به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، در تاریخنگاری ملی شدن نفت، توصیف رفتار و تحلیل اندیشه نخبگان سیاسی و دولتمردان مورد توجه ویژه قرار گرفته و صدها کتاب و مقاله درباره آن نوشته شده است. نقش جبهه ملی، تاثیر روحانیون مبارز، نگاه و عملکرد احزاب مانند حزب توده و همچنین واکنش دربار و رجال سیاسی طرفدار حکومت پهلوی، همگی موضوعات جذابیاند که به دفعات مورد بررسی قرار گرفتهاند، اما کمتر به نقش و تصویر کارگران صنعت نفت در زیر و بم این رخداد بزرگ توجه شـده و محدود است پژوهشهایی که به این حوزه پرداختهاند. یکی از این محدود پژوهشها مقالهای است با عنوان «شکستن صدای کارگران صنعت نفت در هیاهوی جنبش ملی نفت ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۲ (تاریخ از پایین)» [۱] که «ربابه معتقدی» استادیار سازمان اسناد و کتابخانه ملی به رشته تحریر درآورده است.
هدف نگارنده این نوشتار پرداختن به نقش کارگران در اجرای قانون ملی شدن نفت است و همچنین تاباندن نـور بر اینکه چگونه یک جنبش صنفی به حرکتی ملی و بیگانهستیز تبدیل شد. مطالبات کارگران صنعت نفت تا چه اندازه با خواستههای طرفداران ملی شدن نفت هـمسویی داشت؟ و این که کارگران صنعت نفت تا چه اندازه در جنبش ملی شدن نفت تاثیرگذار بودند؟
نفت چگونه ملی شد؟
تلاش رضاشاه برای بازگرداندن مالکیت منابع نفتی از دست «شرکت نفت انگلیس و ایـران» و خلاصی از قرارداد یکسویه «دارسی» موفقیت چندانی نداشت؛ تلاشی که بیتردید در از دست دادن حکومت و تبعید وی از کشور در سال ۱۳۲۰ نقش داشت.
البته این دغدغه پایان نیافت و در سالهای بعد با تصویب قانون ممنوعیت دولت از مذاکره و عقد قرارداد نفت توسط مجلس شورای ملی (مصوب ۱۱ آذر ۱۳۲۳)، گامهای اولیه در مسیر ملی شدن نفت برداشته شد. طبـق این قانون «هیچ نخستوزیر و وزیر و اشخاصی که کفالت از مقام آنها و یا معاونت میکنند، نمیتوانند راجع به امتیاز نفت با هیچیک از نمایندگان شرکتهای نفت و هر کس غیر از اینهـا مذاکراتی که صورت رسمی و اثر قانونی دارد بکنند و یا اینکه قراردادی امضاء نمایند».
سرانجام با تلاش مجلس و دولت وقت و بازنگری در امتیازات داده شده به کشورها و شرکتهای بیگانه، در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ قانون ملی شدن نفـت در مجلـس و از سوی «محمد مصدق» اعلام شد و طی چند ماه بعدی به مرحله اجرا رسید.
کنشگری کارگران شهری در سالهای منتهی به ملی شدن نفت
در سالهای منتهی به ملی شدن نفت اوضاع اقتصادی و معیشت مـردم بـه شـدت آشـفته و نابسامان بود. در سالهای ۱۳۲۷ تا ۱۳۲۹ تاریخ ایران تحت تاثیر بحرانهای جهانی و مشکلات داخلی، شاهد فقر و گرسنگی بود. هزاران نفر برای فرار از تهدیـد قحطـی بـه سـوی تهـران و شهرهای بزرگ سرازیر شدند. این پناهندگان بدون خوراک و منزل در پیادهروها، گـودالهـا و حتی در ایستگاه راهآهن تهران اقامت میکردند.
روستاییان در کوچیدن به شهرها، امید یافتن کار و رهایی از گرسنگی داشتند، اما آنچه در انتظارشان بود شـهرهایی بـا اقتصادی ورشکسته بود. در فضای کار و کارگری آنچـه بـه چـشم مـیآمـد از کارافتـادگی کارخانههایی بود که به علت ضعف مدیریت، نداشتن مواد اولیه، خرابی دسـتگاهها و کاهش قیمت تولیدات داخلی در برابر واردات مشابه ایـن محـصولات، هـر روز بـه تعطیلی کشیده میشدند و کارگران آنها به صف بیکاران مـیپیوسـتند.
در سالهای ۱۳۲۸ و ۱۳۲۹ بـا اعتـصابات و تحـصنهـا و اعتراضات بسیار کارگران صنایع و کارگران نساجی و حتی کارگاههای قالیبافی و صنایع غذایی روبهروییم. دستمزد کم و کاهش حقوق، عدم رعایت قوانین کار، اخراج غیرموجـه کـارگران و نداشتن سهمیه نان، بیشترین دلیل برای اعتصاب و اعتراض بود. تفاوت میان هزینههای زندگی معمول با میزان دستمزدهای کارگران و استثمار نیروی کـار ارزان از سـوی کارفرمایـان سـبب نارضایتی و خشم آنان شده بود.
اوضاع کارگران مناطق نفتی در آستانه ملی شدن نفت
اگرچه از زمان ایجاد شرکت شهر نفتی در خوزستان که با ایجاد تاسیسات نفتی توسط «شرکت نفت ایران-انگلیس» آغاز شده بود، تنها چند دهه گذشته بود، اما کارگران صـنعت نفـت بـه میزانی از رشد آگاهی سیاسی رسیده بودند که نقشی فعال در اعتراضات این دوره داشته باشند.
در ماههای پیش از ملی شدن نفت، با اعتراضات و شکایات گاه و بیگـاه کـارگران از مـدیریت شرکت نفت روبهرو بودیم که از بیتفاوتی دولت و وزارت کار به مـصدق و کمیـسیون نفـت شکایت بردند و از تعدی و حقکشی شـرکت نفـت نوشـته بودند، اما تحصن و اعتراضی گسترده آن چنان که بتوان به عنوان پیشدرآمد ملی شدن نفت بر آن نگریست، انجام نشده بود.
در میان شعارها و عریضههای کارگران نفت به بیماری، اخراج، کمبود مسکن، دستمزد و دیگر مشکلات کارگری پرداخته شده است، اما بر اساس اسناد و مدارک میتوان ادعا کرد که در محافل کارگری حرفی از ملی شدن منابع و معادن و نفت نبود؛ هرچند که در مناطق نفتی و به ویژه بنـدر معـشور (ماهشهر) و آبـادان همزمان با ملی شدن نفت، به یکباره انفجار خشم و تحصن و اعتصاب کارگران را شاهدیم کـه بزرگترین و طولانیترین اعتصاب کارگری پس از اعتصاب ۱۳۲۵ را به تصویر کشیدند.
اعتصاب در بندر ماهشهر و آبادان
روزهای پایانی سال ۱۳۲۹ همزمان با برنامه فشرده مجلس شورای ملی در اعلام ملی شدن نفت، شرکت نفت به طور ناگهانی و بیمقدمـه دسـتمزد کارگران بندر معـشور را کاهش داد. تا این تاریخ هر کارگر۳۰ تا ۳۵% اضافه دریافت برای کمک هزینه مـسکن داشت، اما با تحویل دویست مسکن کارگری، شرکت نفت اقدام به قطع کمـک هزینـه بـیش از ۲۵۰۰ کارگر کرده بود.
این موضوع در فضای پرتنش مطبوعات در تب و تاب ملی شـدن نفـت و فعالیت اتحادیههای کارگری و حزب توده، نتیجهای انفجاری داشت. تنها دو روز پس از اعلام قانون ملی شدن نفت (۲۹ اسـفند ۱۳۲۹)، در روز دوم فـروردین ۱۳۳۰ کـارگران بنـدر معـشور اعتصاب کردند. سپس کارگران مـسجدسلیمان، لالـی، نفـت سـفید و آغاجـاری بـه اعتـصاب پیوستند.
در ۷ فروردین تعداد اعتصابکنندگان در بندر معشور به سه هزار نفر رسید. اعتصابکنندگان به «دکتر راجی» نماینده مجلس و فرماندار نظامی و بخشدار که تلاش مـیکردنـد بـا تهدیـد و ارعاب کارگران را وادار به خاتمه تحصن کنند، با سنگ و چوب حمله کردند و اعتصاب شکل شورش و درگیری به خود گرفت.
در نهایت، در ۱۷ فروردین ۱۳۳۰ تعدادی از اعتصابکنندگان کارگر و کارآموز اعتصاب خود را شکستند. گمان میرفت با گفتگوهای انجام شده میان هیات اعزامی از سوی دولت و مدیران شرکت نفت و نمایندگان کارگران، شورش به پایان رسیده و فضا آرام شده است، اما ناگهان در روز ۲۲ فروردین گزارش محرمانه تلگرافی از شـعلهور شـدن دوبـاره آتش زیر خاکستر و شورش همگانی در آبادان حکایت داشت. در این هیاهوی اعتـراض علیـه شرکت نفت، میان کارگران فنی پالایشگاه نفت و سربازان درگیـری رخ داد و دو نفـر کـشته و چند نفر زخمی شدند.
اعتصاب کارگران با صنعت نفت چه کرد؟
وضعیت در ایران روز به روز بحرانیتر میشد. به دلیل اعتـصابات و خـشونت فزاینـده در پالایشگاه آبادان و حوزههای نفتی، عملیات تولید نفت تقریبا به تعطیل کشیده شد و فـروش و حمل نفت از سوی دوستان بریتانیا به شدت کاهش یافته بود. برونرفت از این بحـران جـز بـا پایان دادن به اعتصاب و برگرداندن کارگران به کارگاهها و پالایـشگاه ممکـن نبـود. بـا وجـود اعزام تانک و توپخانه از سوی تهران به خوزستان و تقویت نیـروی نظـامی، اوضـاع همچنـان غیرقابل کنترل بود.
دست کم بیستهزار کارگر بیکار شده و عموم مردم با احساسات ضدانگلیسی به خیابانها آمده بودند. نمایندگان جبهه ملی و حزب توده در میان اعتصابکنندگـان به شدت فعالیت و تبلیغ میکردند. علاوه بر این، ناوهای جنگی انگلستان که به بهانه محافظت از جان اتباع انگلیسی و کارکنان خارجی شرکت نفت در خلیج فـارس جـولان مـیدادنـد، بـر آشفتگی فضا افزوده بودنـد.
کارگران با چه وعدههایی آرام شدند؟
دکتـر مـصدق در ۲۷ فـروردین بـه عنـوان نماینـده مجلـس و سخنگوی جبهه ملی، بیانیهای خطاب به کارگران صنعت نفـت صـادر کـرد و بـه نماینـدگی از مجلس و جبهه ملی به آنان قول داده بود به خواستههایشان رسیدگی شود.
در ادامه، آیتاالله کاشانی نیز به اعتصابگران وعده رسیدگی به درخواسـتهایـشان توسـط «سپهبد شاهبختی» را داد. او مستقیما از کارگران بندر معشور خواست به اعتـصاب خـود پایـان دهند. سپهبد شاهبختی که با اختیارات ویژه برای پایان دادن به بحـران، به خوزستان اعزام شده بود، تمام توان خود را به کار گرفـت تـا راه بـرونرفتـی بـرای بحـران پیشآمـده بیابـد.
او در ۳ اردیبهشت ۱۳۳۰ در یک گزارش رمـز بـه نخـستوزیـر اطـلاع داد کـه از برگـزاری میتینـگ معترضان در آبادان جلوگیری کرده و یازده هزار و سیصد کارگر را به کار بازگردانـده اسـت. او از چاپخانهها التزام گرفته بود که «اوراق مضره» چاپ نکنند و حقوق کارگران بندر معشور نیـز پرداخته شده است. سـپس یـک هیات حـل اخـتلاف از تهـران بـه خوزستان اعزام شد. پس از مذاکرات سه جانبه (نمایندگان کـارگران، مـدیران شـرکت نفـت و نمایندگان اعزامی دولت)، در نهایت اعتصاب شکسته شد و کـارگران بـه کـار برگـشتند.
ایـن کمیسیون برای آرام کردن کارگران و شکستن اعتصاب، تصمیم گرفت کاهش دستمزد کارگران را متوقف کند و دستمزد روزهای اعتصاب را به کارگران بپردازد. دیگر مطالبات کـارگران نیـز مورد مذاکره بیشتر قـرار گرفـت. البتـه ۶۹ نفـر از سرکردگان و فعلان کارگری از خوزستان و شرکت نفت تبعید شدند.
شش ماه بعـد در آسـتانه اخراج کارکنان اروپایی، باز هم مدیران شرکت نفت با وجود تغییرات تـشکیلاتی کـه صـورت پذیرفته بود، به بازگشت این کارگران و کارآموزان اخراجی و شورشی تن ندادند و با استناد به بدآموزی و جسور شدن باقی کارگران، بر رعایت مقررات گذشته شرکت نفت و لـزوم تـداوم اخراج کارگران نافرمان اصرار ورزیدند و حاضر به قبول این ۶۹ نفر در صـنعت نفـت نـشدند. در ماههای بعد این کارگران مجبور به کار در کارخانـههـای چیـتسـازی تهـران و دیگـر کارخانهها شدند و تا سالها بعد بیهوده کوشیدند به آبادان و کار در شرکت نفت بازگردند.
نتیجهگیری
برگزاری اعتصابهـا و اعتراضها و حمایتها و انتقادات کارگران در بحبوحه ملی شـدن نفـت، بـا سـیلی و نـوازش توامان دولت و مجلس روبهرو شد. کارگران، خوشگمان به بهره بردن همگانی از منابع نفت و بازپسگیری حقوق از دست رفته کارگری از شرکت ملی نفت بودنـد؛ پـس بـا هـمسـویی بـا اهداف جبهه ملی و طرفداران ملی شدن نفت، جنبش صنفی کـارگران نفـت بـه حرکتـی ملـی تبدیل شد و به موج ملیگرایی و بیگانهستیزی پیوست.
مجلس و دولـت کمتـر بـه کـارگران و بیشتر به بازتاب ملی شدن نفت در سپهر سیاسی دنیای پس از جنگ سرد میاندیـشیدند. البتـه احـزاب و مطبوعـات اسـتعداد و تـوان یـک جنـبش سیاسـی علیـه اسـتعمار و یـک جنـبش آزادیخواهی را در پیشانی این جنبش ملی نفت میدیدند و تلاش میکردند جنبش کارگری را در این چارچوب تعریف کنند.
به هر حال، حرکتهای اعتراضی کـارگری در ایجـاد رعـب و وحشت میان کارکنان خارجی در خوزستان و آمادگی آنان برای ترک مناطق نفتی تاثیر داشـت و در اجرای ملی شدن نفت و خلع ید از شرکت نفت انگلیسی اثربخش بود.
همچنین نمیتوان این موضوع را نادیده گرفت کـه مطالبـات کـارگران صـنعت نفـت در ابتـدا بـا خواسـتههـای طرفداران ملی شدن نفت همسویی نداشت، بلکه خواستههایی صرفا صنفی و درخواستهایـی برای رفاه حال کارگران و مطابق مقررات سـازمان بـینالمللـی کـار بـود. در طـول اعتـصابات شعارها و خواستهها تغییر کرد و کارگران صنعت نفت توانستند پیگیرانه در جنبش ملـی شـدن نفت تاثیر داشته باشند.
منبع: ایرنا
انتهای پیام/ ۱۳۴