقلاب به ویژه بزرگ ترین میراث حضرت امام خمینی(ره) یعنی اصل ولایت فقیه، شتاب می دادند.
و البته برخی دیگر هم که نخبگان و بزرگان اصولگرایی نام گرفته بودند، در تشخیص شرایط و محاسبات زمان دچار نقص و یا توهمات شده بودند، که اگر نبود هوشمندی و درایت بزرگ دیدبان انقلاب، امام خامنه ای(مدظله العالی) خدا می داند که چه بر سر میراث امام و شهدا می آمد؟
بنابراین شایسته است تا بازتعریفی از اصولگرایی و اصلاح طلبی صورت پذیرد تا لااقل مخاطبین و حتی حامیان هر یک، شفاف و روشن بدانند جبهه موسوم به اصلاحات چه چیزی را بناست اصلاح نماید تا هر تخریبی در پوشش دروغین اصلاح به خورد مردم و جامعه داده نشود. مگر در جریان فتنه 88 چیزی جز تخریب مبانی نظام و انقلاب و شکستن حریم ارزشها و آرمانهای امام و شهدا در حال انجام بود، آن هم با پشتیبانی اطاق فرمانی که فرمانش دست دشمنان بیرونی به ویژه آمریکا و انگلیس و سیروسیهای اطلاعاتی امنیتی صهیونیستی بود و نیز در حوزه اصولگرایی به روشنی بدانند که این اصولی که باید اولویت و ارجحیت بر هر چیزی داشته باشد کدام است، تا به دنبال این شفافیت در مبانی و هویت هر جریان بتوان مواضع و گرایشات و گفتمان سازی و حمایت ها را تنظیم نمود.
لذا به نظر می رسد در این موج ابهامات تشتت برانگیزی که وجود دارد، آنچه لازم و ضروری است ایجاد تغییر و تحولی راهبردی در نام و نشانه هاست، چنان که مقتدای همه ما، امام خامنه ای(مدظله) فرمودند تقسیم کردن جریانهای سیاسی به چپ و راست، اشتباه و به لحاظ مبنایی، امری ناصحیح است.
به نظر می رسد تقسیم بندی به اصولگرایی و اصلاح طلبی با ابهامات مفهومی و حتی مصداقی که دارد، امری غیرصواب و به دور از واقع باشد به ویژه برای مدعیان خط امام که همان خط انبیاء و اولیاء الهی و شریعت ناب و امامت و ولایت و ترجمان بیّنی از اصول مکتب و انقلاب اسلامی است، که باید همواره با اصرار صادقانه و شفاف بر جوهره و هویت انقلاب اسلامی که خواستگاه قریب به اتفاق همه مردم شریف ایران است، تأکید بورزند و چه بسا با این نگاه بتوان تحولی جدی در سازوکار جریانهای مختلف سیاسی اجتماعی شاهد بود. روی این اصل تغییر نام و نشان جریانهای فکری و سیاسی باید واژگان انقلاب و ضدانقلاب باشد چه آن که ادبیات مبتنی بر ارزشها و آرمانهای انقلاب اسلامی مهم ترین مبنا و معیار برای جهت گیری های راهبردی حافظان اصیل و صدیق انقلاب اسلامی و پیروان خط فکری امام خمینی(ره) و نیز پاسداران حریم میراث امام و شهیدان انقلاب یعنی ولایت فقیه به شمار می رود.
بنابراین هویت انقلاب و آرمانها و ارزشهای شناخته شده آن که متجلی در سیره و صحیفه امام خمینی(ره) و روش و منش خلف صالح وی امام خامنه ای(مدظله العالی) می باشد، به عنوان بهترین وسیله سنجش و محک عناصر و جریانهای سیاسی و فرهنگی می تواند مدنظر جدی قرار گیرد و البته طبق صریح کلام امام خمینی(ره) حال فعلی افراد نیز ملاک است و باید ظرفیت و سیره گفتاری و رفتاری هر شخصی و یا گروهی به دور از هرگونه ارتباطات و وابستگی های حسبی و نسبی با شخصیتهای بزرگ و شناخته شده، مورد توجه قرار گیرد چه آن که حضرت امیر(ع) به بیانی می فرمایند: «إِنَّ وَلِیَّ مُحَمَّدٍ مَنْ أَطاعَ اللهَ وإِنْ بَعُدَتْ لُحمَـتُهُ، و إِنَّ عَدُوَّ مُحَمَّدٍ مَنْ عَصَی اللهَ و إِنْ قَرُبَتْ قَرابَـتُهُ»؛ ملاک و معیار، اطاعت و تبعیت از خدا و یا معصیت و زاویه گرفتن با احکام الهی است که متجلی در مواضع و عملکرد هر فرد و یا جریانی می باشد. بنابراین، نه سابقه و نه وابستگی های حسبی و نسبی و حتی ادعاهای صوری در حوزه اصولگرایی و اصلاح طلبی، هیچ کدام ملاک ارزش گذاری نخواهد بود، آنچه باید وسیله سنجه قرار گیرد، شاخصه هایی است که مبتنی بر ارزشها و آرمانهای انقلاب اسلامی است که به راحتی از سیره امام و سلوک و منویات مقام معظم رهبری قابل برداشت می باشد و میزان انقلابی بودن را به میزان سنخیت و نزدیکی و همراهی با آن و میزان فاصله داشتن را به میزان زاویه گرفتن با ارزشهای انقلاب اسلامی باید تشخیص داد. در نهایت، انقلابی بودن و انقلابی نبودن اشخاص و جریانات به خوبی برای همگان عیان و آشکار می گردد.
البته تجربه نشان داده است توده مردم برخلاف برخی خواص گرفتارآمده در چرب و شیرین حوزه قدرت و ثروت و یا شبکه مرموز وابستگی های عاطفی و فامیلی و حزبی و جریانی، در این خصوص همواره هویت انقلاب و آرمانهای آن را که از مکتب امام و سیره رهبری فرزانه انقلاب و از مجرای نگاه شهیدان همیشه شاهد انقلاب دریافت نموده اند بر هر چیز دیگری رجحان داده و لذا همچون نهم دی ماه، کشتی انقلاب اسلامی را علی رغم همه تهدیدات و توطئه ها و با تبعیت از ولایت و رهبری، به سلامت عبور می دهند و این راه را هم چنان ادامه خواهند داد. ان شاءالله .