به گزارش خبرنگار دفاعپرس از همدان، «حبیبالله مصداقی بهاری» در یکی از روزهای سرد بهمن ماه سال ۱۳۴۵ در خانوادهای مذهبی در شهر همدان دیده به جهان گشود. آخرین فرزند خانواده بود. نامش را دوست خدا، حبیب الله گذاشتند. تا مانند حبیب بن مظاهر در یاری رساندن به ولی خدا خالصانه از جان خود بگذرد. در تربیت مذهبی حبیب الله، مادرش سهم بسزایی داشت و او را در کودکی برای اولین بار با محیطهای مذهبی آشنا ساخت. رشد یافته مکتب سالار شهیدان حسین بن علی (ع) بود.
دوران ابتدایی خود را در دبستان راهنما گذراند، دوره راهنمایی او مصادف با اوج مبارزات مردم انقلابی ایران با رژیم ستم شاهی بود که همراه والدین در تظاهرات شرکت میکرد و فریاد مرگ بر شاه و درود بر خمینی را سر میداد او که کوکی شاداب و پر انرژی بود از همان دوران به ورزش علاقهی زیادی نشان میداد و کم کم در رشته فوتبال آنچنان تبحری از خود نشان داد که بارها توسط مسئولین ورزش همدان مورد تشویق و تمجید قرار گرفت و همگان را با حرکات خود متحیر میساخت. او در سال ۱۳۶۴، در دبیرستان ابن سینا عضو تیم فوتبال بود. همچنین درتاریخ یکم اردیبهشت ماه سال 1364در رشته تکواندو موفق به اخذ کمربند آبی شد.
او در تحصیل نیز از هوش و استعداد سرشاری برخوردار بود و دوره متوسط خود را به خوبی در دبیرستان ابن سینای همدان در رشته علوم تجربی به پایان رساند و در سال ۶۵ موفق به اخذ دیپلم شد و در همان سال برای خدمت نظام وظیفه با توجه به عشق و علاقهاش به سپاه، وارد این نهاد انقلابی شد و در دفتر مهندسی استان همدان مشغول به خدمت شد.
پس از یک سال مأموریت گرفت تا در سپاه مستقر در کردستان انجام وظیفه نماید؛ و مدتی را در مناطق سرد سیر و صعب العبور بانه، حلبچه و خورمال گذرانید و بارها مورد سوء قصد مزدوران کومله و دموکرات قرار گرفت.
در اواخر جنگ با توجه به نیاز شدید یگانهای رزم به نیرو، از سوی سپاه به لشگر ۳۲ انصارالحسین منتقل شد و در گردان ۱۵۵ حضرت علی اصغر (ع) به ادامه خدمت پرداخت. زمان سپری میشد تا اینکه بعد از مجروحیت اخوی او که همسنگرش در جنگ بود به عنوان مسئول پرسنلی گردان منصوب شد.
مرداد سال ۶۷ منافقین کوردل که با حمایت ارتش اشغالگر بعث عراق و استکبار جهانی به مرزهای غرب کشور عزیزمان یورش آوردند.
مأموریت خطیر مقابله با این مزدوران در منطقه چارزبر باختران به لشگر انصارالحسین (ع) محول شد و گردان ۱۵۵ حضرت علی اصغر در عملیات پیروزمند مرصاد، صفوف منافقین را هدف قرار داده و سزای تجاوز و خیانت آنان را که نابودی متجاوزان بود با اقتدار دادند و طی این عملیات که در نیمه شب ششم مرداد ماه سال 1367 انجام گرفت این شهید عزیز مورد اصابت رگبار گلولههای منافقین قرار گرفت و مجروح و توسط هم رزمانش به پشت جبهه منتقل و سپس به باختران اعزام شد، که طی چند مرحله عمل جراحی، تلاش پزشکان مثمر ثمر واقع نشد و در غروب روز جمعه هفتم مرداد ماه سال ۱۳۶۷، روح پاک و مطهرش به ملکوت اعلی پیوست و آخرالامر وصیت نامة خود را که حاوی سفارش دیگران به حفظ و تبعیت از ولایت فقیه و رهبری و حضور در جبههها تا پیروزی نهایی بود، با خون امضاء کرد.
پیکر پاک این شهید به همدان منتقل شد و در شب عید غدیر تشییع و در گلزار شهدای همدان و در جوار دیگر هم رزمانش آرام گرفت.
فرازی از وصیتنامه شهید:
واما پیامی دارم برای کسانی که آن عقب پشت میزها نشسته اند و تسبیح میچرخانند و قیافهای مذهبی میگیرند و، اما حتی چند متری هم از شهرشان دور نشده اند. آن تویوتا نشینهای سابقه داری که در پرونده شان حتی یک روز مأموریت ندارند و آن پفک فروشهایی که اینطور خودشان را سر گرم کردهاند و آنان که با التماس از پشکها میخواهند که معافیت پزشکی و معاف از جنگ برایشان صادر نماید مبادا قدمی در این راه بردارند و اما در مقام زبان و گفتنی که باشد از ابوذر مخلصتر و از مالک اشتر مؤمنتر میشوند و صورتشان چند آیت الله را ریش میدهد و فقط زبانشان کار میکند که عالمان بی عمل منافقانی بیش نیستند.
انتهای پیام/