به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، سالهاست که عنوان سینمای مستقل در بین اهالی سینما مطرح میشود و در این میان هر کسی سعی میکند این عنوان را به نفع خود مصادره نماید. از طرفی عدهای از تهیهکنندههای سینما، که با پول بخش خصوصی ـالبته به ادعای خودشانـ فیلم میسازند، مدعی سینمای مستقل هستند و از طرف دیگر، گروهی از سینماگران که خلاف جهت عمومی سینمای ایران و فقط برای خوشآمد جشنوارههای خارجی فیلم میسازند فیلمهای خود را مستقل میدانند و... هر کدام از این گروهها نسبتی با سینمای مستقل دارند، ولی این نسبت چندان قوی نیست که بتوان آن را سینمای مستقل نامید.
سینمای مستقل چیست؟
عنوان سینمای مستقل (Independent Film) در وهلهی اول در مقابل هالیوود به وجود آمد. در دهههای گذشته، با توجه به سیطرهی هالیوود بر فیلمسازی حرفهای آمریکا، تقریباً همهی فیلمها در استودیوهای آمریکایی ساخته میشد؛ استودیوهایی که سرمایهدارانِ عمدتاً صهیونیست حاکم بلامنازع آنها بودند و هیچ فیلمی بدون طراحی فکری و عقیدتی آنها ساخته نمیشد. لذا گروهی از فیلمسازان اندکاندک سعی کردند خارج از این سیستم آثار خود را تولید کنند. این عدول از هالیوود بیشتر به خاطر روحیهی هنرمندانهی کارگردانهایی بود که نمیتوانستند هنر و اندیشهی خود را در خدمت سرمایهداری قرار دهند.
اما فیلم مستقل مشخصههایی دارد که اجزای آن را تشکیل میدهد، نه ماهیتش را. این مشخصهها عارضههایی هستند که به واسطهی کمبود منابع مالی بر این نوع فیلمسازی حادث شدهاند؛ برای مثال، استفاده از دوربینهای ویدئویی، خلاقیتهای بدوی و... اما اینها ماهیت فیلم مستقل را تعیین نمیکند، چرا که اینها معلول استقلال هستند، نه علت آن. حتی استقلال از بودجهی دولتی هم نمیتواند ماهیت فیلم مستقل باشد، چرا که سرمایهدار لزوماً دولت نیست. هر کسی که به واسطهی ارائهی سرمایه، در مقام انتخابی بالاتر از حقطلبی کارگردان قرار میگیرد همان سرمایهداری است که سینمای مستقل به واسطهی استقلال از او تشخص یافته است.
هنرمند مستقل دقیقاً همان کسی است که یوسفعلی میرشکاک در مقالهی «هنرمند و گرسنگی» مطرح میکند؛ کسی که به آزادگی و آزادی از بند تمنیات دنیوی رسیده باشد و سینماگر مستقل نیز چنین است. سینماگر هرچند برای خوشآمد تهیهکننده نخواهد محتوا یا حتی تکنیکی را در فیلمش بگنجاند، تا وقتی که برای خوشآمد جشنوارهها و منتقدین و حتی سایر هنرمندان فیلم میسازد، نمیتوان عنوان مستقل را به او اطلاق کرد.
در اینجا استقلال به معنی استقلال از سفارش است؛ به این معنی که هنرمند فقط برای واگویهی درکی که از حقیقت انسانی خود پیدا کرده است دست به آفرینش میزند. بنابراین حتی هنر برای هنر هم نمیتواند مستقل باشد، چرا که هنر برای هنر به خدمت گرفتن هنرمند برای آفریدن یک ارزش تعریفشدهی هنری است و این ارزش از طرف جامعهی هنری، هنرمندان و منتقدین یک نوع تشویق محسوب میشود که به هنرمند ارائه میگردد تا او را به آفرینش وادار کند. در این حالت نیز هنر برای هنرمند هدف واقع میشود، نه حقیقت، در حالی که هنرمند مستقل هدفی غیر از حق و حقیقتجویی نمیتواند داشته باشد.
رویکرد به مردم و مردمگرایی یکی از شاخصههای اصلی و هویتی سینمای مستقل است. بر خلاف اینکه برخی فیلمسازان فکر میکنند با کنار گذاشتن جذابیت ـکه پل ارتباطی فیلم با مردم استـ و شباهت به برخی آثار سینمای مستقل اروپا میتوان فیلم مستقل ساخت، سینمای مستقل ارتباط نزدیکی با مردم و مخاطب دارد، چرا که اصولاً جدایی از سرمایهدار ـکه به واسطهی سرمایهی خود قصد تصرف اذهان مخاطب را داردـ به جهت احساس نیاز فیلمساز به نزدیکی با مردم است.
در واقع فیلمساز از سینمای تهیهکنندهسالار جدا میشود، چون نمیخواهد به مردم دروغ بگوید و در عوض قصد دارد حرفهایی را بزند که با حضور در بطن مردم بدانها دست یافته است. بنابراین ممکن است جذابیت در چنین سینمایی شبیه تعریف کلاسیک جذابیت نباشد، اما چون به نیازهای مردم رویکرد درست و صادقانهای دارد، چنین سینمایی برای مخاطب عام جذاب خواهد بود.
سینمای مستقل با مردم به زبان مردم حرف میزند و خود را، چنان که در سالهای گذشته دیدهایم، بالاتر از مردم نمیبیند که هر گاه فیلمی مورد توجه مردم عادی قرار نگرفت، آنها را به نفهمیدن و نداشتن سواد بصری و سینمایی متهم کند.
آیا سینمای مستقل نمیتواند متعهد باشد؟
برخی از کارگردانها که فیلمهای «بیخود و بیجهت» و بیهدف و بیارزش میسازند، به واسطهی تعاریف و سوءتفاهمهایی که در این سالها پیش آمده است مدعی سینمای مستقل شدهاند. سینماگرانی که فیلمهای پوچ و فاقد هدف و محتوا میسازند یا فیلمسازانی که دغدغههای سطحی و از سر بیعاری دارند و سرگرم واگویه و تکرار شعارهای نخنمای روشنفکری هستند تصور میکنند که فیلم مستقل باید از هدف، اعتقاد و ایمان هم اعلام برائت و استقلال کند؛ در حالی که استقلال عین تعهد است. همان گونه که استقلال یک سرزمین مولود تعهد به مام وطن و ارزشهای بومی و اعتقادات ملی است، استقلال فرهنگی هم مولود تعهد به ارزشهای فرهنگی بومی است.
فیلم مستقل میتواند در عین استقلال از سفارش نظام سرمایهداری، چه در غرب و چه در شرق، متعهد به اصول و ارزشهای الهی باشد. در حقیقت خود استقلال یک ارزش فرهنگی است که در جوامع مختلف با رویکرد به فرهنگ بومی سنجیده میشود. در ایران هم استقلال معنی روشن و آشکاری دارد، چرا که استقلال یکی از مبانی انقلاب اسلامی ایران است و در فرهنگ ما به معنی استقلال از ارزشهای تحمیلی غرب و شرق، در گفتمان عمومی مردم، استفاده میشود.
جشنواره عمار از این جهت میتواند به معنای سینمای مستقل دست یازد که اصلیترین مؤلفهی استقلال در فرهنگ ایرانی را، که استقلال از سلطهی شرق و غرب است، دارد. سینما از بدو ورود به ایران در اختیار تفکر استعمار قرار گرفته و همواره در پی ترویج ارزشهایی بوده است که هیچ سنخیتی با فرهنگ بومی ما ندارند. برای مثال، سینمای قبل از انقلاب چیزهایی را به عنوان عرف در جامعه مطرح میکرد که تعلقی به فرهنگ ایران ندارند، از جمله رقص، شرابخواری، خیانت، موسیقی پاپ و...
پس از انقلاب نیز مسیری که آن سینمای غیرایرانی تعیین کرده بود تا حدود زیادی توسط سینماگران ادامه پیدا کرد و اگر اندک سینماگرانی سعی کردند بر اساس ارزشهای انقلاب اسلامی فیلم بسازند، تلاش آنها با هجمهی همهجانبهی جو غالب سینما به محاق برده شد و نتوانست تبدیل به یک جریان شود. در این محاق، اندک فیلمسازان معتقد به انقلاب اسلامی در نهایت مظلومیت قرار گرفتند و نتوانستند زبان و نمادهای خاص خود را به زبان رایج سینما تحمیل کنند، چرا که هر آنچه این نسل انقلابی میساخت به شعاری بودن متهم میشد. نمونهی کامل فیلمهایی که با اتهام شعاری بودن مورد هجمه قرار میگرفتند فیلم «خداحافظ رفیق» بود که به جرم حرف زدن از ارزشهای قرآنی، مانند بهشت، زنده بودن شهید و... به شعاری بودن متهم شد بود؛ فیلمی که در نوع خودش شاعرانگی بسیار دلچسبی داشت و میتوانست طلایهدار شاعرانگی در سینمای دینی باشد.
جشنوارهی عمار، از آنجا که خود را ادامهی جشنوارهها و جریانهای سینمایی گذشته نمیداند و در پی وصل کردن خود به چهرهها و باسابقههای سینما نیست، میتواند از کلیشهها و پایبندیهای سینمای غیربومی رهایی پیدا کند و شالوده و اساس جریانی را بنیان نهد که میخواهد با نفی ارزشهای غیربومی و استحالههای فکری، بر اساس ارزشهای بومی فیلم بسازد. رهایی از کادر و چارچوب سینمای بدنهی امروز، که نسبت چندانی با ارزشهای فرهنگی انقلاب ندارد، میتواند بزرگترین شاخصهی این جشنواره باشد. از طرف دیگر، استعدادیابی بدون محدودیت از بین جوانان متعهد و حقیقتجویی که هنوز گرفتار جور فرهنگی نادرست و غالب سینما نشدهاند میتواند حوزهی تکنیک و محتوا را که به نوعی در سینمای ایران به بنبست رسیده است متحول کند.
فیلمهایی که در جشنوارهی عمار امسال به نمایش درآمدند نشانهی رویکرد سازندگان آنها به موضوعات بکر و دستنخوردهای بود که سالها فقدان آنها در سینمای ایران مشاهده میشد. علت بنبست سینمای ایران دقیقاً همین فاصله گرفتن از فرهنگ بومی و مردم است؛ چیزی که باعث شده است مردم رغبتی برای خریدن بلیط و رفتن به سینما نداشته باشند، در حالی که فیلمهای بدون سوپراستار جشنوارهی عمار میتواند مردم کوچه و بازار را به جشنواره بکشاند و شور و شوقی را که در سالهای دههی شصت میشد در سینمای ایران دید دوباره به سینما بازگرداند. این استقبال میتواند بسیاری از تفکرات غلط صاحبنظران سینمای حرفهای را به چالش بکشد؛ ایدهها و تفکراتی که هر ساله باعث میشود بسیاری از بودجههای دولتی و غیردولتی صرف کوشش و خطای تهیهکنندگان شود.
یکی از نظریههایی که در این سالها مطرح میشد این بود که سینماهای شهرستانی، چون پردههای کوچکی دارند و جزئیات فیلمها در آنها دیده نمیشود، مردم فقط به کلوزآپها توجه میکنند و فیلمهایی که سوپراستار بیشتر دارد در سینماهای شهرستانی فروش بیشتری دارد، اما استقبال مردم از فیلمهای مستند و بدون سوپراستار کاملاً این نظریه را باطل میکند.
چنین نظریههایی که حاکی از عدم شناخت تهیهکنندگان و سرمایهگذاران از مردم کشور است متأسفانه سالهاست که در مدیریت سینما هم رسوخ کرده است و آنها نیز به جای چارهجوییهای واقعبینانه، به دنبال سفارشدهی به کارگردانهای فیلم فارسیساز و استفاده از سوپراستارها رفتهاند، در حالی که چنین نظریههایی که مردم را مشتی عوام بیسواد حساب میکند نمیتواند سینمایی را مدیریت کند که نیاز به آشتی با مردم کوچه و بازار دارد.
به هر حال جشنوارهی عمار با رویکردی نو و با همکاری جوانان و اهالی فرهنگ و هنر، با استفاده از توان مردمی، به راه افتاده است و سعی دارد تا سینمایی مستقل از جریان سرمایهسالار و جشنوارهایِ سینمایِ ایران را آیینهداری کند و تریبون جوانان بیادعایی باشد که بدون چشمداشت و بدون تقلید از دیگران و بنا بر تعهدی که به عقاید و آرمانهای خود دارند، به نوآوری و فیلمسازی میپردازند. اما اگر این جوانها از طرف نهادهای فرهنگی انقلاب در ادامهی راه حمایت نشوند، ممکن است در کورهراه حوادث تسلیم جو غالب سینمای سرمایهسالار شوند و خداینکرده این جریان نوپای انقلابی عقیم بماند.
منبع:فارس