مرشد «ابوالفضل ورمزیار» هنرمند نقال در گفتوگو با خبرنگار فرهنگ دفاعپرس، با اشاره به پیشینه پردهخوانی اظهارد اشت: هیچ پردهای تا پیش از این کشیده نشده، مگر با موضوع عاشورا. یعنی حتی داستانهای شاهنامه نیز در پردهها نیامده لذا در گذشته پردهای در موضوع شاهنامه نداشتهایم و عرصه نقاشی پردهخوانی با نقاشیهای قوهخانهای کاملاً متفاوت است چراکه نقاشی قوهخانهای داخل یک تابلو با ابعاد مشخصی ترسیم میشود و در آن داستانهای شاهنامه، بهرام و نظامی نقاشی میشود.
این هنرمند نقال با تاکید براینکه در پردهخوانی فقط و فقط به موضوع عاشورایی پرداخته شده است، عنوان کرد: در پردهخوانی معمولاً از یک قائده مشخص بهره گرفته میشود؛ مثلا در وسط پرده تصویر و نقش حضرت عباس(ع) وجود دارد درحالی که با شمشیر «مارد بنصدیف» را از وسط دو نصف میکند و شمشیر از فرق سر تا ناف پایین میآید؛ یا مثلا در سمت راست پرده به سمت پایین حتماً مار غاشیه وجود دارد و بالای آن حتماً بهشت است. آمدن لشکر جنیان و زعفر جنی و دیگر داستانهای کاملاً مشخص در پردهوجود دارد. در سمت چپ پرده که مخاطب تماشا میکند، همیشه امام حسین(ع) درحالی که علیاکبر را که از تیر پوشیده شده را در آغوش گرفته است. در قسمت بالای تصویر امام(ع)، حتماً امام سجاد(ع) قرار دارد و در قسمت پایین شیر اسد و داستانهایی که درباره کربلا موجود است.
وی درباره اماکنی که در گذشته میزبان اجرای پردهخوانی بوده است، گفت: معمولاً نقالها اگر در ایام محرم به قوهخانهای میرفتند، از تابلوهای نقاشی قوهخانهای استفاده میکردند نه از پرده چراکه پرده مخصوص گذر است. پرده ویژه گذر و نظر است؛ یعنی در جایی که محل عبور مردم باشد، نصب و اجرا میشود.
مرشد ورمزیار به تشریح آداب پردهخوانی پرداخت و افزود: از آدابی که در پردهخوانی حتماً توسط مرشد رعایت میشود، کسب اجازه از اهالی محل است یعنی اگر پرده مشرف بر دیوار کسی بود حتماً از صاحبخانه اجازه گرفته میشد که آیا ما اجازه داریم اینجا پردهخوانی عاشورایی کنیم؟ حالا که اجازه گرفته میشد، صاحبخانه با افتخار میزبانی میکردند. حتی گاهی ارمنیها بودند که دیوار خانهشان مناسب پردهخوانی بود در نظامآباد تهران از پردهخوانی میزبانی میکردند.
این هنرمند نقال ادامه داد: بعد از اینکه اجازه پردهخوانی داده میشد؛ صاحبخانه کوچه را آب و جارو و احترام میکرد. معمولاً صاحبخانه زیر پرده را فرش قرار میداد تا پرده روی زمین باز نشود. این فرش بعد از اینکه برنامه تمام میشد، جمع میشد و در گوشهای از خانه قرار میگرفت و تا عید غدیر سال بعد باز نمیشد و عید غدیر که فرش باز میشد خاک آن را با دقت جمعآوری میکردند و همین خاک برای صاحبخانه حکم خاک تربت کربلا داشت چون بههمراه ذکر مقدس بود.
وی خاطرنشان کرد: در پردهخوانی، وقتی مرشد به پرده نزدیک میشود اگر قصد دارد اولیا را نشان دهد، با دست اشاره میکند تا احترام ایشان حفظ شود اما وقتی قصد نشان دادن اشقیا را دارد، با سر یا ته عصا اشاره میکند تا خاری آنها را نشان دهد و دست مرشد که به تصاویر امام (ع) نزدیک میشود همان دست ارادت مردم است و مرشد نماینده مردم برای رسیدن به دامان ائمه علیهمالسلام است که خیلی پرمعنا و زیبا و از نکات زیباییشناسانه پردهخوانی قدیم است.
مرشد ورمزیار درباره نوع آموزشی که در پردهخوانی وجود داشته است، عنوان کرد: آموزش پردهخوانی گاهاً بهصورت خانوادگی بود اما افراد دیگری وجود داشتند که علاقهمند به پردهخوانی میشدند درحالی که این کار یک شغل پرُزحمت بود و اگر کسی علاقهمند میشد باید مدتها عصاکشی میکردند. عصاکشی یعنی اینکه فرد بایستی صبح جلوی منزل مرشد حضور داشته باشد که قرار است ایشان بعداز ظهر در فلان محله پردهخوانی کند، ایشان را همراهی کند.
این هنرمند نقال، با اشاره به پاتوقهای پردهخوانی در تهران گفت: امامزاده داوود، بیبی شهربانو و حرم حضرت عبدالعظیم پاتوق همیشگی پردهخوانی بود؛ ما در نوجوانی باید پردهِ مرشد را دوش میگرفتیم و میرفتیم و پای داستانهای مرشد مینشستیم و پردهخوانی میآموختیم. اینطور هم نبود که فیلم و عکس از مرشد بگیریم یا یادداشتبرداری کنیم بلکه شب زمانی که پردهخوانی تمام میشد؛ میرفتیم و روایت پردهخوانی را مینوشتیم و اینجا باید حافظه فرد چقدر باید کار میکرد تا این آموختهها را ضبط کند.
وی در پاسخ به اینکه رزق پردهخوانها در گذشته چگونه تامین میشده است، عنوان کرد: پردهخوانها حق زندگی را با چند تکنیک از دست مردم میگرفتند. پردهخوان در قسمتهایی از پردهخوانی شروع میکردند و میگفتند «هرکسی نذر و نذوراتی دارد، بسمالله»؛ آنها برای این امر از فنون معرکه بهره میگرفتند و هر مرشدی که گرمچانهتر بود و احتمالاً اشک بیشتری از مردم میگرفت، صله بیشتری داشت. بخاطر همین مباحث برخی افسانهها به پردهخوانی راه پیدا کرد چون مرشد به هر زور و زحتی باید اشک مخاطب را در میآورد حتی اگر داستان عاشقانهای را وارد داستان میکرد، صحت تاریخی نداشت.
مرشد ورمزیار در پاسخ به اینکه در داستانهای پردهخوانی مباحث افسانهای هم وجود دارد، گفت: خیلی از داستانهای بیربط به واقعه عاشورا به پردهخوانی ورود و رسوخ کرده است؛ در تعزیه هم چنین است و برخی از داستانها بههیچ عنوان صحت تاریخی ندارد. مثلاً جنگ با مارد بنصدیف چیزی است که اصلا صحت ندارد و من شخصاً به عنوان یک نقال سعی میکنم که به هیچ عنوان داستان بیسند نقل نکنم لذا حتماً برای روایت یک داستان باید سندیت آن را مشاهده کنم.
انتهای پیام/ 121