در جلد اول کتاب حماسه حسینی آمده است؛

آیا تاریخچه عاشورا فقط مصیبت است؟

شهید مطهری گفت: چرا شعار‌هایی که به نام حسین بن علی (علیهم‌السلام) می‌دهیم و می‌نویسیم، از صفحه تاریک عاشورا گرفته شود؟ چرا ما صفحه نورانی این داستان را کمتر مطالعه می‌کنیم در حالی که جنبه حماسی این داستان صد برابر بر جنبه جنایی آن می‌چربد و نورانیت این حادثه بر تاریکی آن خیلی می‌چربد.
کد خبر: ۶۷۸۳۳۸
تاریخ انتشار: ۲۴ تير ۱۴۰۳ - ۰۹:۴۳ - 14July 2024

به گزارش خبرنگار فرهنگ دفاع‌پرس، «محرم» ماهی است که غم بزرگ اهل بیت (علیهم‌السلام) در آن رخ داد و حضرت سیدالشهدا (علیه‌السلام) به‌همراه ۷۲ نفر از اصحابشان به‌دستور یزید بن معاویه (لعنت الله علیه) به شهادت رسیدند.

یزید با این کار می‌خواست اسلام را به انحراف بکشاند، اما امام حسین (علیه‌السلام) با شهادتشان جلوی این کار را گرفتند و پس از واقعه عاشورا حضرت زینب (سلام الله علیها) و امام سجاد (علیه‌السلام) قیام حضرت ابا عبدالله (علیه‌السلام) را تبیین کردند.

استاد شهید مرتضی مطهری در جلد اول کتاب حماسه حسینی (که سخنرانی‌های پیاده‌شده اوست) توضیح می‌دهد که حادثه کربلا دو صفحه تاریک و روشن دارد که به صفحه روشن آن کمتر پرداخته شده است.

امام حسین (ع) مکتبی هستند که بعد از شهادتشان زنده‌تر شدند/ صفحه روشن و حماسه‌های کربلا کمتر از صفحه تاریک و جنایت‌های آن مطالعه می‌شود

در ادامه این بخش از کتاب حماسه حسینی را بخوانید:

«حادثه عاشورا و تاریخچه کربلا دو صفحه دارد: یک صفحه سفید و نورانی و یک صفحه تاریک، سیاه و ظلمانی که هر دو صفه‌اش یا بی‌نظیر است و یا کم‌نظیر.

اما صفحه سیاه و تاریکش از آن نظر سیاه و تاریک است که در آن فقط جنایت بی‌نظیر و یا کم‌نظیر می‌بینیم...

به هر حال من جرأت نمی‌کنم بگویم جنایتی مثل جنایت کربلا در دنیا وجود نداشته است، ولی می‌توانم بگویم در مشرق‌زمین وجود نداشته است. از این نظر، حادثه کربلا یک جنایت و تراژدی است، یک مصیبت است، یک رثا است.

این صفحه را که نگاه می‌کنیم، در آن کشتن بی‌گناه می‌بینیم، کشتن جوان می‌بینیم، کشتن شیرخوار می‌بینیم، اسب بر بدن مرده تاختن می‌بینیم، آب ندادن به یک انسان می‌بینیم، زن و بچه را شلاق زدن می‌بینیم، اسیر بر شتر بی‌جهاز سوار کردن می‎بینیم. از این نظر، قهرمان حادثه کیست؟ واضح است، وقتی که حادثه را از جنبه جنایی نگاه کنیم، آن که می‌خورد قهرمان نیست، آن بیچاره مظلوم است.

قهرمان حادثه در این نگاه، یزید بن معاویه است، عبیدالله بن زیاد است، عمر سعد است، شمر بن ذی‌الجوشن است، خولی است و یک عده دیگر؛ لذا وقتی که صفحه سیاه این تاریخ را مطالعه می‌کنیم، فقط جنایت و رثاء بشریت را می‌بینیم....

اما آیا تاریخچه عاشورا فقط همین یک صفحه است؟ آیا فقط رثاء است؟ فقط مصیبت است و چیز دیگری نیست؟ اشتباه ما همین است. این تاریخچه یک صفحه دیگر هم دارد که قهرمان آن صفحه، دگیر پسر معاویه نیست، پسر زیاد نیست، پسر سعد نیست، شمر نیست. در آنجا قهرمان، حسین (علیه‌السلام) است.

در آن صفحه دیگر جنایت نیست، تراژدی نیست؛ بلکه حماسه است، افتخار و نورانیت است، تجلی حقیقت و انسانیت است، تجلی حق‌پرستی است. آن صفحه را که نگاه کنیم، می‌گوییم بشریت حق دارد به خودش ببالد، اما وقتی صفحه سیاهش را مطالعه می‌کنیم، می‌بینیم که بشریت سرافکنده است و خودش را مصداق آن آیه می‌بیند که می‌فرماید: «قالوا أَتَجعَلُ فی‌ها مَن یُفسِدُ فی‌ها وَ یَسفِکُ الدِّماءَ وَ نَحنُ نُسَبِّحُ بِحَمدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ» (بقره/ ۳۰)

مسلماً جبرئیل امین (ع) در مقام اعلام خدا که فرمود: «إِنّی جاعِلٌ فی الأَرضِ خَلیفةً» (بقره/ ۳۰) سؤالی نمی‌کند؛ بلکه آن دسته از فرشتگان که فقط صفحه سیاه بشریت را می‌دیدند و صفحه دیگر را نمی‌دیدند، از خدا این سؤال را کردند که آیا می‌خواهی کسانی را در زمین قرار دهی که فساد کنند و خون‌ها بریزند؟ و خدا در جواب آنها فرمود: «إِنّی أَعلَمُ ما لاتَعلَمونَ» (بقره/ ۳۰) من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید.

آن صفحه، صفحه‌ای است که مَلَک اعتراض می‌کند، بشر سرافکنده است و این صفحه، صفحه‌ای است که بشریت به آن افتخار می‌کند. چرا باید حادثه کربلا را همیشه از نظر صفحه سیاهش مطالعه کنیم و چرا باید همیشه جنایت‌های گفته شود؟ چرا همیشه باید حسین بن علی (علیهم‌السلام) از آن جنبه‌ای که مورد جنایت جانیان است مورد مطالعه ما قرار بگیرد؟

چرا شعار‌هایی که به نام حسین بن علی (علیهم‌السلام) می‌دهیم و می‌نویسیم، از صفحه تاریک عاشورا گرفته شود؟ چرا ما صفحه نورانی این داستان را کمتر مطالعه می‌کنیم در حالی که جنبه حماسی این داستان صد برابر بر جنبه جنایی آن می‌چربد و نورانیت این حادثه بر تاریکی آن خیلی می‌چربد.

پس باید اعتراف کنیم که یکی از جانی‌های بر حسین بن علی (علیهم‌السلام) ما هستیم که از این تاریخچه، فقط یک صفحه‌اش را می‌خوانیم و صفحه دیگرش را نمی‌خوانیم. جانی‌های بر امام حسین (علیه‌السلام) آنهایی هستند که این تاریخچه را از نظر هدف منحرف کرده و می‌کنند.

حسین (علیه‌السلام) را یک روز کشتند و سر او را از بدن جدا کردند، اما حسین (علیه‌السلام) که فقط این تَن نیست، حسین (علیه‌السلام) که مثل من و شما نیست؛ حسین (علیه‌السلام) یک مکتب است و بعد از مرگش زنده‌تر می‌شود.

دستگاه بنی‌امیه خیال کرد که حسین (علیه‌السلام) را کشت و تمام شد، ولی بعد فهمید که مرده حسین (علیه‌السلام) از زنده حسین (علیه‌السلام) مزاحم‌تر است؛ تربت حسین (علیه‌السلام) کعبه صاحبدلان است. زینب (سلام الله علیها) هم به یزید همین را گفت.

گفت: اشتباه کردی. «کِد کَیدَکَ و اسعَ سَعیَکَ، ناصِب جَهدَکَ فَوَاللهِ لاتَمحو ذِکرَنا و لاتُمیتُ وَحیَنا» (بحارالانوار؛ جلد ۴۵/ صفحه ۱۳۵) هر نقشه‌ای که داری به کار ببر، ولی مطمئن باش تو نمی‌توانی برادر مرا بکشی و بمیرانی، برادر من زندگی‌اش طور دیگر است، او نمرد؛ بلکه زنده‌تر شد...»

انتهای پیام/ 118

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار