سرلشکر شهید «حسین شهرام‌فر»

شهید «شهرام‌فر» پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با آغاز آشوب‌طلبی عوامل ضدانقلاب در سال ۱۳۵۸، از «لشگر ۲۳ تکاور» داوطلبانه به کردستان رفته و با تخصص‌های خود در جنگ‌های چریکی، چتربازی و کوهنوردی، به مبارز‌های شبانه‌روزی علیه دشمنان استقلال کشور پرداخت.
کد خبر: ۶۵۶۵۹۱
تاریخ انتشار: ۲۸ اسفند ۱۴۰۲ - ۰۰:۳۹ - 18March 2024
سرلشکر شهید «حسین شهرام‌فر»
نام و نام خانوادگی: حسین شهرام‌فر
محل تولد: مشهد مقدس
تاریخ تولد: اول شهریور ۱۳۲۶
درجه: سرلشکر
یگان: لشکر ۲۳ تکاور
مسئولیت: فرمانده
تاریخ شهادت:  ۶ مرداد ۱۳۶۰
سن: ۳۴ سال
محل شهادت: ارتفاعات گرزلی ـ بانه
مزار شهید: بهشت زهرا (س) - تهران

گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: «حسین شهرام‌فر»، اول شهریور ۱۳۲۶ در مشهد مقدس به دنیا آمد. پس از اخذ دیپلم متوسطه در مشهد، در سال ۱۳۴۵ در آزمون دانشکده افسری پذیرفته شد. در دانشکده افسری ضمن گذراندن دروس عملی و نظری، به طور حرفه‌ای به ورزش‌های رزمی پرداخت و در رشته کاراته و تکواندو به مقام قهرمانی در کشور رسید. سه سال بعد در مهر ماه ۱۳۴۸ با درجه ستوان دومی از دانشکده افسری فارغ التحصیل شد و پس از طی دوره مقدماتی زرهی در شیراز به تیپ «نیروی مخصوص ارتش (کلاه سبزها)» پیوست.

شهرام‌فر افسری آگاه، توانا و متدین بود چنان که خانواده و همکاران به او «شیخ حسین» می‌گفتند. همزمان با اوج گیری مبارزات مردمی علیه رژیم طاغوت او نیز در متن وقایع حضوری فعال داشت. در بحبوحه انقلاب، به علت عدم توانایی شهربانی برای برقراری نظم و امنیت در شهر قم و برای ترساندن مردم، از نیرو‌های تیپ مخصوص استفاده می‌شود. یک پاسگاه در اختیار این نیرو‌ها در شهر قم قرار می‌دهند. حسین پس از استقرار در این پاسگاه به فکر ایجاد یک فضا برای انجام نماز جماعت می‌افتد و دستور می‌‎دهد از فضای پشت بام برای برپایی نمازجماعت استفاده شود. مردم در ساختمان‌های اطراف که نیرو‌های مخصوص را زیر نظر داشتند تا ببینند که چه برنامه‌ای برای سرکوب مردم دارند با دیدن این وضعیت خوشحال می‌شوند و تظاهرات و اعتصابات در قم با آرامش و بدون درگیری صورت می‌گیرد.

حسین همیشه توصیه‌های زیادی برای همکاران و نیرو‌های تحت امر خود داشت که مردم از خود ما هستند، آن‌ها مثل خانواده ما هستند. همیشه بایدطوری رفتار کنید که مردم در کنار شما و شما در کنار مردم باشید. به گفته چندین تن از همکارانش، وی در دوران حکومت نظامی سعی و تلاش می‌کرد به طور مستقیم با مردم رودررو نشود و از مسیر‌های فرعی دورتر از محل تجمعات مردمی سربازان را پیاده می‌کرد و تا وقتی که سربازان به محل‌های مورد نظر می‌رسیدند تظاهرات انجام شده بود و مردم در حال متفرق شدن بودند و آن‌ها سر راه مردم قرار نمی‌گرفتند و با مردم درگیر نمی‌شدند.

بار‌ها خودروی نظامی حامل سربازان نیروی مخصوص را که جهت جلوگیری از تجمعات مردمی اعزام شده بودند هنگام اذان ظهر در وسط میادین شهر نگه می‌داشت و نماز جماعت برگزار می‌نمود؛ نماز‌هایی که با شکوه خاصی برگزار می‌شد و موجب تحسین و خوشحالی مردم می‌گشت و نمایانگر وجود و ظهور روحیات دینی و اسلام خواهی در پیکره ارتش مکتبی و آینده دار ایران بود. او در زمان انقلاب، اقدام به روشن‌گری دیگر افسران و آگاهی بخشی سیاسی و پخش اعلامیه‌های سیاسی در میان آن‌ها کرد که به همین سبب، توبیخ نامه‌ی شدیدی به او ابلاغ an.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با آغاز آشوب طلبی عوامل ضدانقلاب در سال ۱۳۵۸، از «لشکر ۲۳ تکاور» داوطلبانه به کردستان رفته و با تخصص‌های خود در جنگ‌های چریکی، چتر بازی و کوهنوردی، به مبارزه‌های شبانه روزی علیه دشمنان استقلال کشور پرداخت.

در تیرماه سال ۱۳۶۰ از سنندج عازم بانه شد و در آنجا به اتفاق هم رزم و یار وفادار خود «امیر دادبین» ضمن سازماندهی یگان‌های نظامی، چندین بار در عملیات پاکسازی منطقه شرکت نمود. او چریکی زبده در عمل و جنگ بود، نه اینکه با صرف آموزش درس‌های تئوری، چریک شده باشد. حسین همیشه راهگشای عملیات‌ها بود؛ هر جا که کار گره می‌خورد، حضور او کارگشا بود و هر جا که از عزم و اراده رزمندگان کاسته می‌شد، اراده پولادین او به همگان روحیه‌ای تازه می‌بخشید.

شهرام‌فر به دانشجویان پیرو خط امام (ره) برای تسخیر لانه جاسوسی دوره‌های آموزشی مختلفی همچون، نگهداری و عملیات جلوگیری از رهایی گروگان، تیراندازی، گشتی، عملیات اعتماد به نفس که برای حفظ یک پایگاه لازم بود را در محل لانه جاسوسی و پادگان کلاردشت آموزش داد. بچه‌های پیرو خط امام (ره) از علم، دانش، اخلاق، رفتار، منش خوششان آمده بود و بسیار با رفیق و صمیمی شده بودند و او را دوست داشتند.

حسین و همکاران او در خنثی کردن کودتای نقاب نقش مهمی را ایفا نمود. او با برنامه‌ریزی دقیق تمام کودتاچیان را دستگیر و تحویل سازمان‌های مسئول داد.

پس از چندین تک نیرو‌های ضدانقلاب و مهاجمان مسلح کومله، یک گروه رزمی متشکل از رزمندگان ارتش، بسیج و پیشمرگان کُرد مسلمان تحت هدایت و فرماندهی شهرام‌فر جهت پاکسازی جاده سردشت ـ بانه اعزام گردید. پس از طی حدود ۶ کیلومتر از جاده و درگیری‌های متعدد با ضد انقلاب در ساعت ۳ بعد از ظهر روز ششم تیر ماه۱۳۶۰، چندین پایگاه دشمن تصرف گردید.

پیشمرگ کُرد انور علیزاده از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس، داستان پاکسازی روستا‌های کندل و گویزله در محور بانه به سردشت و هم چنین نحوه شهادت شهید سرلشکر حسین شهرام‌فر را اینگونه بازگو می‌کند:

 «مرداد سال ۱۳۶۰ در حالی که هوا به شدت گرم بود به همراه همرزمانم در حال پاکسازی محور بانه ـ سردشت بودیم. با کوله پشتی‌های سنگین و اسلحه‌هایی که در دست داشتیم به آرامی به طرف جلو حرکت می‌کردیم. پاکسازی روستا‌های «کندل و گویزله» که در آن روز‌ها محل استقرار نیرو‌های ضدانقلاب (دموکرات و کومله) بود، جزء اهداف از پیش تعیین شده ما بود. هر آن احتمال داشت از بین بوته‌ها و لابه لای گیاهان و پشت درختان با کمین نیرو‌های ضدانقلاب برخورد کنیم. سکوت سنگینی فضا را گرفته بود، گه گاهی صدای پای یکی از نیرو‌های خودی، سنگینی این سکوت را می‌شکست. گاهی فکر می‌کردیم چشم‌هایی از لابه لای درختان مارا می‌بینند و ما آن‌ها را که شبح وار در کمین نشسته‌اند نمی‌بینیم.

در حال پیشروی بودیم که ناگهان در کمین نیرو‌های ضدانقلاب گرفتار شدیم. باران آتش از اسلحه‌های دشمن در حال باریدن بود. مشخص بود که دشمن با استقرار در محل کمین، از پوشش کامل برخوردار است. نیرو‌های خودی نیز با سرعت هرچه تمام‌تر و با کمک موانع طبیعی جان پناهی برای خود یافتند و درگیری شدت بیشتری پیدا کرد.

در همین حین یکی از پیشمرگان مسلمان کرد به نام محمدامین نیزه رودی که یک تنه به طرف دشمن پیشروی کرده بود، مورد اصابت گلوله قرار گرفت و در اثر شدت برخورد گلوله به سینه‌اش چند متر به عقب پرتاب شد. نیرو‌های خودی ابتدا فکر کردند او از نیرو‌های ضدانقلاب است و خواستند به طرفش شلیک کنند، ولی در همین لحظه شهید شهرام‌فر که فرمانده گروه ضربت و مسئولیت پاکسازی را بر عهده داشت، از موضع خود بیرون رفت و خود را به سمت محمد امین پرتاب کرد و او را در حالیکه باران گلوله ضد انقلاب از هر طرف به سمت ما می‌بارید، با حرکات چریکی خود به عقب و به طرف نیرو‌های خودی آورد. همه نیرو‌ها از عکس‌العمل برق آسای شهرام‌فر مات و مبهوت مانده بودند. این حرکت شهرام‌فر، آتش غیرت و شجاعت را در درون نیرو‌های سپاه اسلام شعله ورتر کرد و رزمندگان سپاه اسلام هم، چون انبار باروتی که منتظر جرقه‌ای باشد، به خروش آمدند.

شهرام‌فر با قامتی استوار دستور حمله را صادر کرد. نیرو‌های سپاه اسلام که تحت تأثیر دلاور مردی وی قرار گرفته بودند، به دنبال فرمانده شجاع خود به طرف سنگر‌های دشمن حمله ور شدند. عکس‌العملی که رزمندگان سپاه اسلام بعد از رشادت شهرام‌فر از خود نشان دادند، نیرو‌های ضد انقلاب را تحت تأثیر قرار داد و آن‌ها را که در محل کمین و سنگر‌های خود جا خوش کرده بودند، دچار ترس و اضطراب کرد و برای حفظ جان خود سنگر‌ها را رها کردند و عقب نشستند.

بالاخره نیرو‌های سپاه اسلام توانستند با فرماندهی این فرمانده شجاع، مقر‌های دشمن را یکی از پس از دیگری تصرف کنند.

شهرام‌فر با شجاعتی که از خود نشان داد به همه ثابت کرد که وضوی خون گرفته است و پرواز معراج گونه‌اش را بر نشست ذلت بار رجحان داده و برای شهادت پای به میدان نبرد نهاده است. مزدوران مسلح خبر سقوط پایگاه‌های خود را به ارتش عراق مخابره نموده و درخواست اعزام هواپیمای جنگی کردند. یک ساعت پس از شکست ضد انقلاب، چندین فروند هواپیمای «میگ» عراقی پایگاه‌ها را بمباران کردند و تعداد زیادی از رزمندگان اسلام را به شهادت رساندند.

متعاقب حملات شدید هوایی عراق، ضد انقلاب وارد عمل شده و پس از مقاومت سرسختانه نیرو‌های مدافع، پایگاه‌های خود را مجدداً اشغال نماید. در این موقعیت که عقب نشینی و صرف جویی قوا ضرورت محض بود، شهرام‌فر و سه نفر از پرسنل ارتش، نیرو‌های مهاجم را به خود مشغول نمودند که سایر نفرات بتوانند به عقب برگردند. در حین مبارزه‌ای شجاعانه و متهورانه مورد اصابت گلوله مستقیم دشمن قرار گرفته، به سختی مجروح گردید و پس از ۵ کیلومتر پیاده روی سرسختانه در حالی که گردان را از نابودی کامل نجات داده بود، در اثر خونریزی فراوان به فیض شهادت نائل آمد.»

در تاریخ ۶ مرداد ۱۳۶۰ حسین شهرام‌فر در ارتفاعات «گرزلی»، ده کیلومتری بانه- سردشت، پس از نبردی شجاعانه به شهادت رسید. پیکر مطهر این فرمانده‌ی شجاع ارتش اسلام، در قطعه‌ی ۲۴ ردیف ۸۸ شماره ۹ بهشت زهرای تهران آرمیده است.

این افسر مؤمن و قهرمان در آخرین دیدار با خانواده، یک جلد قرآن به همسرش هدیه می‌کند و روی آن این مضمون را مرقوم می‌کند: «اهدا می‌نمایم به همسرم تا فرزندانمان و فرزندان اسلام را با این کتاب آسمانی آشنا و طبق موازین و اصول آن تعلیم و تربیت کند و معلم اسلام باشد و این تنها وصیت من است.»


همسر شهید شهرام‌فر از او خاطره‌ای نقل می‌کند که در ذیل آمده است:

قرآنی را که حسین، سال‌ها پیش به من هدیه داده بود، باز کردم. خط زیبای حسین توجه مرا به خود جلب کرد: «اهدا می­ نمایم به همسرم تا فرزندانمان و فرزندان اسلام را با این کتاب آسمانی آشنا و طبق موازین و اصول آن، تعلیم و تربیت نموده و معلم اسلام باشد و این تنها وصیت من است.»

اکنون دیگر حسین تنها نبود، ولی تنها وصیت او، در صفحه­ اول کتاب آسمانی، همیشه من خانم معلم را با یادش نوازش می­ داد. یاد روزی افتادم که حسین، به خواستگاری آمده بود و قبل از هر چیز به من گفت: «شما بایستی چادر سر کنید» و من هم قبول کردم. خانه­ ما تا پیروزی انقلاب روی تلویزیون و رادیو ضبط را به خود ندید. حسین می­ گفت: این‌ها اسلامی ­نیستند.

بار‌ها به من می‌گفت: زن و مرد وقتی با هم ازدواج می­ کنند دیگر «ما» می­ شوند. یاد نماز شب‌ها و روزه ­هایش می­ افتم.

حسین ۲ یا ۳ ماه در سال، روزه می­ گرفت و من را همیشه به خواندن کتاب و مطالعه تشویق می­ کرد.


سرلشکر شهید «حسین شهرام‌فر»

خاطرات و زندگی نامه او در کتابی به نام «کاک حسین» به قلم کیوان نوری کوچی به رشته تحریر درآمده است. گفتنی است که یکی از قرارگاه‌های سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در کردستان به نام این شهید یعنی شهید شهرام‌فر نام‌گذاری شده است.


اعطای نشان فداکاری

برابر تصویب شورای عالی نشان‌ها در ارتش، به‌پاس فرماندهی و مدیریت جهادی در صحنه‌ها و برهه‌های سرنوشت‌ساز دوران پیروزی انقلاب تا عملیات‌های مختلف دفاع مقدس و ایثار و بذل جان در اعتلای ایران سربلند اسلامی، نشان فداکاری به شهید والامقام ارتش اسلام؛ سرلشکر «حسین شهرام‌فر» که سرسختانه در خط مقدم دفاع از استقلال، تمامیت ارضی و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایستاده‌اند تعلق گرفت و توسط فرمانده کل ارتش به خانواده این شهید معزز اهدا شد.

نشان فداکاری که اعطایی مقام معظم رهبری (مدظله‌العالی) به ارتش جمهوری اسلامی ایران است، نماد ایثار و از خودگذشتگی دانشجویان و دانش‌آموختگان دانشگاه افسری امام علی (ع) ارتش است که در راه پاسداری از استقلال و تمامیت ارضی کشور و نظام جمهوری اسلامی ایران مردانه ایستاده و دفاع کرده‌اند.

سرلشکر شهید «حسین شهرام‌فر»


 

 

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار