به گزارش دفاعپرس از کرمان،شهید «غلامعباس پذیرا» يكم ارديبهشت ۱۳۴۲، در روستاي دشتاب از توابع شهرستان بافت ديده به جهان گشود. وی تا پايان مقطع متوسطه در رشته انساني درس خواند و ديپلم گرفت. به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و به جبهه اعزام شد. سرانجام در نهم اسفند ۱۳۶۴، در فاو عراق بر اثر اصابت تركش به شهادت رسید.
بخشهایی از وصیتنامه شهید «غلامعباس پذیرا» را مرور میکنیم:
بسم الله الرحمن الرحیم
چند سالی است که از جنگ تحمیلی رژیم خونخوار عراق بر علیه ملت ستمدیده ما میگذرد و در این سال چه جوانها که در بوته آزمایشی الهی درآمدند، اما آنان که خون دادند و آنان که مظلومانه شهید شدند و آنان که پیکرهای مطهرشان در کربلای خوزستان درخاک خون غلتید.
آنها بودند که قبول شدند و نامه اعمالشان را به دست راست گرفتند و در بهشت خدا جاودانه گشتند، آری آنان که هابیلوار دست و پا و جان و مال و هرآنچه داشتند هدیه دادند، سربلندند و آنان که قابیلوار جان و مال را درجنگ فشرده و به خیال خام خود از آن (نگهداری) میکنند.
اما رزمندگان با عمل خود قدرت اسلام را به جهانیان نشان دهند و بهخدا قسم در جبهههای اسلام ایمان و تقوا است که پیروز میشویم که اسلحه من که از روزی که به کربلای خوزستان آمدیم، دست از جان مال و زندگی خود گذشتیم و پناه به خدا آوردهایم و خود را و جان خود را برای اسلام آماده کردهایم تا در راه اسلام تمام خونمان را هدیه کنیم.
ما در حال جنگ هستیم، آنهم نه با عراق بلکه با ابرقدرتها آمریکا و شوروی، زیرا صدام قابل اینکه با ایران بجنگد نیست، بلکه صدام با اسلحههای شوروی و با تحریک نیروهای آمریکا با ایران میجنگد درحالی که ما با ابرقدرتها در جنگ هستیم.
صدام که پس از پیروزیهای پیدرپی رزمندگان اسلام در جبههها عرصه را بر خود تنگ میداند و شاید احساس میکند که روزهای آخر عمری باشد و آن روزی که هزاران کیلومتر از خاک ما در زیرپای متجاوزان غاصب بعثی قرار داشت کسی باور نمیکرد که ما بتوانیم متجاوزین عراقی را سر جایشان قرار دهد، ولی امروز دنیا این را باور کرده که رزمندگان اسلام چگونه به دشمن حمله میبرند و آنها را از بین میبرند.
امروز اسلام به دست ما همه برادران احتیاج و نیازمند است و در پایان سخنی با خانواده خود دارم.
امیدوارم که هیچ گونه ناراحتی نداشته باشید و چون پدر و مادر شما که برای بنده زحمت کشیدید، خداوند به شما اجر بدهد، چونکه (خانواده شهدا) تمام عزیزانشان و عزیزان خود را خالصانه در راه خدا دادهاند و مادر هم شاید این آخرین غذایی است که برایم درست کردهای، اما به تو قول میدهم که بر سر سفره رنگین بهشت تو را مهمانی کنم.
مادرجان منرا از دعاهای خیرت را فراموش مکن و مادرجان پیش از این نگاهت رنجم مده و بیاد بیاور که لحظهای را که حسین برای وداع با خواهرش زینب سر به شانهاش گذاشت و گفت زینبجان من میروم تا به جدم رسول خدا بپیوندم و سلام به تمام برادران برسانید و خواهر را بگویید که برای من گریه نکنید.
انتهای پیام/