به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، در آستانه انتخابات مجلس شورای اسلامی مجددا موضوع «انتخابات مشارکتی» یا «مشارکت حداکثری در انتخابات» مورد توجه قرار گرفته است. در چنین وضعیتی این نوشتار [۱] به دنبال پاسخ به این پرسش است که مشارکت حداکثری در انتخابات در گفتمان رهبر انقلاب چه جایگاهی دارد و در عرصه واقعیت میدانی با چه چالشهایی روبرو است و دستگاه تصمیمگیری و سیاستگذاری نظام سیاسی برای حل این چالشها باید چه الزاماتی را در سطح راهبردی رعایت کند؟
انتخابات در گفتمان رهبری
در گفتمان انقلاب اسلامی دو نظریه اساسی در باب مشروعیت در عصر غیبت وجود دارد: «نظریه نصب» و «نظریه انتخاب». مطابق نظریه نصب، منشا مشروعیت دینی حکومت تنها خدا است و مردم، حکومت را به فعلیت و تحقق میرسانند و در مشروعیت فقهی آن نقشی ندارند، اما مطابق نظریه انتخاب منشا مشروعیت فقهی حکومت علاوه بر «خداوند»، «مردم» نیز هستند.
مطابق نظریه انتخاب مردم یکی از ارکان و پایههای مشروعیت حکومت هستند و مطابق نظریه نصب نیز هر چند مردم پایه مشروعیت حکومت نیستند، اما پایه «اعمال مشروعیت» هستند و حکومت را به فعلیت و تحقق میرسانند؛ بنابراین باید توجه داشت که اعتقاد به هر یک از نظریات فوق نمیتواند منجر به انکار رای و نظر مردم در نظام اسلامی شود؛ بنابراین «هیچ کس در نظام اسلامی نباید مردم رای مردم و خواست مردم را انکار کند. حالا بعضی رای مردم را پایه مشروعیت میدانند لااقل پایه اعمال مشروعیت است بدون آراء مردم، بدون حضور مردم و بدون تحقق خواست مردم، خیمه نظام اسلامی، سر پا نمیشود و نمیماند البته مردم مسلمانند و این اراده و خواست مردم در چهارچوب قوانین و احکام اسلامی است.» (خطبههای نمازجمعه در دهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله))
در موضوع مشارکت حداکثری در انتخابات دو گروه اصلی وجود دارند: یک گروه معتقد است که مشارکت حداکثری باید مقدم بر انتخاب بهترین نماینده دارای اولویت باشد. گروه دیگر به عنوان دیدگاه مقابل اولویت را بر انتخاب بهترین نماینده قرار میدهند و بر این باورند که انتخابات باید به گونهای برگزار شود که شخص مطلوب در انتخابات به پیروزی برسد.
پیامدهای راهبردی مشارکت حداکثری از منظر مقام معظم رهبری
رهبر انقلاب در یکی از سخنرانیهای خود چهار خصوصیت انتخابات مطلوب در جمهوری اسلامی را مشارکت قوی، رقابت واقعی، سلامت به معنای حقیقی کلمه و امنیت انتخابات دانسته و سرفصلهای زیر را در مورد اهمیت انتخابات و مشارکت حداکثری بیان داشتهاند:
- راه حل مشکلات مشارکت در انتخابات است و نه عدم مشارکت
- همه گروههای مردم را به انتخابات دعوت کنند.
- مجلس ضعیف (به واسطه عدم مشارکت در انتخابات) توانایی رفع مشکلات را ندارد.
- راه حل تحول مشارکت در انتخابات است و نه عدم مشارکت در انتخابات: «پایه تحول انتخابات است.» (دیدار دوم دیماه امسال با مردم کرمان و خوزستان)
- نتیجه نبود انتخابات دیکتاتوری هرج و مرج و ناامنی است.
-هم جمهوریت و هم اسلامیت نظام متکی به انتخابات است.
- انتخابات تامینکننده حاکمیت ملی جمهوریت و مردمسالاری است.
- انتخابات ریلگذاری آینده کشور است.
- نقش مهم بانوان در انتخابات با تاثیرگذاری بر خانواده و جامعه
-ضرورت «جهاد تبیین» به جهت مشارکت فراگیر در انتخابات
-در صحنه نبودن مردم سیاست راهبردی دشمن است.
- تاکید بر وجه «حق» مردم بودن انتخابات در کنار وجه تکلیفی آن
مطالب فوق نشانگر آن است که همواره دغدغه مشارکت حداکثری برای رهبر انقلاب دغدغهای اساسی بوده است.
مهمترین چالشهای مشارکت انتخاباتی در ایران
با گسترش ارتباطات جهانی به واسطه فناوریهای نو، گسترش اینترنت و شبکههای مجازی و دسترسی به شبکههای ماهوارهای به تدریج بسترهای گسترش گفتمانهای رقیب گفتمان انقلاب اسلامی فراهم شد. این وضعیت جدید مسائلی نوین را در عرصه سیاست و در موضوع مشارکت انتخاباتی نیز پدید آورد. با تغییرات فرهنگی حاصل شده سطح جدیدی از نیازها در مخاطبان و به خصوص نسل جوان ایجاد شده است.
چنین فضایی هرچه پیش میرفت و میرود زیست نسل جدید در فضای مجازی تثبیت میشود و نقش تربیتی خانواده آموزش و پرورش و دیگر نهادها کاهش مییابد در واقع فضای مجازی علاوه بر ماهیت «رسانهای» ماهیت «تربیتی» نیز پیدا میکند و نوعی از «فرهنگ نسلی» را در گستره جهانی پدید آورده است که بروز و ظهور آن را در «نسل زد» شاهد بودهایم و پس آن نیز در شکلی یکپارچهتر در نسل آلفا مشاهده خواهیم کرد. در چنین وضعیتی مشارکت سیاسی در درون ساختار نظام جمهوری اسلامی با چالشهای نوظهور روبرو شده که عبارت است از:
- عدم نوسازی گفتمانی
- عدم انطباق فعالیتهای حزبی با تحولات جدید جامعه
- عدم ارتباط با نسل جدید
در کنار این چالشهای نوظهور چالشهای پایداری نیز از پیش وجود داشت که از جمله آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- محدودیت امکان عمل سیاسی
- جانشینی قبیلهگرایی و سهمخواهی به جای شایستهسالاری
- فقدان اندیشه بومی حزبی متناسب با جامعه و نظام سیاسی ایران
- کاهش سرمایه اجتماعی
- اپوزیسیون نمایی احزاب
- سیاستزدگی و ترجیح منافع حزبی بر منافع ملی
- فرافکنی و نپذیرفتن مسئولیت خود از وضع موجود
همه این موارد در کنار هم سبب شده است که مشارکت سیاسی در جامعه دچار مشکل شود.
بایستههای راهبردی
در این بخش توصیههایی راهبردی برای دو مخاطب یکی «حاکمیت» و دیگری «احزاب» ارائه شده است که در نهایت میتواند به افزایش مشارکت سیاسی منجر شود. مسلم است در شرایط کنونی زمان چندانی تا انتخابات مجلس باقی نمانده است و زمان مناسبی برای اجرای شماری از این راهبردها نیست. با این همه بخشی از این راهبردها در کوتاه مدت قابل اجرایند و برخی دیگر را باید در میان مدت در دستور کار قرار داد.
الف: حاکمیت
زمینهسازی مشارکت اقشار مختلف در انتخابات: «احیای انتخابات» کلید واژهای مهم برای گذار از «سیاستورزی خیابانی» است. مبتنی بر همین نگاه یکی از مهمترین مسائل، مشارکت دادن سلایق مختلف در فرایند انتخابات است. «مردم» اصلیترین عنصر قدرت هر نظام سیاسی هستند و به کنار راندن ایشان محروم کردن نظام سیاسی از این عنصر قدرت است. مشارکت حداکثری و انتخاب بهترین نماینده در تعارض با یکدیگر نیستند. در وضعیت «مشارکت حداکثری»، چون نماینده برآمده از ملت و حاصل اراده ملی است بنابراین به صورت عادی توانی برای حل مشکلات را دارد که حتی ممکن است «نماینده اصلح» فاقد آن باشد.
پرهیز از مهندسی انتخابات: احیای انتخابات با مهندسی انتخابات در تضاد است. در مهندسی انتخابات هدف آن است که نتیجه انتخابات از پیش معین باشد و رقابتها امری نمایشی باشند.
اگر در یک انتخابات خاص تعارضی میان «انتخاب اصلح» و «مشارکت حداکثری» رخ دهد از طریق اقناع جامعه باید به دنبال انتخاب بهترین نماینده بود نه مدیریت مشارکت در انتخابات. اینکه اعتنا به رای مردم ممکن است فرازونشیبی به جامعه بدهد، نشاندهنده الزامات یک جامعه پویا است و در نهایت به رشد تعالی و تجربه اندوزی جامعه منجر میشود. در این فرایند رشد ممکن است جامعه انتخابی اشتباه کند، اما رشد جامعه در مسیری درست قرار میگیرد و در طولانی مدت ایجاد میشود. برعکس فرایند رشد جامعه، با هر چیزی که شبههای به مهندسی انتخابات داشته باشد، رشد به تاخیر میافتد و کاهش مشارکت در انتخابات به طور کلی به معنی از بین بردن فرصت تجربه اندوزی و رشد جامعه است.
جامعه پویا افت و خیزی را تجربه میکند، اما در نهایت به ثبات باز میگردد و از بین نمیرود بنابراین مشارکت حداکثری تضمین کننده نشاط و پویایی جامعه و ضامن بقای نظام امنیت و ثبات کشور است.
- شفافیت در انتخابات: فعالیتهای سیاسی در کشور باید دارای شفافیت باشد. شفافیت به مفهوم چرخش آزاد اطلاعات به گونهای که در دسترس همگان باشد و پاسخگو بودن در برابر عملکردها است تا بر مبنای آن مردم بتوانند از رهگذر اجتماعی سیاسی گزینههای مورد نظر خود را برگزینند.
اصلاح رویکرد شورای نگهبان: شورای نگهبان میبایست در تعامل با احزاب و جریانهای سیاسی فرایندهای تعیین صلاحیت را تا حد امکان شفاف کند تا شائبه مدیریت نتیجه انتخابات را از خود رفع کند؛ همچنین باید تا جایی که ممکن است شاخصهای تعیین صلاحیت از معیارهایی ذهنی و قابل تعبیر و تفسیر به شاخصهایی ملموس و عینی تبدیل شوند تا رد صلاحیتها شبهه مهندسی انتخابات را ایجاد نکند.
اصلاح رویکرد صدا و سیما: باز کردن فضای صدا و سیما در جهت حضور اندیشههای مختلف در جهت انتقال جریانسازی رسانهای از خارج مرزها به داخل نیز میتواند به احیای احزاب داخلی کمک کند. در عین حال باید مراقبت کرد که صرف برگزاری مناظرات گروههای مختلف در عرصه رسانه ملی کافی نیست و این مناظرات و مباحثات اگر به عرصه «افشاگریهای حزبی» «نزاع با ادبیات سخیف یا محتوای سطح پایین» منجر شود چه بسا به باز تولید و تقویت انگاره ذهنی «جنگ قدرت» تبدیل شود؛ بنابراین ضروری است نمایندگان اصیل و گفتمانی هر جریان در این مباحثات حضور پیدا کنند. همچنین مسئله مهم دیگر در این میان بازنمایی ظرفیتهای مردم سالارانه گفتمان انقلاب اسلامی است.
- احیای کرسیهای نظریه پردازی: در شرایطی که از فقر الگوی حکمرانی رنج میبریم، احیای کرسیهای نظریهپردازی در باب علوم انسانی به جهت تولید اندیشه و فکر در حوزه علوم انسانی میتواند به حل این موضوع کمک کند.
- تقویت کلیه جریانهای سیاسی درون نظام: نظام مدیریت فضای رقابتهای سیاسی میبایست تقویت سرمایه اجتماعی همه گروههایی را که در درون ساختار نظام سیاسی فعالیت میکنند دنبال کند و در این مسیر عرصه را برای کنشگری حزبی فعال سازد. این موضوع نیازمند بازسازی گفتمانی احزاب نیز هست.
- نقشیابی نظارتی مردم در حاکمیت: نقش مردم در نظام حکمرانی نباید به انتخابات و راهپیماییهای حمایتی خلاصه شود. امروزه بستر نظارت مردمی بر حاکمیت برای کشف فساد ناکارآمدی و اهمالکاری بخش مهمی از نظامات حکمرانی کارآمد است. در چنین وضعیتی حاکمیت با تاکید بر ساز و کارهای نظارت مردمی میتواند مشارکت مردمی در امر حاکمیتی داشته باشد. برای این منظور مناسب است «سامانه گزارشگری مردمی فساد» به شکلی اثرگذار و فعال پیگیری شود.
- تدوین خطوط قرمز رقابتهای حزبی با همکاری احزاب: وزارت کشور باید اقداماتی را برای مواجهه با شرایطی که بخشی از مردم به آینده خود با ناامیدی نگاه میکنند به عهده بگیرد. یکی از راههای انجام این اقدامات برگزاری جلسات هماندیشی میان احزاب و گروههای سیاسی است. این جلسات به منظور مورد بررسی قرار دادن رفتارهای حزبی و وضعیت فعلی جامعه برگزار میشوند. در این جلسات تمامی طرفهای مرتبط با موضوع میتوانند به یک آسیبشناسی دقیق بپردازند و قواعد اصول و خطوط قرمزی را برای خود تعیین کنند تا همه طرفها به آنها پایبند باشند. با این اقدامات هدف اصلی امیدبخشی به جامعه و کاهش تداوم تخاصم بین جناحها با شیوهای که تا به حال ظهور داشته است خواهد بود. به این ترتیب جامعه میتواند به سمت پیشرفت و ثبات حرکت و جنگ قدرت را به نفع همه طرفها به یک همترازی در قدرت تبدیل کند.
ب: احزاب
جریانهای مختلف سیاسی با بحران نمایندگی خواستههای مردمی مواجهند. این مسئله حاصل کاهش سرمایه اجتماعی جریانهای سیاسی است؛ بنابراین پیشنهاد میشود راهبردهای زیر در دستور کار قرار گیرد:
باز تولید گفتمانی: بازسازی گفتمانی نمیتواند با واقعیتهای عینی بیارتباط باشد. به عبارت دیگر گزارههای گفتمانی باید در فرایند گفتگو و تعامل با واقعیتهای عینی جامعه پردازش شود؛ بنابراین تفکراتی که در کنج حلقههای روشنفکرانه و یا مباحثات حوزوی و بحثهای طلبگی وجود دارد باید بتواند در عرصه عمومی جذابیت خود را به اثبات برساند و به زبان عامه مردم ترجمه شود. باز تولید گفتمان اصلاحطلبانه و اصولگرایانه نیز باید مبتنی بر این واقعیت اتفاق بیافتد که بخشی از جامعه ایران ایرانی در حال ورود به عصر پسامدرن است. مقصود آن نیست که این باز تولید گفتمانی از طریق تسلیم در برابر مخاطب اتفاق بیافتد بلکه باید بازسازی گفتمانی در تعامل و رفت و آمد با مخاطب و از طریق مخاطبسازی اتفاق بیافتد. به عبارت دیگر باید مخاطب جدید را فهم کرد و بعد گفتمان را مبتنی بر مقتضیات او تنظیم داشت.
ایجاد ارتباط با نسل جدید: به نظر میرسد نوعی انقطاع نسلی میان احزاب و مخاطبان خود به وجود آمده است. نسل جدید پیش از نسلهای پیشین در معرض فرهنگ جهانی است و از این جهت از تحولات عرصه پستمدرنیسم گذار جهانی از لیبرال دموکراسی و وقایعی نظیر آن تاثیر میپذیرد. ذهنیتهای گفتمانی باید موقعیت خود را با وضعیت نسبیانگارانه دوران پسامدرن جهان روشن کند، چون آن که پستمدرنیسم سنت و عقلانیت جهان شمول عصر روشنگری را توأمان به چالش کشیده است و گذار گفتمانی از روشنفکرانی مثل عبدالکریم سروش در همین فضای فکری قابل فهم است. اتفاقا پویایی گفتمانی از طریق ارتباط با نسلهای جدید و بازتولید نسلی گفتمان احزاب اتفاق میافتد و، چون ارتباط ارگانیک میان احزاب و نسلهای جدید قطع شده است راهکار اساسی باید جلسات مشترک با دانشجویان دوره کارشناسی و دانش آموزان برای پاسخ به دغدغههای فکری ایشان و رد شبهات و پاسخ به مسائل روز باشد. برخلاف بسیاری از پیش فرضها این جلسات بسیار راهگشا و موثر است و به خصوص دانشآموزان پذیرندگی بسیار خوبی در مواجهه با این پاسخها دارند.
پینوشت
[۱]. این نوشتار برگرفته از مقاله «انتخابات مشارکتی از نظر مقام معظم رهبری: مبانی گفتمانی چالشها و الزامات» نوشته سید علی مرندی در شماره ۱۴۲ ماهنگار راهبردی دیدهبان امنیت ملی است که بهمن ۱۴۰۲ منتشر شد.
منبع: ایرنا
انتهای پیام/ ۱۳۴