به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، کتاب «تکاوران دریایی در خرمشهر» نوشته سیدقاسم یاحسینی سال ۱۳۹۴ توسط انتشارات سوره مهر منتشر شد و در حال حاضر با چاپ چهارم در بازار نشر حضور دارد. اینکتاب دربرگیرنده خاطرات زندگی ناخدا هوشنگ صمدی فرمانده گردان تکاوران نیروی دریایی مدافع خرمشهر است که ۳۴ روز در اینشهر مقاومت کردند تا در نهایت شهر سقوط کرده و به چنگ نیروهای اشغالگر بعثی افتاد.
«تکاوران دریایی در خرمشهر» هم اثری مانند مجموعه ۳ جلدی «برای تاریخ میگویم» شامل خاطرات محسن رفیقدوست است که بخشی از پازل تاریخ انقلاب و دفاع مقدس را تکمیل میکند. بنا داریم در مقالهای ۲ قسمتی، خاطرات و حوادث مهم مندرج در اینکتاب را بررسی کنیم. ویژگی مهم اینکتاب، روایت جزئیات مقاومت و در نهایت سقوط خرمشهر در ابتدای جنگ تحمیلی است.
در ادامه قسمت اول گزارش مرور خاطرات ناخدا «هوشنگ صمدی» در اینکتاب را میخوانیم؛
از ابتدا تا لشکر یکِ مرکز
ناخدا هوشنگ صمدی متولد ششم بهمن ۱۳۱۸ در روستای کلخوران اردبیل است و در خاطراتش، پدر خود را بهعنوان یکمسلمان واقعی معرفی میکند و درباره تربیت خانوادگی خود نیز میگوید پیش از رفتن به دبستان، میتوانسته بهراحتی تمام قرآن را از رو بخواند. زبان مادری و خانوادگی ناخدا صمدی، ترکی بوده و در سالهای تحصیل در دبیرستان بود که توانست به زبان فارسی صحبت کند.
صمدی سال ۱۳۳۷ دیپلم ریاضی گرفت و خرداد ۱۳۴۳ که ارتش شاهنشاهی به خیابانهای تهران ریخت و قیام مردم را سرکوب کرد، در مقطع سال سوم دانشکده افسری تحصیل میکرد. او در خاطراتش درباره آنمقطع تاریخ انقلاب میگوید «ما نظامی بودیم و اهل سیاست نبودیم.» ناخداصمدی مهرماه آنسال پس از سهسال تحصیل، از دانشکده افسری فارغالتحصیل شد و برای ادامه، رسته پیاده را انتخاب کرد. به اینترتیب دوره مقدماتی پیاده را در شیراز طی کرده و به لشکر یک مرکز منتقل شد که مقرش در تهران قرار داشت، اما واحدهایش در منجیل بودند.
سایه آمریکا بر سر ایران
ناخداصمدی در بخش مربوط به حضورش در لشکر یک، از حضور پررنگ و تاثیر مستشاران آمریکایی در ارتش ایران گفته و نقل میکند: «ایران جزو پیمان سنتو بود که در آن ترکیه و پاکستان هم عضو بودند. آمریکاییها، چون ایران با شوروی سابق مرز طولانی داشت، ارتش ایران را آماده رویارویی نظامی با شوروی کرده بودند. نیروی زمینی ایران در صورت حمله احتمالی شوروی، میتوانست بهمدت زیادی مقاومت کند. آمریکاییها تدابیر و تدارکات لازم را در اینزمینه اندیشیده و فراهم کرده بودند.» (صفحه ۴۷)
او همچنین در همینباره میگوید: «از اواخر دهه چهل شمسی شمار مستشاران آمریکایی در ارتش ایران بهطور بیسابقهای افزایش یافت، البته بیشتر در نیروی دریایی و نیروی هوایی. در نیروی زمینی، مستشاران آمریکایی بیشتر در ستاد خدمت میکردند و غالب طرحهای عملیاتی را آنها برای نیروی زمینی ایران برنامهریزی میکردند.» (صفحه ۵۰)
چگونگی تشکیل گردان تکاوران نیروی دریایی
شهریور ۱۳۵۴ سرگرد جهانبانی از نیروی دریایی، به دانشکده پیاده در شیراز رفته و اعلام کرد گردان تکاوران در نیروی دریایی داوطلب میخواهد. گردان مورد اشاره او، یکنیروی واکنش سریع تازه تاسیس بود که سال ۱۳۴۸ پایهگذاری شده، اما عملاً در سال ۵۲ آموزش خود را شروع کرد. ناخداصمدی میگوید محمدرضا پهلوی ایننیروی واکنشسریع را برای حضور ایران در خلیجفارس، دریای عمان و اقیانوس هند میخواست.
هوشنگ صمدی اسفندماه ۵۴ موفق به دریافت کلاه سبز تکاوری شد و از آنمقطع به بعد افسر تکاور نیروی دریایی ارتش شاهنشاهی ایران محسوب میشد. او درباره آموزشهای تکاوری ارتش هم اینخاطره را دارد که «همه متون آموزشی تکاوران از انگلستان میآمد و در پادگان منجیل هم دو نفر مستشار انگلیسی بود.» صمدی مهرماه سال ۵۵ برای طی دوره عالی فرماندهی به انگلستان عازم شد. اینعازم مربوط به مقطعی است که ارتش ایران مرتب به ایندورههای ۶ ماهه افسر اعزام میکرد. خاطره جالب ناخداصمدی از حضور در ایندوره این است که صدام حسین هم از عراق به انگلستان و شهر بکنسفیلد که او در آن آموزش میدید، حضور پیدا کرده و دوره اطلاعات میدید.
قرار بود یگان تکاوران دریایی تا سال ۶۶ به سهلشکر افزایش پیدا کند
اوایل شهریور ۵۶ صمدی در تهران حضور داشت که ستاد نیروی دریایی و فرماندهی تکاوران به او گفت باید به بوشهر رفته و فرماندهی گردان یکم تکاوران را بهعهده بگیرد. در آنزمان درجه او ناخدا سوم بود. صمدی میگوید سال ۱۳۵۶ نقشه ۱۰ سال آینده ترسیم شده و طبق آن قرار بود تا سال ۱۳۶۶، یگان تکاوران نیروی دریایی را از یکگردان به ۳ لشکر افزایش دهند. مسؤول تشریح اینبرنامه ۱۰ ساله برای محمدرضا پهلوی، ناخداصمدی بود. او میگوید پس از تشریح برنامه، شاه به او گفته «آقای ناخدا چرا ۱۰ سال؟ برای بعد از مرگ من میخواهید؟ بکنیدش ۵ سال!» به اینترتیب قرار شد تا سال ۱۳۶۲، ایران سهلشکر تکاور داشته باشد که اینبرنامه به شلوغیهای انقلاب اسلامی ایران برخورد کرد.
ارتش در ۱۷ شهریور ۵۷ مردم را میدان ژاله تهران به رگبار مسلسل بست و به تبع ایناتفاق، همه مانورها و آموزشهای تکاوران تا اطلاع ثانوی لغو شد. ناخداصمدی تا ۱۵ آذر ۵۷ فرمانده گردان تکاوران بود.
صمدی میگوید اواخر دیماه ۵۷، همه مستشاران خارجی از پایگاه نیروی دریایی بوشهر رفتند و سپس در بهمنماه که انقلاب پیروز شد، کمیته انقلاب در پایگاه تشکیل شد. رییس کمیته انقلاب در پایگاه نیروی دریایی بوشهر، حاج سیدمصطفی حسینی بود که ناخداصمدی میگوید کمک زیادی به بازگشت آرامش به پایگاه و برپایی نظموترتیب کرد. او میگوید با توجه به اینکه نابهسامانی و تمردهایی بود، «اگر همکاریهای صمیمانه حاجآقاحسینی نبود، مردم خشمگین به پایگاه میریختند و خسارتهای جبرانناپذیری به نیروی دریایی بوشهر میزدند.» شرایطی که ناخداصمدی به آن اشاره دارد، مربوط به روزهایی است که بین درجهداران نیروی دریایی، چندتن هوادار گروههای چپ و مجاهدین خلق شده و زمزمه انحلال ارتش و تشکیل ارتش توحیدی را سر میدادند. دریافرها هم مثل همافرهای نیروی هوایی خواهان حقوق برابر با افسرها بوده و اعتراض میکردند.
شایعات اول انقلاب از پیادهشدن چتربازهای آمریکا در عسلویه
پس از انقلاب، گردان یکم تکاوران دریایی تقریباً منحل شد. صمدی میگوید در آنروزها شایع شده بود ناوگان نیروی دریایی آمریکا برای سرکوب انقلاب ایران راهی خلیج فارس شده است. به همیندلیل جوانان خیلیمشتاق بودند کار با اسلحه و مهمات را یاد بگیرند. هر روز شایعهای پخش و گفته میشد هواپیماهای آمریکایی به مرزهای ایران وارد شدهاند. حتی چندبار شایع شد آمریکایی اطراف شیرینو و عسلویه چترباز پیاده کرده است. در آنروزها امارات متحده عربی هم برای ایران شاخ و شانه میکشید.
نوروز ۱۳۵۸ از طرف دفتر مهندس مهدی بازرگان نخستوزیر وقت، ۲۴ نفر به منجیل فرستاده شدند تا تحت آموزش تکاورها، آموزش حفاظت از اماکن و شخصیتها ببینند. ناخدا صمدی میگوید برخی از اینافراد بعدها از پایهگذاران سپاه پاسداران شدند.
وقتی تکاوران جهانآرا را نجات دادند
بهار سال ۱۳۵۸ بخشنامهای صادر شد که هرکس مایل است میتواند از ارتش استعفا بدهد. به همیندلیل حدود ۳۰۰ مهندس تحصیلکرده خارج از کشور، از نیروی دریایی استعفا دادند و اغلب ایران را ترک کردند. در چنینوضعیتی تیمسار مدنی استاندار وقت استان خوزستان از فرمانده منطقه دوم نیروی دریایی در بوشهر، تقاضای اعزام یکگروهان تکاور برای تامین امنیت خرمشهر و آبادان کرد. چون با ورود به خرداد ۵۸، هرج و مرج بیداد میکرد و نیروهای ضدانقلاب و خلق عرب در خرمشهر شورش کردند و محمد جهانآرا فرمانده سپاه خرمشهر و ۱۷ نفر دیگر را به گروگان گرفته بودند.
ناوبان ستوان عیسی حسینیبای و تکاورهایش موفق شدند طی یکعملیات، جهانآرا و دوستانش را از محاصره نجات دهند. در ادامه تکاوران نیروی دریایی، ضدانقلاب را از شهر بیرون کرده و شروع به آموزش نظامی به نیروهای مردمی و سپاه کردند. ناخداصمدی در خاطراتش از آنروزها میگوید «پاسدارها هم مثل مردم خرمشهر، علاقه خاصی به تکاوران داشتند.» (صفحه ۱۷۴)
تکاوران نیروهای چمران را آموزش میدهند
تابستان ۵۸ که رسید، دکتر مصطفی چمران از نیروی دریایی درخواست یکافسر تکاور برای آموزش نیروهایش خواست. به اینترتیب ناخداصمدی چند افسر و درجهدار در اختیار شهیدچمران گذاشت. او میگوید تکاورها در سرکوب ضدانقلاب در کردستان نقش موثری داشتند و با رسیدن پاییز و زمستان آنسال، با کمک پنهانی تکاوران بود که عملیات حمله به کنسولگری و مدرسه عراقیها در خرمشهر که به لانه جاسوسی و مرکز خرابکاری و بمبگذاری تبدیل شده بود، انجام شد.
بسیاری از راویان خاطرات جنگ و دفاع مقدس که هنوز در قید حیات هستند، میگویند بارها تحرکات مرزی عراق را در سال ۱۳۵۸ به مقامات بالاتر و تهران گزارش کردند، اما نتیجهای حاصل نشد. ناخداصمدی میگوید او و همراهانش اواخر زمستان ۵۸ برای درگیری با ارتش عراق آماده میشدند و جزییات اتفاقات را به تهران هم مخابره میکردند، اما مانند دیگر روایتها، تغییری در رفتار دولتمردان وقت ایران رخ نداد. البته نیروی دریایی طرح دفاعی شاهین را در صورت حمله عراق داشت که به طرح ذوالفقار تغییر نام داد. با توجه به ادعاهای امارات طرح دفاعی از جزایر سهگانه ایرانی هم با نام طرح درفش تهیه شد.
در ادامه روند حوادث و اواخر اردیبهشت ۵۹، بهدنبال مانور عراق در خلیج فارس، نیروی دریایی جمهوری اسلامی ایران هم برای اولینبار پس از انقلاب در آبهای شمالی خلیجفارس مانوری بزرگ و سنگین انجام داد. ناخداصمدی میگوید در آنمقطع در مجموع حدود ۹۰ تکاور را در خرمشهر، آبادان و اهواز تحت امر داشت.
بازنشستگی پیش از موعد ناخدا
مرداد ۵۹ ناخدا صمدی تصمیم گرفت خود را پیش از موعد بازنشسته کند. چون از نبود برنامه و هرجومرج خسته شده بود. اینتکاور نیروی دریایی تا آنجا، ۲۰ سال خدمت کرده بود و استعفایش از طرف مافوقهایش پذیرفته شد. اواخر شهریور هم امریه بازنشستگیاش از تهران به منطقه دوم نیروی دریایی بوشهر رسید.
تحرکات مرزی و آتشافروزیهای صدام حسین باعث شد ۲۳ شهریور، قرارگاه مقدم جنگ با نام «نیروی رزمی ۴۲۱» در زیرزمین ساختمان ۱۴ طبقه پایگاه نیروی دریایی بوشهر تشکیل شود. در ادامه، تمام امکانات رزمی نیروی دریایی در پایگاههای چهارگانه خرمشهر، بندرعباس، بوشهر و انزلی زیر نظر نیروی ۴۲۱ قرار گرفتند. منطقه دوم دریایی بوشهر نیز به ستاد جنگ و فرماندهی نیروی دریایی ایران تبدیل شد.
ناخداصمدی در کتاب خاطراتش اینتذکر را میدهد که جنگ نیروی دریایی ایران با عراق از حدود یکماه پیش از هجوم گسترده روز ۳۱ شهریور شروع شده بود. او میگوید «در تهران سیاسیون چنان مشغول درگیری و زد و خورد با هم بودند که فریاد ارتش و سپاه به گوششان نرفت و شد آن چه شد…» (صفحه ۱۱۷) طی روزهای ۲۹ و ۳۰ و ۳۱ شهریور چندتن از نیروهای اعزامی به خرمشهر به شهادت رسیدند.
گردان تکاوران به خرمشهر اعزام میشود
وقتی جنگ شروع شد، ناخدا هوشنگ صمدی مشغول کارهای تسویهحساب خود از نیروی دریایی بود. او در آنمقطع هم فرمانده گردان یکم تکاوران و هم جانشین فرمانده منطقه دوم دریایی بوشهر بود. در ابتدای جنگ فرمانده منطقه دوم دریایی بوشهر ناخدا رزمجو بود که با شروع جنگ به صمدی گفت امریه آمده گردان تکاوران بلافاصله به خرمشهر بروند و از اینبندر دفاع کنند.
به اینترتیب ناخداصمدی گردان یکم تکاوران را که حدود ۶۰۰ تن نیرو داشت، آماده اعزام به آبادان و خرمشهر کرد. به هرکدام از ایننیروها یکاسلحه G۳ با ۵ خشاب ۲۰ تایی فشنگ تحویل داده شد و نیروها با ۱۱۲ خودروی کامیون و جیپ که اکثراً روسی بودند، از بوشهر راهی خرمشهر و آبادان شدند. در اینکاروان نظامی، فقط جیپهای حامل توپ ۱۰۶، موشک تاو و تیربار، آمریکایی بودند. یکی از حسرتهای ناخداصمدی از آن اعزام باشکوه به خط نبرد، این است که بهجز افسران، همه نیروها زیر ۲۷ و ۲۸ سال سن داشتند که از شب وداع و اعزامشان هیچعکس یا فیلمی تهیه نشد. او میگوید سرتاسر اینستون نظامی، حتی یکپدافند ضدهوایی نداشت و درصورت حمله هوایی، ستون با مشکل جدی روبرو میشد.
ستون تکاوران حدود ساعت ۵ و ۳۰ دقیقه صبح اول مهر ۱۳۵۹ به نزدیکی آبادان رسید. ناخداصمدی پس از رسیدن به اینموضع، شناساییهای اولیه را انجام داده و ساعت ۶ صبح نیروهایش را گروهان به گروهان به منطقه پشت پل خرمشهر فرستاد. هنوز نیمساعت از ورود نخستین گروه تکاوران به خرمشهر نگذشته بود که باران آتش دشمن باریدن گرفت. صمدی درباره اینحمله میگوید مشخص بود ستون پنجم، ورود تکاوران را بلافاصله به دشمن خبر داده است. یکی از نیروهای نفوذی، تکاوری عرب بود که بهعنوان ستون پنجم و جاسوس با عراقیها همکاری میکرد و دستگیر شد.
نسبت استعداد دشمن نسبت به تکاورها و مردم؛ ۱۰ به یک
ناخداصمدی در خاطرات مربوط به ورود گردان تکاوران به خرمشهر میگوید: «استعداد رزمی دشمن در روز اول هجوم سراسری به خرمشهر بیش از ده هزار نیروی مسلح با آتش شدید توپخانه و پوشش مناسب هوایی بود. این در حالی بود که تکاورها و نیروهای پاسدار و مردمی خرمشهر حدود هزار نفر بودند و از هیچ نیروی زرهی، آتش توپخانه و پوشش هوایی نیز برخوردار نبودند.» (صفحه ۱۳۲)
با ورود تکاوران به خرمشهر، عمده درگیریهای آنها با نیروهای دشمن، مربوط به جاده شلمچه_خرمشهر و پشت دروازه ورودی شهر یعنی پل نو بود. آنها باید برای مقابله با دشمن، از شیوه دفاع متحرک و شناور استفاده میکردند. بهقول ناخداصمدی «باید با جنگ چریکی به دشمن ضربه میزدیم.» او درباره بدو ورود تکاورها به خرمشهر و یکبرخورد قهرآمیزش با نیروها روایت میکند: «در همان روز اول ورودمان به خرمشهر یکی از نیروها که پیش از جنگ خیلی ادعای شجاعت و مردانگی میکرد، خودش را زد به دیوانگی و کارهایی میکرد و حرفهایی میزد که روحیه تکاوران را به هم میریخت.» (صفحه ۱۳۴). اینفرد توسط ناخدا صمدی اخراج و عذرش خواسته شد.
۳۰ شهید و زخمی در درگیریهای هفته اول
تکاوران مدافع خرمشهر، بهعکس نیروهای دشمن از داشتن توپخانه دوربرد محروم بودند. تنها سلاح ضدزره آنها که میشد مقابل تانک از آن استفاده کرد هم تفنگ یا توپ ۱۰۶ میلیمتری و موشک دوشپرتاب RPG۷ بود. در عوض توپخانه دور از دسترس عراقیها در مسافت ۲۵ تا ۳۰ کیلومتری عمق خاک خودشان قرار داشت و تکاوران هیچسلاح دورزن و منحنی موثری برای مقابله با اینتوپخانه نداشتند.
صمدی و نیروهایش در اولینهفته درگیری در خرمشهر، بیش از ۳۰ شهید و زخمی دادند. او گاهی خود با نیروهایش با تجمعات دشمن حمله کرده و پابهپای تکاوران درگیر میشد. صمدی میگوید چهارم مهر، خونبارترین روز تکاوران دریایی از بد ورودشان به خرمشهر بود. تکاوران آنروز نهتنها پاسگاه شلمچه را آزاد کردند، بلکه دشمن را تا پاسگاه خود عقب راندند. اما صمدی ناچار شد روز پنجم مهر، فرمان عقبنشینی تاکتیکی صادر کند و دستور دهد ۲۰ اسیر عراقی را که دیروز اسیر کرده بودند، رها کنند.
در روزهای اول درگیری، پس از غروب آفتاب در خرمشهر، آتشبسی خودجوش و ناگفته بین دوطرف درگیری برقرار میشد تا فردا با طلوع آفتاب، درگیری را از سر بگیرند. طبق روایت ناخداصمدی از روزهای اول جنگ در خرمشهر، نیروهای دشمن در آنمقطع، وحشت داشتند شب را در خرمشهر بمانند. در آنروزها که فعالیت نیروهای ستون پنجم بهوفور در شهر دیده میشد، گروهکهای تجزیهطلب هم در خانههای تیمی مشغول به فعالیت علیه تکاوران و مردم بودند که ناخداصمدی درباره شناسایی یکی از اینخانهها و دستگیری عوامل درون آن خاطراتی دارد.
رزمندگان نیروی دریایی در حال استفاده از اسلحه ۱۰۶ و شلیک بهسمت دشمن
دشمن از پل نو عبور میکند
از روز ششم و هفتم مهر دشمن موفق به عبور از پل نو و ورود به خرمشهر شد. خاطره ناخداصمدی از لحظات عبور دشمن از پل و ورود به خرمشهر، دیدن یکتانک خودی است. او میگوید فقط یک تانک چیفتن دیده که آن هم خدمه نداشت. یکسرباز هم رانندگی آن را به عهده داشت، هم توپچی بود و هم فرماندهاش.
در گرماگرم درگیریها، حجتالاسلام سیدمحمدحسن ابوترابی سوار با یکخودروی بلیزر خود را به نیروهای مدافع و ناخداصمدی رساند. مهندس محمد غرضی استاندار خوزستان نیز همراه او در بلیزر بود که ناخداصمدی بهدلیل خطر بالای موجود در منطقه درگیری، به عقب فرستاد. او در آنساعات درگیری، با برخورد ترکشی به پایش، برای اولینبار زخمی شد. جراحت بعدی او زمانی حاصل شد که چندترکش ریز به پشت پاهایش برخورد کرد.
اولینماموریت برونمرزی در فاو
اولینماموریت تکاورهای نیروی دریایی در خرمشهر، مربوط به روزهای ششم یا هفتم است که ناخداصمدی میگوید در بندر فاو در نظر گرفته شد. اینمنطقه محل استقرار ایستگاههای رادار و سکوهای پرتاب موشک دشمن بود. تکاوران و نیروهای صمدی پس از انهدام تاسیسات مورد اشاره، کمی بعد سایت موشکی کرم ابریشم و رادار عراق در اروندرود را نیز منفجر کردند. او میگوید بخشهای زیادی از فیلم سینمایی «پایگاه جهنمی» برگرفته از واقعیتهای اینماموریت محوله به تکاوران در فاو هستند.
ادامه دارد...
منبع: مهر
انتهای پیام/ ۱۳۴