به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، جان بولتون نماینده اسبق آمریکا در سازمان ملل متحد تیرماه سال ۱۳۹۶ در نشست گروهک تروریستی منافقین در پاریس گفت که انقلاب اسلامی ایران نباید به جشن چهل سالگی اش برسد. بولتون دو ماه پیش از انتصابش به سمت مشاور امنیت ملی رئیس جمهور آمریکا در مقالهای در روزنامه والاستریتژورنال هم نوشت: «سیاست آمریکا باید به گونهای باشد که انقلاب اسلامی ایران را پیش از رسیدن به سالگرد ۴۰ سالگیاش تمام کند».
مقامات کاخ سفید به منظور ترغیب لندن شروع به رایزنی سیاسی و امنیتی کردند، اما دولت انگلیس به یک دلیل خاص، با این سیاست همراهی نمیکرد. بحث و منازعه درباره عدم تمایل لندن برای براندازی نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران به پارلمان انگلیس کشید؛ به طوری که فابیون همیلتون وزیر خارجه دولت در سایه انگلیس (نماینده حزب کارگر در پارلمان) از بوریس جانسون نخست وزیر بریتانیا پرسید: «ژوئیه گذشته در کنفرانس شورای مقاومت ایران در پاریس جان بولتون گفت 'رژیم ایران تغییر نمیکند، راه حل این است که آن را تغییر داد. به همین دلیل هم پیش از سال ٢٠١٩، ما در تهران جشن خواهیم گرفت. 'حال که جان بولتون مشاور امنیت ملی دونالد ترامپ است، آیا وزیر خارجه بر این باور است که هدف او هنوز هم تغییر رژیم ایران است؟»
نخست وزیر انگلیس در پاسخ به این پرسش، سخنانی بر زبان آورد که برای بسیاری در ایران مضحک و غیرمعقول به نظر رسید، اما احتمالا برای کسی سوال نشد که مقصود اصلی جانسون از این اظهارات چیست.
بوریس جانسون پاسخ داد: «من برای جان بولتون و هوش و بینش او احترام زیادی قائلم، اما باید بگویم که من اعتقاد ندارم که تغییر رژیم هدفی باشد که بخواهیم دنبال کنیم. ما ممکن است بتوانیم تصور کنیم که زمانی در آینده نزدیک تغییر رژیم حاصل شود، اما اصلا نمیتوانم با اطمینان بگویم که نتیجه این تغییر خوب است، چون برای من کاملا پذیرفتنی است که مثلا تصور کنم قاسم سلیمانی از سپاه پاسداران، قدرت را از آیتالله خامنهای بگیرد».
در واقع از نگاه دولت انگلیس اجرای پروژه براندازی در ایران منجر به نابودی جمهوری اسلامی نمیشد بلکه موجب میشد تا حاج قاسم سلیمانی قدرت به طور کامل در اختیار بگیرد.
در همین رابطه حسین باستانی بولتننویس سابق جریان اصلاحات و عنصر مرتبط با سرویس جاسوسی انگلیس با اشاره به این نکته، در یادداشتی که ۲ بهمن ۱۳۹۸ با عنوان «اگر قاسم سلیمانی بیش از آیتالله خامنهای زنده میماند چه میشد» در بیبیسی فارسی منتشر شد، نوشت:
«جایگاه ویژه آقای سلیمانی بین پشتیبانان سیاسی و نظامی حکومت، سرمایه بالقوهای بود که در مقاطع سرنوشت ساز، قابلیت تاثیرگذاری بر معادلات سیاسی-امنیتی جمهوری اسلامی را داشت».
وی در ادامه از حاج قاسم سلیمانی به عنوان یکی از گزینههای رهبری آینده نظام یاد کرده و مینوشت: «در همین پس زمینه، از دیرباز این برداشت وجود داشت که چهره ای، چون قاسم سلیمانی، در صورت حضور در دوره تثبیت رهبر بعدی، اهمیت سیاسی تعیین کنندهای داشته باشد. قابل تصور هم نبود که او، با توجه به اولویت دادن به «حفظ نظام»، در کمک به تثبیت رهبر بعدی دچار تردید شود. حتی برخی از نظریه پردازان نظام همچون محمدمومن قمی، ولایت «مومن متعهد مقلد» را در غیاب، ولی فقیه واجدالشرایط ممکن دانسته بودند که ذهن را به سمت مصادیقی، چون قاسم سلیمانی میبرد.»
در واقع دلیل خاص نخست وزیری انگلیس برای عدم تعجیل در براندازی نظام ایران این تصور بود، که مقدمه پروژه براندازی، بیآیندهسازی جمهوری اسلامی از طریق حذف گزینههای آینده رهبری است. از این رو ابتدا سیاست ترور شخصیت حاج قاسم در دستور کار جریانهای مرتبط با لندن قرار گرفت، اما عدم موفقیت در این مرحله، انگلیسیها را به این جمعبندی رساند که باید او حذف فیزیکی شود؛ لذا مقامات لندن، دولت ترامپ را مجاب کردند که جمهوری اسلامی تنها در شرایطی ساقط میشود که سردار سلیمانی از میان برداشته شود.
در تایید این گزاره میتوان گفت، هنگامی که مقامات کاخ سفید در تکاپو برای براندازی کامل نظام بودند و برای آن بسیار عجله داشتند، چه ضرورتی داشت تا ترور حاج قاسم را در دستور کار قرار دهند. ضمن آنکه سابقه تاریخی انگلیس برای ترغیب دولت آمریکا جهت کودتا علیه دولت مصدق مویدی دیگری برای مدعاست. علاوه بر اینکه مقامات لندن، دولت انگلیس را ایدهپرداز و راهبر فکری اصلی سیاستهای دولت آمریکا میدانند.
منبع: فارس
انتهای پیام/ ۱۳۴