به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، بیست و ششم اسفند ۱۳۵۹ شاهد یک رخداد اثرگذار در تاریخ دفاع مقدس بود. روزی که رزمندگان اسلام پس از ماهها رکود ناشی از اختلافات داخلی و نوع نگاه مدیریت آن زمان جنگ که ناشی از فقدان روحیه انقلابی و خط امامی و عدم اعتقاد به نیروهای داوطلب مومن و مخلص مردمی و سپاه و بسیج بود، با یک ابتکار عمل و با طرح یک عملیات راهگشا، آغازگر سلسلهای از عملیاتهای غیرکلاسیک محدود شدند تا زمانی که وحدت و تمرکز فرماندهی پس از رئیس جمهور و فرمانده کل قوای عزل شده و حاکمیت حزبالله و خط امام بر مدیریت کلان سیاسی و نظامی کشور، با عملیات طریق القدس و فتح بستان سرمطلع افقی شد که درآن، درخشش فتح المبین و بیت المقدس در راه بود.
زمینه عملیات
سوسنگرد، جبههای بود که ارتش عراق در آغاز جنگ برای دسترسی سریع به هدف اصلیاش، یعنی اشغال اهواز، آن را برگزید و در خیال واهی خود امید داشت مردم آن شهر به دلایل مختلف یاریاش میکنند، اما مردم نه تنها هیچ قرابتی با گرایش و رویکرد دشمن نداشتند با هوشمندی و از خودگذشتگی علاوه بر آنکه مانع دستیابی نیروهای متجاوز به هدف خود شدند، با همیاری رزمندگان قوای دشمن را متوقف و زمینگیر و تلفات و خسارات چشمگیری به آنها وارد کردند.
طی حملات ارتش عراق به سوسنگرد در شش ماه اول جنگ این شهر یکبار اشغال و سهبار محاصره شد که هر بار با فداکاری رزمندگان قوای دشمن مجبور به عقبنشینی شدند. تا اینکه در یکصد و هفتاد و هفتمین روز جنگ تحمیلی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیروهای مقاومت مردمی عملیاتی به ظاهر کوچک، اما بسیار مهم را در قسمت غربی شهر سوسنگرد علیه قوای دشمن اجرا کردند عملیاتی که موجب تغییر نگرش جدی فرماندهان در تکنیک و تاکتیک رزمی در جنگ با عراق شد. در این عملیات نبوغ و خلاقیت جوانان پاسدار و نیروهای مقاومت مردمی در حد فوق انتظار آشکار شد، رزمندگانی که با درخشش کم نظیر در صحنه میدانی جنگ با اجرای شناساییهایی دقیق مواضع دشمن، طرحریزی مانور عملیات و هویتی جدید در عرصه مدیریت نظامی پیدا کردند.
در آستانه عملیات؛ از توقف دشمن تا تثبیت موقعیت
صرف نظر از موقعیت و مشخصههای جغرافیایی و طبیعی سوال مهم این است که چرا این منطقه از حیث نظامی حائز اهمیت است؟ به عبارت دیگر چرا دشمن از میان سه محور که در جبهه جنوب برای تهاجم به ایران در نظر گرفته بود محور میانی یعنی جبهه دشت آزادگان شامل بستان، دهلاویه، و سوسنگرد را به مثابه اصلیترین معبر وصولی نیروهای عراق برای اشغال اهواز برگزید.
نخستین اتفاق در این محور اشغال منطقه چزابه و پاسگاه سوبله بود تیپ ۳۵ لشکر ۹ زرهی عراق با عبور ۶ دستگاه تانک از تنگه پزابه اولین گام را برای اشغال شهر مرزی بستان برداشت و پیشروی به سمت بستان و سوسنگرد را آغاز کرد.
شکست و ناکامی نیروهای لشکر ۹ زرهی عراق در جبهه سوسنگرد و محقق نشدن اهداف عملیاتیشان فرماندهی این لشکر را بر آن داشت تا برای دستیابی به پیروزی در این جبهه از اوایل آذرماه ۱۳۵۹ با همکاری لشکر ۵ مکانیزه، فشارهای جدیدی بر رزمندگان ایران اعمال کند.
در ۲۳ اسفندماه ۵۹ حدود ۱۸۰ نفر از نیروها مأموریت داشتند از کانالهای حفر شده در غرب رودخانه نیسان در دو محور اصلی چپ و راست و دو محور وسط که جنبه فرعیتر داشت عبور کنند تا ضمن ایجاد درگیری ایذایی و منحرف کردن حواس دشمن از حمله رزمنداگن از جناحین مقداری مهمات را به نزدیکترین محل به خط اول انتقال دهند، تا نیروهای عمل کننده در جریان عملیات نگران کمبود مهمات نباشند.
این مأموریت در محوریت راست بدون جلب توجه عراقیها در نهایت اختفا اجرا شد، ولی در محور چپ هنگام بازگشت نیروها عراقیها به حضور آنها مشکوک شدند و برای زمان کوتاهی به طرف نیروهای خود تیراندازی کردند. از سوی دیگر در حالی که همه چیز آماده میشد تا عملیات در موعد مقرر شروع شود، مشکل بزرگی پیش امد درست سر کانالی که به خاکریز دشمن ختم میشد، نیروهای عراقی ظرف یکی دو شب تعدادی مین والمر جدید کار گذاشتند که برای عملیات باید خنثی میشدند.
آغازگر عملیاتهای غیر کلاسیک محدود
پس از آنکه فرماندهان ایرانی دریافتند که با جنگهای کلاسیک و شیوههای شناخته شده نمیتوان کاری را از پیش برد، طرح عملیاتهای چریکی و غیر کلاسیک را به اجرا گذاشتند. نخستین گام در این راستا، در ۲۶ اسفندماه ۱۳۵۹ و پس از دو ماه از آخرین تهاجم ناموفق ایران به قوای عراق برداشته شد.
براساس طرحی به نام «امام مهدی (عج)» که توسط شهید حسن باقری طراحی شده بود، مقرر شد تا برادران سپاه با استعداد ۲۰۰ حملهور و با سلاحهای معمولی و آر-پی-جی، از چهار محور به نیروهای عراقی در غرب سوسنگرد حمله کنند. حمله در ساعت ۷:۳۰ دقیقه صبح آغاز شد. دشمن غافلگیر شده و عملیات با سرعت غیر قابل تصوری پیش میرفت.
با انهدام یک گردان تانک و یک گردان مکانیزه دشمن، نیروهای خودی به پیروزی رسیدند، اما به علت عدم تجربه کافی نیروها در اینگونه عملیاتها و فقدان نیروی جایگزین برای تثبیت مواضع آزاد شده، پس از گذشت یکی دو روز، عراقیها به مواضع پیشین خود بازگشتند. با این وجود، پس از گذشت ۶ ماه از جنگ و هجوم همه جانبه ارتش عراق به خاک ایران، نخستین پیروزی روحیه بخش برای رزمندگان ایرانی بهدست آمد. در جریان این عملیات محدود تعدادی ۱۶۸ تن کشته و زخمی و اسیر شدند. همچنین ۱۳ تن از نیروهای عمل کننده سپاه پاسداران به شهادت رسیدند و این چنین سرآغاز عملیاتهای (محدود) غیر کلاسیک جنگ، با موفقیت به اتمام رسید.
«اسحق عزیزی» طراح این عملیات که فرمانده گردان بود و بعدها به شهادت رسید، توانست درحالیکه عراقیها در مجاورت دیوارهای شهر سوسنگرد، حضور داشتند - با کندن چندین کانال، رزمندگان را از زیر خانههای شهر عبور داده و به نقاط مشخصی، در کنار اردوی دشمن برساند. در عملیات «تپههای الله اکبر» که دو ماه پس از عملیات امام مهدی (عج) انجام شد، همین طرح با پیروزی اجرا شد.
مرحله دوم عملیات
در اوایل سال ۱۳۶۰ طرح عملیات حضرت مهدی (عج) تهیه شد. بر اساس این طرح میبایست رزمندگان اسلام مرکب از تیپ ۳ لشگر ۹۲ زرهی ارتش به همراه یک گردان از سپاه پاسداران و یک گردان از گروه جنگهای نا منظم شهید چمران به هدف تصرف و تأمین تپه «الله اکبر» تک نمایند. همچنین تیپ ۲ احتیاط نیروی زمینی ارتش در جنوب و تیپ یک آن لشگر به پدافند در مواضع خود در جنوب غربی اهواز ادامه دهند، و نیروهای زرهی پس از یگانهای پیاده وارد عمل شوند.
سرانجام در ساعت ۴ بامداد روز ۳۱ اردیبهشت، عملیات آغاز شد. توپخانه رزمندگان اسلام آتش انبوه خود را بر روی مواضع دشمن گشود. غرش توپها در دل شب، شادی رزمندگان اسلام و وحشت فریب خوردگان عراقی را به دنبال داشت. آتش انبوه به مدت ۳۰ دقیقه اجرا شد و سپس با شدتی کمتر ادامه یافت.
پس از اجرای آتش تهیه در ساعت ۴ بامداد روز ۳۱ اردیبهشت ۱۳۶۰ رزمندگان اسلام که تا نزدیکی مواضع دشمن پیشروی کرده بودند، تکبیر گویان به سنگرهای عراقیها هجوم برده و دشمن را غافلگیر کردند. نبرد رزمندگان اسلام تا ساعت ۱۲ همان روز با شدت تمام ادامه داشت و در آن ساعت یگانها به تحکیم مواضع خود پرداختند تا آمادگی لازم را جهت مقابله با پاتک احتمالی دشمن داشته باشند. نظر شهید دکتر چمران این بود که همان روز تپه شهیطیه از وجود دشمن پاک شود، اما در ساعات اولیه بعد از ظهر همان روز نیروهای دشمن در زمینهای غربالله اکبر، آماده پاتک شدند.
زمین در غرب ارتفاع الله اکبر به نحوی بود که پس از یک دشت کوچک، با شیب ملایم از شرق به غرب مرتفعتر میشد و زمین مناطق غربی به مناطق شرقی تسلط داشت؛ بنابراین اگر تیپ ۳ زرهی به صورت جبههای از این منطقه عبور میکرد و به سمت غرب پیشروی مینمود بایستی تلفات احتمالی را میپذیرفت که در آن شرایط چنین امکانی وجود نداشت، اما اگر تپه «شهیطیه» و دامنه جنوبی تپههای «رملی» در شمال منطقه به تصرف نیروهای خودی درمی آمد آنها میتوانستند از جناح شمالی، دشمن را تعقیب کنند و تا حوالی آبادی جابر حمدان در ۱۵ کیلومتری غرب الله اکبر پیشروی کنند؛ اما عکس العمل دشمن در تپه شهیطیه مانع از عمل نیروهای اسلام شد و با وجود تصرف و تحکیم تپه الله اکبر تصرف تپه شهیطیه در اولین روز حمله امکان پذیر نشد.
نظر شهید دکتر چمران این بود که همان روز تپه شهیطیه از وجود دشمن پاک شود. تیپ ۳ زرهی لشگر ۹۲ داوطلب شد تا این منطقه را از وجود دشمن پاک کند. اما در ساعات اولیه بعد از ظهر همان روز نیروهای دشمن در زمینهای غرب الله اکبر، آماده پاتک شدند، در چنین شرایطی نگهداری تپه الله اکبر برای رزمندگان اسلام ارزش حیاتی تری از تپه شهیطیه داشت. در ۵ خرداد رزمندگانی از گروه جنگهای نامنظم شهید چمران برای تصرف تپه شهیطیه اعزام شدند. آنها توانستند این مأموریت را با موفقیت به انجام رسانند در نتیجه تپه تصرف شد.
نتایج عملیات
پایان این عملیات که به مدت ۶ روز به طول انجامید، در روز ۵ خرداد ماه ۱۳۶۰ اعلام شد. این عملیات پس از گذشت تقریباً ۸ ماه از آغاز جنگ فتح البابی برای رزمندگان اسلام شد و سد دفاعی دشمن را که روز به روز مستحکمتر میشد، شکست. در طی عملیات یاد شده صدها نفر از افراد دشمن به اسارت درآمدند و ۲۸۰ نفر از آنها کشته و صدها نفر زخمی شدند؛ همچنین تعداد زیادی از تجهیزات و وسائل آنها منهدم شد.
منبع: حیات
انتهای پیام/ ۱۳۴