به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، بیست و سوم بهمن، سالروز شهادت حاج رضا امانی بنی یکی از فرزندان فجر معنوی روحالله است؛ سرداری که در طلیعه انقلاب اسلامی به دلیل بیماری و عمل جراحی از خدمت سربازی معاف شد، اما دست تقدیر او را در بالاترین مقامهای فرماندهی جنگ به آرزویش رساند: خونین بر خاک، به معراج عشق...
از خدمت معاف شد اما
شهید رضا امانیبنی در سال ١٣٣٩ در شهر اصفهان متولد شد. پس از دریافت دیپلم به خدمت سربازی رفت و در یگان زرهی ارتش مشغول خدمت شد. پس از چندی به علت بیماری و عمل جراحی از خدمت معاف شد. این مساله همزمان با طلیعه انقلاب اسلامی بود. در این زمان به صف تظاهر کنندگان پیوست و نقشی در این حماسه تاریخی ایفا کرد.
از غرب تا جنوب، در جامه پاسداری از انقلاب...
پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت سپاه درآمد و راهی کردستان شد و یکسال و نیم در آن دیار به نبرد بیامان با اشرار ضدانقلاب پرداخت. سپس با کولهباری از تجربه به منطقه جنوب شتافت و به سبب آشنایی قبلی با یگان زرهی، وارد یگان زرهی سپاه شد و با خیل غنیمتها، لشکری قوی با امکاناتی ارزشمند به وجود آورد. او همیشه در خط مقدم بود و فارغ از تعلقات دنیوی به جهاد با متجاوزان میپرداخت.
همیشه برای دوری از ریا، کارها و مسئولیتهایش را از دیگران کتمان میکرد. در مسائل هم نظامی مهارت فراوانی داشت و در ارتقای اطلاعات زرهی و سازماندهی افراد در این رشته تلاش میکرد و بحق او را باید یک نظریهپرداز نظامی و کارشناس زرهی لقب داد.
وی در سال ٦٣ در عملیات عاشورا در ارتفاعات میمک، سمت فرماندهی تیپ ٢٨ صفر را بر عهده داشت که شجاعت بینظیری از خود نشان داد و دائم سوار بر موتور در حال سرکشی به نیروها بود و حرکات دشمن را زیر نظر داشت، بههمین دلیل توانست عملیات را به خوبی اداره کند. چارهاندیشی از خصوصیات بارز او بود. با سیاست خاص خود عملیات را هدایت میکرد. با نیروهایش آمرانه صحبت نمیکرد؛ بلکه با توضیح و دلایل آشکار، آنها را به پیگیری امور محوله علاقمند میکرد.
در مهمترین مناصب و مسئولیتهای نظامی
در مدت خدمت خود مناصب مختلفی همچون قائممقام لشکر ٣٠ زرهی، فرمانده تیپ مستقل ٢٨ صفر، فرمانده عملیات قرارگاه سلمان در غرب، قائممقام لشکر ویژه ۲۵ کربلا و فرمانده زرهی قرارگاه کربلا را برعهده داشت. شهید حاج رضا، تا پایان دوره کارشناسی در رشته علوم و فنون نظامی درس خواند. سال ۱۳۶۱ ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد.
انشاءالله پاسدار هستم...
از تعلق به دنیا و هوا و هوسهای دنیوی به دور بود و یکپارچه در فکر خدمت و فعالیت در راه خدا بود. اخلاق او در رابطه با دوستان و آشنایان و خانواده، فوقالعاده خوب بود. با نهایت لطف و مهربانی با دیگران برخورد میکرد و با سفر حج، روحیه معنوی وی در مرحلهی والاتری قرارگرفت. چرا که وقتی صحبت درباره حج میشد، چهرهای بشاش و عارفانه پیدا میکرد.
هیچگاه از خود سخن نمیگفت. اگر از او که مسئولیتهای فرماندهی تیپ زرهی ۲۸ صفر، فرماندهی قرارگاه نجف، فرماندهی رزهی قرارگاه کربلا، معاونت زرهی قرارگاه مرکزی خاتم الانبیاء و مسئولیتهای دیگری را برعهده داشت، میپرسیدند، حالا چه کار میکنی؟ در پاسخ میگفت «انشاءالله پاسدار هستم»
خود را نسبت به دیگر رزمندگان خیلی کوچک میدانست و شهادت را برای خود زینت تلقی میکرد.
مستان سبو شکستند . . .
و سرانجام این شهیدبزرگوار در عملیات پیروزمندانه «والفجرهشت» در تاریخ بیست و چهارم بهمن ماه سال ۱۳۶۴ با سمت فرمانده در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش به پهلو، عاشقانه به پرواز تا ابدیت آغاز کرد.
وصیتنامه او سند بینش عمیق این شاهدان شهادت در باور به حفظ مکتب الهی اسلام و دفاع از مرزهای اعتقادی است که ماهیت این جنگ را متفاوت از همه جنگهای تاریخ، ترسیم میکند و دفاع مقدس ما را تبدیل به خاستگاهی از فضیلتهای معنوی سربازان روحالله میسازد:
«در مجموع ما امت اسلام هستیم که از یکدیگر انتظار داریم، مخصوصاً هنگامی که مکتب الهی ما مورد تعرض و تهاجم کافران باشد، باید از آنچه خدا به ما هدیه کرده یعنی همان مکتبمان حفاظت و حراست کنیم؛ بنابراین آنچه در این زمان برایمان مهم است، همانند زمانهای دیگر دفاع از اسلام است...»
منبع: حیات
انتهای پیام/ ۱۳۴