گفت و گوی دفاع پرس با مادر شهید "محمدمهدی رضایی فرد":

اگر زنده بود، امروز یکی از مدافعان حرم می‌شد

دوستان محمدمهدی امروز با وجود همسر و فرزند برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) به سوریه و کربلا رفته‌‌اند. اگر پسرم زنده بود، او هم امروز یکی از مدافعان حرم اهل بیت (ع) می‌شد.
کد خبر: ۶۴۵۷۲
تاریخ انتشار: ۱۲ دی ۱۳۹۴ - ۰۹:۵۵ - 02January 2016

اگر زنده بود، امروز یکی از مدافعان حرم می‌شد

شهادت تنها در میدانهای نبرد کسب نمیشود، تنها کافی است که بسیجیوار زندگی کنی تا به شهادت نائل آیی. گروهبان یکم بسیجی محمد مهدی رضایی فرد مقدم ثابت کرد که در باغ شهادت باز است.

شهید بسیجی و مداح اهل بیت (ع) محمدمهدی رضایی فرد متولد مرداد 1357 پس از اخذ دیپلم به مدت دو سال دروس حوزوی فرا گرفت. در سال 1377 به خدمت مقدس سربازی در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی رفت و پس از یک سال سربازی وارد نیروی انتظامی شد. در سال 1378 به مدت 6 ماه مرخصی گرفته و به عنوان سرباز گمنام امام زمان(ع) داوطلبانه به منطقه سیستان و بلوچستان اعزام شد و سرانجام  در ماموریتی و در درگیری با اشرار به شهادت نائل آمد.

اعظم آلویی مادر شهید محمد مهدی رضایی فرد گفت و گویی را با خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس پیرامون ویژگیهای شخصیتی این شهید بزرگوار انجام داده است که در ذیل میخوانید:

** دینش را به انقلاب و اسلام ادا کرد

3 دختر و 2 پسر دارم که مهدی فرزند سوم خانواده بود. محمدمهدی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی به دنیا آمد. در شوخیهایش میگفت "پا قدم خوبی داشتم که چند ماه پس از تولدم انقلاب پیروز شد."

پدرش در زمان طاغوت نظامی اما مخالف شاه بود. زمانی که به منزل اقوام میرفتیم اگر عکس شاه را میدیدید آن را برمیگرداند. محمد مهدی هم پدرش را الگوی خود قرار داد. او هم همچون پدرش مداح و بیزار از شاه شد.

در زمان جنگ تحمیلی پسر ارشدم که 14 سال داشت که با دست بردن در شناسنامهاش به همراه پدرش عازم مناطق عملیاتی میشد. در آن مقطع محمدمهدی سن و سال کمی داشت اما برای برادرش نامه مینوشت و میگفت "خوشبحالت که توانستی به جبهه بروی. به من اجازه نمیدهند که بیایم." همیشه میگفت دوست دارم به انقلاب اسلامی و اسلام خدمت کنم و در آخر هم دینش را به انقلاب و اسلام ادا کرد.

** بچه حلال زاده به داییاش میرود

از قدیم میگویند "بچه حلال زاده به داییاش میرود" این جمله حقیقت دارد. اخلاق و خصوصیات محمد مهدی به برادر شهیدم محمدرضا شباهت زیادی داشت.

محمد مهدی عاشق ولایت و امام (ره) بود. تعصب زیادی بر رهبر معظم انقلاب داشت اگر شخصی اهانتی به آقا میکرد با وجود اینکه شخصیت آرامی داشت اما به سرعت عکس العمل نشان میداد.

هرگز غسل جمعه، نماز جمعه، نماز شب و دعای کمیلش ترک نمیشد. به هیچ وجه با نامحرم صحبت نمیکرد. به کوچکتر از خودش ظلم روا نمیداشت. برای حجاب و امر به معروف و نهی از منکر اهمیت فراوانی قائل بود. احترام به بزرگ تر را یکی از واجباتی میدانست که به آن عمل میکرد. پیشانی بند "یا حسین" میبست و آرزویش شهادت در سنگر بسیج بود.

در هر حالی که بود ذکر میگفت. زمانی که به مهمانی میرفتیم، اقوام گاهی از اینکه گوشهای نشسته و ذکر میگفت اعتراض میکردند و او پاسخ میداد "غیبت کنم یا تهمت بزنم خوب است؟"

دوستان محمدمهدی امروز با وجود همسر و فرزند برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) به سوریه و کربلا رفتهاند. اگر پسرم زنده بود امروز یکی از مدافعان حرم اهل بیت (ع) میشد.

** روایت شهادت / یاران چه غریبانه رفتند از این خانه

پس از یک سال خدمت در نیروی انتظامی، 6 ماه مرخصی گرفت و در سن 21 سالگی به عنوان بسیجی به منطقه سیستان و بلوچستان اعزام شد. 2 ماه پس از رفتنش برای تشییع یکی از دوستانش به مرخصی آمد و دوباره برگشت.

روز حادثه به همراه دوستانش برای شناسایی اشرار به منطقه خاش رفته بودند. دوستانش برایم تعریف کردند که آن روز در کنار جاده تویوتا و موتوری که پسرم بر روی آن سوار بود در انتظار اشرار ایستاده بودند. محمدمهدی طبق معمول در حال ذکر گفتن بود که خطاب به اطرافیانش میگوید تا کمتر از نیم ساعت دیگر مشخص میشود که چه کسی شهید میشود. چند دقیقه بعد ماشین اشرار با سرعت بالایی به تویوتا اصابت و فرار میکنند. این ضربه باعث چپ شدن ماشین تویوتا میشود. سربازان گمنام امام زمان (ع) آنها را در حال فرار چند کیلومتر جلوتر دست گیر میکنند. زمانی که به صحنه حادثه برمیگردند متوجه میشوند که محمدمهدی در زیر ماشین حبس شده است. با وجود این که پسرم جثه خوبی داشت اما به شهادت رسیده بود.

یکی دیگر از دوستانش برایم روایت کرد که قبل از این حادثه از ضبط ماشین شعر "یاران چه غریبانه رفتند از این خانه" پخش میشد. با سرنگونی ماشین صدای ضبط قطع میشود. زمانی که ماشین را به حالت اولیه برمیگردانند تا محمدمهدی را از زیر ماشین خارج کنند، ضبط شروع به خواندن میکند و دوستانش هلهلهای به پا میکنند.

** دلتنگیهای مادرانه

از شهادتش تا به امروز سعی کردم در سرما و گرما هر شب جمعه بر سر مزارش بیایم. خدا را شاکرم که فرزندم به راه حق رفت. اگر گاهی گریه میکنم آن را به حساب دلتنگیهای مادرانه بگذارید زیرا محمدمهدی با شهادت باعث سربلندی من و خانواده شد و هرگز از رفتنش شکایتی نکردم.

**وصیت نامه

در وصیت نامه اش نوشته بود "مراقب باشید که این انقلاب به دست روباه صفتان و ناکسان نیافتد که اگر این اتفاق بیافتد آن روز، روز عزای ماست و باید بنشینیم و به یاد تمام مقدساتمان آهسته آهسته بگریم.
:
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار