مهربانی سرباز عراقی!

یک آزاده دفاع مقدس می‌گوید: اسیر شده بودم و زخمی بودم. یکی از عراقی‌ها آمد و روی زخم من باند بست. خیلی دوست داشتم این محبتش را جبران کنم.
کد خبر: ۶۴۶۷۴۲
تاریخ انتشار: ۰۴ بهمن ۱۴۰۲ - ۱۳:۰۰ - 24January 2024

مهربانی سرباز عراقی!به گزارش گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، در روایات رزمندگان دفاع مقدس هست که وقتی با برخی از سربازان عراقی مواجه می‌شدند، آن‌ها می‌گفتند ما نمی‌خواستیم با شما بجنگیم، صدام ما را تهدید و مجبور به حضور در جنگ کرد. گاهی اوقات هم پیش می‌آمد سربازان عراقی برای خلاصی از شر صدامی‌ها و فرار از جنگی که نمی‌خواستند در آن شرکت کنند، خود را تسلیم نیرو‌های ایرانی می‌کرد.

«حسینعلی قادری» یکی از اسرای دفاع مقدس است که ۱۱ بهمن ۱۳۶۵ و در جریان عملیات «کربلای ۵» در منطقه شلمچه به اسارت بعثی‌ها درآمد. او در خاطره خود به مهربانی سرباز عراقی اشاره دارد و می‌گوید: «اسیر شده بودم و زخمی بودم. یکی از عراقی‌ها کمک کرد، خشاب‌های فشنگ و نارنجک و بقیه وسایل را در بیارم، چون خیلی سنگین بود و اذیت می‌شدم. او روی زخم من باند هم بست و اشاره کرد ما می‌خواهیم برویم و تو را باید ببریم و به مسئولین پشت خط تسلیم کنیم، چاره‌ای هم نداریم.

پیش خودم گفتم چه انسان بامعرفتی است. من هم یک جلد قرآن جیبی را از داخل جیب بغل لباسم در آوردم و به او دادم. معمولاً وقتی اسیر می‌گرفتند، وسایل اسیر را برمی‌داشتند، اما این سرباز به من لطف کرد و هم زخمم را باندپیچی کرد و هم وسایلم را برنداشت. در ابتدا هدیه من را قبول نمی‌کرد. به او گفتم با میل خودم این قرآن را به تو هدیه می‌دهم و اجباری نیست. آن سرباز قرآن را گرفت، بوسید و گذاشت داخل جیبش.»

منبع: فارس

انتهای پیام/ ۱۳۴

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار