به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، مردم کُرد، مردمی وفادار به آرمانهای جمهوری اسلامی ایران بوده و در دوران ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی، زمانی که قائله ضدانقلاب در این خطه از ایرانزمین شدت گرفت، فرماندهانی نظیر جاویدالأثر حاج احمد متوسلیان و شهید محمد بروجردی، حساب آنها را از ضدانقلاب جدا میدانستند و حتی با فریبخوردگانی که ابراز پشیمانی میکردند نیز بر اساس آموزههای اسلامی، رفتاری رأفتآمیز داشتند؛ برای همین این فرماندهان دلاور هنوز هم در دل مردم کرد جای دارند.
«قاسم عسگری» از رزمندگان دوران هشت سال دفاع مقدس که مدتی را در کردستان حضور داشته است، در گفتوگو با خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، خاطرهای از چگونگی آزادسازی روستای دزلی از دست ضدانقلاب روایت کرده و در آن از رفتار رأفتآمیز جاویدالأثر حاج احمد متوسلیان با کسانی که توبه میکردند و به او پناهنده میشدند، سخن گفته است. وی همچین در ادامه خاطرهای از عملیات «کربلای پنج» را نیز روایت کرده است که در ادامه آنها را میخوانید.
روایتی از رفتار رأفتآمیز حاج احمد متوسلیان در کردستان
مرداد سال ۱۳۵۹ از گردان سه پادگان ولی عصر (عج) به مریوان اعزام شدیم. رفتیم به کرمانشاه و سنندج و یکشب هم در پادگان لشکر ۲۸ خوابیدیم. آنروزها راهها ناامن بود؛ بنابراین با ستون ارتش جابهجا میشدیم؛ لذا از سنندج تا مریوان، راهی که در حالت عادی میشود در سه ساعت رفت، یازده ساعت طول کشید تا همراه با ستون ارتش طی کردیم.
زمانی که در مریوان مستقر شدیم، ابتدا در داخل شهر و سپس در بیرون شهر بودیم تا اینکه عملیاتی را در پاییز سال ۱۳۵۹ برای بازپسگیری «دزلی» انجام دادیم؛ درحالی که هنوز ابتدای جنگ بود و درگیریها با عراق به کردستان کشیده نشده بود؛ چراکه با وجود «دموکرات» و «کوموله»، بعثیها احساس میکردند که به حضور آنها نیاز نیست.
«دزلی» روستایی در نقطه صفر مرزی است که آنروزها بزرگترین پایگاه حزب دموکرات در منطقه مریوان، پاوه و نوسود، در آنجا قرار داشت؛ تقریباً ساعت هفت شب بود که از مریوان حرکت کردیم و از راه کوهستان رفتیم و یکربع به هفت صبح، بالای سر روستای دزلی بودیم؛ در حالی که ما خودمان راه را بلد نبودیم و نیروهای بارزانی که به ما پناه آورده بودند و حاج احمد متوسلیان این افراد را با خانوادهشان به مریوان آورده بود و آنها را اسکان داده و به این افراد رسیدگی میکرد، بلدچیهای ما بودند. صبح که بالای روستای «دزلی» رسیدیم، عملیات انجام شد و توانستیم آنجا را فتح کنیم که تعدادی از نیروهای دموکرات در این عملیات کشته و اسیر شدند.
صحرای کربلا در سهراهی شهادت
روز سوم عملیات «کربلای پنج» که من رزمنده گردان دریایی بودم، سردار کوثری به من مأموریت داد که در سهراهی شهادت نیروها را بههمراه امکانات به کانال ماهی ببرم. وقتی وارد سهراهی شهادت شدیم، واقعاً آن صحنه صحرای کربلا که همیشه برای ما تعریف میکردند و شهدا روی زمین ریخته بودند و کسی نمیتوانست آنها را جمع کند را دیدیم. آن صحنه در سهراهی شهادت اتفاق افتاده و تعداد زیادی شهید و مجروح روی زمین ریخته بودند و آنقدر حج آتش سنگین بود که امکان اینکه کسی بتواند آنها را به عقب برگرداند، وجود نداشت و من هم در آنجا مجروح شده و به عقب منتقل شدم.
انتهای پیام/ 113