به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، «صدام» به معنای واقعی دیوانه بود؛ دیوانهای که جنون و قدرتطلبی او را به یکی از جنایتکاران تاریخ تبدیل کرد تا در کارنامه ننگین رهبری او بر عراق کشتار مردان و زنان کودکانی از ایران و کویت و ... نوشته شود.
او حتی به مردم کشور خودش هم رحم نکرد و بارها در موقعیتهای مختلف ضمن سرکوب قیامها و جنبشهایی که علیه او شکل گرفت با رفتاری دیکتاتوری اجازه کوچکترین انتقاد و حرفی را نمیداد.
فهرست عریض و طویل افرادی که به دست او از بین رفتند شامل اعضای نزدیک خانواده و وفادارن او نیز میشود. کسی که داماد خود را به قتل رساند و بارها در فجیعترین حالت نزدیکترین افراد نظامی خود را به قتل رساند. قابل پیش بینی است نیروهایی که تحت امر چنین فرماندهی وقتی به مرزهای ایران لشکر کشی کردند زمانی که به شهرها و روستاها رسیدند چه فجایعی را رقم زدند.
مثل اتفاقی که سرگرد «عزالدین مانع» در خاطرهای از روزهایی که گردانش پس از تصرف خرمشهر در شهر مستقر بود، درباره یکی از نیروهایش روایت کرده است. وی گفته است:
شب سوم گردان در آماده باش صددرصد به سر میبرد، همه چیز بیانگر وقوع خطر بود. با خواب به مبارزه برخاستم، امور گردان را از نظر امنیتی و عملیاتی پیگیری میکردم.
افراد همه چیز را حتی کوچکترین حرکتی را زیر نظر داشتند. آنها مضطرب و نگران به نورهایی که به اطراف تابیده بود نگاه میکردند. حتی مواظب صداها هم بودند. بیخوابی عذابشان میداد. اضطراب سرتاسر وجودشان را فرا گرفته بود. به خاطر دفاع از وطن نبود که خواب به چشمشان فرو نمیرفت بلکه از ترس جانشان بود.
هنگام سپیده صبح وقتی که خورشید طلوع کرد و در حالی که افراد گردان هر کدام به سنگرهایشان میرفتند و از اینکه شب گذشته بیهیچ حادثهای سپری شده بود خوشحال به نظر میرسیدند، ناگهان یکی از سربازان با جنازه ستوانیار «جبار فلیح» در توالت برخورد کرد. با سرعت به سمت جسد رفتیم. مرگ او طبیعی نبود. جسدش سالم بود. پس از تحقیق و کالبدشکافی آشکار شد که در ساعت ۱۲:۳۰ شب دوشنبه، هنگامی که ستوانیار جبار به دستشویی رفته، یکی از افراد بسیجی در کمین او بوده است.
وقتی در توالت را باز میکند دستی به سوی او میآید و جلوی دهان و نفس او را میگیرد. ستوانیار میخواهد فریاد بکشد، اما بسیجی گلوی او را فشار میدهد و او را به داخل توالت میبرد و خفه میکند. این ستوانیار یکی از جنایتکاران جنگی در خرمشهر بود. او حدود پنج کیلوگرم طلا جمعآوری کرده بود و کودکی هشت ماهه را سر بریده بود.
در این باره تحقیق به عمل آمد، اما یکی از افسران تکریتی به نام سرتیپ «انور تکریتی» رییس ستاد لشکر ۱۸، وساطت کرد و او آزاد شد. از شنیدن خبر ترور این ستوانیار که مجسمه جنایت و ستم بود بسیار خوشحال شدم. خوشبختانه پرونده مرگ او بسته شد و کمیته تحقیق، گردان را در ترور ستوانیار به هیچ وجه مقصر ندانست.
انتهای پیام/ ۱۴۱