به گزارش خبرنگار دفاعپرس از رشت- سمیه اقدامی؛ پاسدار شهید «محمد نورسته» فرزند محمدنقی اهل خمام استان گیلان در عملیات غرورآفرین شلمچه آسمانی و پیکر مطهرش در گلزار شهدا تازه آباد رشت آرام گرفت؛ از وی سه فرزند به یادگار مانده که دو پسر و یک دختر است.
نامههای وی به دخترش مرضیه دارای لطافت و ظرافت پدرانه است که نمودش در سالروز ولادت حضرت فاطمه معصومه (س) و روز دختر خودش را بیشتر نشان میدهد؛ نمودی که پس از گذشت ۳۸ سال هنوز طراوت و زنده بودن و حیات طیبه را در خود دارد و چقدر زیباست که پدر در اوج عشق و علاقه به دخترش دست از آرمانهای انقلاب اسلامی و دفاع از میهن نکشید و نامههایش پس از سه دهه و اندی همچنان زیبا و ماندگار است که در این مجال و برای اولین بار بخشهایی از آن در خبرگزاری دفاع مقدس منتشر میشود.
در ادامه نامههای پاسدار شهید «محمد نورسته» به دخترش مرضیه را مرور میکنیم:
نامه اول:
مرضیه من! سلام.
اگر میخواهی به روشنایی برسی، باید با خدا باشی. به او وصل شو و بگذار خیر و برکت نام او جاری و روان باشد؛ آن چه برکات او را مسدود میکند، در بند خود بودن است. بند را پاره کن تا ابر رحمت او تو را سیراب کند.
مرضیه! فقط خدا را صدا کن و به او نزدیک شو. نزدیکی به او یعنی آن که غیر از او، از هیچ کس چیزی نخواهی، نزدیک شدن به او یعنی دور شدن از نادانی، ترس، حرص، حسد، خشم. همیشه او را بخوان؛ به سرزمین خدا نزدیک شو. آن جا سرزمین صلح و اسلام است. دوستت دارم. بابا
نامه دوم:
مرضیه گلم سلام
خداوند همیشه قبل از تولد و بعد از تولد تو و تا همیشه، همراه تو بوده و هست و خواهد بود؛ هر گاه خداوند را بخوانی، آماده دریافت نشانههایش باش، او به هر شکلی و در هر موجودی و در هر کلامی بر تو تجلی میکند، بر تو میتابد. تابش او، نوری فرا راه تو خواهد بود که با آنان میتوانی راه حضورشان را به تو آشکار کند.
خدایا در پیچ و خم زندگی مراقب او باش. در اوج بحرانها هوای او را داشته باش.
دوستت دارم بابا
نامه سوم:
مرضیه من! سلام.
نمیدانی که چقدر به تو عشق میورزم و وجدانم عکس کوچکی از وجود تو شده. در درون تاریکم تو مثل ستارگان درخشانی و در قلبم ماه تابانی، در جانم آرامشی که راز عاشقان را فاش میسازد.
مرضیه عزیزم! نگاه تو است که باعث میشود به زندگی لبخند بزنم.
دوستت دارم. بابا
نامه چهارم:
مرضیه، هدیه خوب خدا!
راه رسیدن به خدا دور نیست؛ از دانه پاشیدن برای پرندههای گرسنه آغاز کن؛ از گرفتن باری از دوش سالمندی رهگذر، از نوازش گیاهان و حرف زدن با درختان شروع کن؛ از لبخند زدن به کارگری که در منزل کار میکند، از خرید یک نان سنگک داغ برای همسایه، از خواندن یک شعر لطیف در محفلی دوستانه، از هدیه دادن یک کتاب برای زندگی به دوستی، از ابراز و سپاسگزاری به دیگران آغاز کن؛ از خرید یک شاخه گل و هدیه دادن آن به سرایدار مدرسه، از خواندن یک آواز شاد و امیدوار در یک جمع خسته و ملول آغاز کن. از پذیرایی مهمانانت، از گوش دادن به درد دلهای شخصی نیازمند به محبت آغاز کن؛ فقط مشتاقانه بخواه که با هر ذره حلقهای از مهر و انرژی بسازی. هرگاه احساس غربت میکنی، دلتنگی، بیتحرکی، از حلقه بیرونی! این سرما، سرمای فراق از خداست؛ پس وصل شو.
نامه پنجم:
مرضیه! گل سرخ من! سلام.
یکی از دغدغههای من از آیندهات مساله حجابت است و من یقین دارم آن زمان من نیستم و به شهادت رسیدهام.
توی این دنیا که بیحیایی، بیعفتی و بیحجابی ارزش است، تو چه کار خواهی کرد؟ میل هم ندارم عقایدم را به زور به تو تحمیل کنم؛ دوست دارم خودت نسبت به این مسائل معرفت پیدا کنی به خصوص حجاب. ولی میخواهم بدانی که حجاب، دژ و قلعهای برای پاسداری از گوهر عفاف است نه زندان محدود کننده تو. تو تا به حال دیدهای باغبان را سرزنش کنند که چرا دور باغ خود را حصار و پرچین کشیده است؟ چون باغ بیدیوار از آسیب مصون نیست.
بیحجاب همچون میوه شاخه درختی است که از دیوار باغ بیرون آمده، آویزان است و در دسترس رهگذران است.
مرضیه عزیزم! زمانی که سوز سرد نگاههای حرام میوزد، گل وجود دختران در گلخانه حجاب محفوظتر میماند؛ مرضیه نازنینم! چادر تو لبیک خالصانه به پیام معبود است که جز در پرتو عشقش به انتخاب آگاهانه آن نتوان رسید؛ حجاب اسلامی مُهر عنایت حق بر قامت فرشتگان زمین است حجاب، بوی خوش گل عفاف است.
دوستت دارم _بابا
نامه ششم:
مرضیه عزیزم! سلام
تنها خدا میداند که من چقدر دلتنگ شهدا هستم. دعا کن که عاقبت کارم به شهادت ختم شود. دوست دارم در آن دنیا با شهدا محشور باشم، زیرا آنان مردانی با ایمان و اعتقادی راسخ به اسلام و جهاد بودند.
اگر همهی دنیا را بگردی، یقین دارم مثل شهیدان باکری، زین الدین، حاج همت، محمود قلی پور، حق وردیان، انسانی پاکتر و جان بر کفتر از آنها پیدا نخواهی کرد.
شهید باکری کسی بوده که به حقیقت فضایل و رذائل اخلاقی واقف گشته بود. آنقدر دارای صفات قلب شده بود که شایسته هم نشینی با حضرت سیدالشهدا پیدا کرد؛ شهید زین الدین زینت دین و دنیا بود، دارای صفای روح بود. آن قدر پاک شد که جان پاکش را خدا خریدار شد؛ حاج همت فرشتهای از فرشتگان خدا بود که در قالب انسان به زمین آمد که اهل زمین را به طریق عرفان و جهاد رهبری کند و به ما بگوید برای این راه آفریده شدهاید.
حاج محمود قلیپور، مظهر اسم قادر خدا بود. ما باید رسم مردانگی، گذشت و سخا و وفا را از او بیاموزیم.
دوستت دارم بابا
نامه هفتم:
مرضیه محبوب من.
زن باید خود را از نامحرم بپوشاند به دلیل این که حقیقت اسرار الهی و الگوی زیبایی میباشد؛ باید حفظ شود و فاطمه زهرا (س) سرچشمه نور معدن العظمه و الگوی زیبایی برای تو است؛ زیرا زنان محجبه و مومنه، آرامشدهنده مردان مومناند؛ زن اکسیر جمال عشق است در مرد. مرد، اکسیر جلال مهر است در زن. زن، عطر مهر است برای مرد. مرد، گل معطر است برای زن.
مرضیه گلم! از عشقورزی زن فرعون، موسی کلیم عالم شد و از عشقورزی زن عزیز، یوسف صدیق عارف شد و عرفا میگویند که زنان مرکب راهوار ملک و ملکوت از برای مرداناند؛ اگر زن به کفایت اولیای الهی در آینه همانند حوران بهشتی خش رو میگردد تا حدی که تابش نور جمالش، نور خورشید و ماه را از بین میبرد چنان چه حضرت فاطمه زهرا (س) تحت کفالت رسولالله (ص) و مولای متقیان علی علیه السلام به این مقام رسید؛ و من این را برای تو میپسندم؛ تاکید من بر حجاب برای رسیدن به این مقام است، زن هر چه زیباتر و خوشروتر باشد، باید پوشیدهتر باشد.
دوستت دارم بابا
انتهای پیام/