به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، کمتر کسی پیدا میشود که شهید ابراهیم هادی را نشناسد و به او توسل نجسته باشد. اصلن او از جمله شهدایی است که انگار قلبش با جوان ایرانی گره خورده و برای همگی راهگشاست.
شهید هادی همیشه برایمان شهید مرام و معرفت، روزی حلال، ورزش و محبت به انسانهاست. در برشی از کتاب «سلام بر ابراهیم ۱» آمده است: «حاج حسن بیشتر شبها ابراهیم را میفرستاد وسط گود او هم در یک دور ورزش معمولاً یک سوره قرآن، دعای توسل و یا اشعاری در مورد اهل بیت میخواند و به این ترتیب به مرشد هم کمک میکرد از جمله کارهای مهم در این مجموعه این بود که هر زمان ورزش بچهها به اذان مغرب میرسید بچهها ورزش را قطع میکردند و داخل همان گود زورخانه پشت سر حاج حسن نماز جماعت میخواندند. به این ترتیب حاج حسن در آن اوضاع قبل از انقلاب درس ایمان و اخلاق را در کنار ورزش به جوانها میآموخت.
فراموش نمیکنم یکبار بچهها پس از ورزش در حال پوشیدن لباس و مشغول خدا حافظی بودند یکباره مردی سراسیمه وارد شد بچه خردسالی را نیز در بغل داشت.
با رنگی پریده و با صدائی لرزان گفت: حاج حسن کمکم کن بچه ام مریضه دکترا جوابش کردند داره از دستم میره نفس شما حقه تو رو خدا دعا کنید. تو رو خدا... بعد شروع به گریه کرد.
ابراهیم بلند شد و گفت لباساتون رو عوض کنید و بیائید توی گود.
خودش هم آمد وسط گود. آن شب ابراهیم در یک دور ورزش دعای توسل را با بچهها زمزمه کرد. بعد هم از سوز دل برای آن کودک دعا کرد. آن مرد هم با بچه اش در گوشهای نشسته بود و گریه میکرد. دو هفته بعد حاج حسن بعد از ورزش گفت بچهها روز جمعه ناهار دعوت شدید با تعجب پرسیدم کجا؟! گفت: بنده خدائی که با بچه مریض آمده بود همان آقا دعوت کرده بعد ادامه داد: الحمد لله مشکل بچه اش برطرف شده دکتر هم گفته بچه ات خوب شده برای همین ناهار دعوت کرده. برگشتم و ابراهیم را نگاه کردم مثل کسی که چیزی نشنیده آماده رفتن میشد، اما من شک نداشتم دعای توسلی که ابراهیم با آن شور و حال عجیب خواند کار خودش را کرده است.»
منبع: حیات
انتهای پیام/ ۱۳۴