معرفی کتاب؛

کتاب «شهیدان و سبک زندگی» روایتی عینی از سیره شهدای دفاع مقدس

کتاب «شهیدان و سبک زندگی» به نویسندگی آیت الله «علی اکبر کلانتری» اثری است که به معرفی، زندگی و خاطرات شهدای دفاع مقدس کشور به ویژه شهدا و ایثارگران استان فارس در موضوعات مختلف می‌پردازد.
کد خبر: ۶۶۳۰۸۰
تاریخ انتشار: ۰۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۷:۵۲ - 23April 2024
«شهیدان و سبک زندگی» روایتی عینی از سیره شهدای دفاع مقدسبه گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از فارس، کتاب «شهیدان و سبک زندگی» به نویسندگی آیت الله «علی اکبر کلانتری» اثری است که به معرفی، زندگی و خاطرات شهدای دفاع مقدس کشور به ویژه شهدا و ایثارگران استان فارس در موضوعات مختلف می‌پردازد.
 
کتاب «شهیدان و سبک زندگی» طی دو جلد در شمارگان ۵۰۰ نسخه در هر جلد توسط انتشارات بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس و به همت اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس فارس به چاپ رسیده و زین پس در اختیار علاقه‌مندان به ادبیات مقاومت و پایداری قرار دارد.
 
این اثر فاخر در جلد اول خود، خاطرات عینی و مستند رزمندگان استان فارسی در دفاع مقدس را در ۸ فصل موضوعی نظیر پرستش و نیایش، اخلاص، خوشرویی و نشاط، تواضع و فروتنی، ایثارگری، شجاعت و شهامت، تقوا و عفت پیشگی و حلم و تدبیر گرد آورده و نویسنده سعی دارد تا سیره شهدا را با تاسی از کلام رهبر معظم انقلاب اسلامی مبنی بر اینکه «در زندگی نامه شهیدان سعی کنیم خصوصیات زندگی این‌ها و سبک زندگی این‌ها و چگونگی مشی زندگی این‌ها را تبیین کنیم، این مهم است.» به جامعه معرفی کند.
 
همچنین در ابتدای هر فصل کتاب «شهیدان و سبک زندگی»، به صورت خلاصه شرحی از عنوان فصل در روایات و احکام دین اسلام داده شده که می‌تواند برای مخاطب جذاب باشد.
 
در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:
 
یکی از همرزمان شهید احسان حدائق نقل می‌کند که به خاطر گلوله تانکی که در کنار گوشم خورده بود موج گرفته بودم و هر کار می‌کردم خواب به چشمم نمیرفت بلند شدم از سنگر بیرون رفتم تا آبی بـه سر و صورتم بزنم و کمی راه بروم. آرام آرام میرفتم تا رسیدم به نمازخانه به سرم زد داخل نمازخانه سرو گوشی آب بدهم. سرم را داخل بردم یک نفر کنج تاریک و آخر نمارخانه به سجده رفته بود. آهی از سر حسرت کشیدم بدون اینکه بخواهم، ایستاده بودم و نگاهش می‌کردم.
 
نمیدانم چند دقیقه گذشته بود، اما هنوز در سجده بود تا اذان صبح خیلی وقت بود. خیلی دلم میخواست بدانم او کیست در همین فکر‌ها بودم که به خاطر موج گرفتگی نیاز به قضای حاجت پیدا کردم. مدت زمانی طولانی را داخل دست شویی گذراندم. بعـد کـه بیرون آمدم دوباره به سمت نمازخانه راه افتادم و به همان گوشه نگاه کردم. هنوز در حال سجده بود و مانده بودم چه طاقتی دارد این همه سجده اش را طولانی میکند. نتوانستم جلوی فضولی ام را بگیرم به بهانه تکیه دادن به دیوار نمازخانه نزدیکش نشستم گوشهایم را تیز کردم ببینم چه ذکری میگوید: «لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین» بچه‌ها یکی یکی وارد نماز خانه شدند. سر از سجده که برداشت دیدم احسان است. می‌دانستم جای مهر توی پیشانی اش به علت نماز‌های یومیه نیست.
 
انتهای پیام/
نظر شما
پربیننده ها