گروه استانهای دفاعپرس ـ حجتالاسلام والمسلیمن «عباس بابائی» مدیر قرارگاه تربیتی امین؛ نه خدمی داشت، نه حشمی؛ نه خاندان هزار فامیلی که از او حمایت کنند؛ نه شاگردان و مریدان فراوانی که دورش را بگیرند و ترویجش کنند؛ نه در میان مدیران زورگو و فاسد رژیم پهلوی طرفدارانی؛ اما وقتی برای آزادی یکی از یارانش به ملاقات شاه رفت، چنان دستش را بر میز کوبید و او را امرونهی کرد، که خود شاه به وزیرش گفت: این سید مثل یک افسر که با سرباز صحبت میکند، با من صحبت کرد و اصلاً انگار نه انگار شاهی وجود دارد!
نواب صفوی چه کرد که نام او در تاریخ این میهن با عظمت یاد میشود؟!
نواب در غربت و مظلومیت دوران رژیم منحوس پهلوی فریاد رسای اسلام و مستضعفان بود؛ آنچه برایش اهمیت داشت اسلام بود و آنچه که برایش پشیزی نمیارزید، اخم شاه و درباریان و کنایهی مذهبیهای عافیتطلب گوشهنشینِ متحجر؛ همانها که وقتی حکم اعدامش را شنیدند، گفتند: لباس روحانیت از تنش بیرون کنید که به مقام روحانیتش اهانت نشود!
چه چیزی در وجود نواب شعله میکشید، که دهها سال قبل «چراغ تولید ایران» را بر سر دست میگرفت و آن را بهعنوان تولید ملی ترویج میکرد؟! کدام ویژگی باعث شده بود که او در هر مکانی قرار میگرفت، تبدیلش میکرد به میدان جهاد؛ جهاد تبیین. او مگر چگونه فریاد سر میداد که اولین جرقهی انقلابیگری را در دل «بزرگترین رهبر انقلابی عصر حاضر» ایجاد کرد؟! او چه کرده بود که چنان دل از امام راحل برده بود که وقتی دستور اعدامش صادرشد، خودش را برای نجات او به آب و آتش زد؟! نواب چه داشت که عدهای از ما نداریم؟!
مهمترین ویژگی این مرد الهی تاریخ معاصر ایران «غیرت» بود؛ همان صفتی که اگر در وجود انسان شعله کشید، او را نسبت به دیانت و ملت و مملکت حساس میکند و اگر در کسی نبود به انسان ذلیل و بیخاصیتی تبدیل میشود که نه علمش او را فایده رساند و نه معنویت و نه خاندان و نه حزب و گروهش.
مدیر اگر غیرتمند شد، برای حل مشکلات مردم شب و روز نمیشناسد؛ معلم اگر غیرتمند شد، در برابر انحراف فکری و رفتاری شاگردانش آرام نمیگیرد؛ پزشک اگر غیرتمند شد، نداری و فقر مریض، دست و پایش را نمیلرزاند؛ طلبه اگر غیرتمند شد، ذرهای بیحرمتی بر مقدسات را بر نمیتابد؛ پدر اگر غیرتمند شد، حریم حرمش را با عفاف و حجاب محافظت میکند؛ نظامی اگر غیرتمند شد، میشود «حاجقاسم».
رحمت و رضوان الهی بر نواب عزیز که هم نسبت به دیانت، غیرت داشت و هم ملت و هم مملکت. او از سلالهی پاکی بود که جدش فرمود: «کانَ إِبراهیمُ أَبى غَیورا و َأَنَا أَغیَرُ مِنهُ وَ أَرغَمَ اللّه أَنفَ مَن لا یَغارُ مِنَ المُؤمِنینَ؛ پدرم ابراهیم (علیهالسلام) مرد غیرتمندی بود، لکن من غیرتمندتر هستم؛ و خداوند بینی مسلمانی را که غیرت ندارد به خاک ذلّت میمالد.»
همان غیرت علویاش باعث شد تا با تمام وجود سخنی را برای همهی دلدادگان انقلاب به یادگار بگذارد و حجت را بر همه تمام کند: «آرزو دارم که حکومت اسلامی تشکیل بشود و آن زمان بزرگترین افتخارم این است که رفتگر خیابانهایش باشم.»
انتهای پیام/