گروه فرهنگ دفاعپرس - اکبر صفرزاده: «تشیع علوی و تشیع صفوی» عنوان کتابی است از علی شریعتی که در سال ۱۳۵۱ به چاپ رسید. متن این کتاب از سخنرانی دکتر شریعتی در حسینیه ارشاد که به همین مضمون بود گرفته شده است.
کتاب «تشیع علوی و تشیع صفوی» به مقایسه بین شیعه بنیادین و اصیل که در تفکر امامان شیعه بود، با شیعه در بینش و ایدئولوژی صفویان میپردازد و بخش عمدهای از مراسمهای سوگواری ایرانیان را تقلیدی ناشیانه از مراسمهای دینی مسیحیان اروپا قلمداد میکند. شریعتی در این باره مینویسد: «صفویه ناگهان نهضت شیعی را که همیشه در زیرزمینها مبارزه میکرد روی کار آورد؛ یک مقام رسمی وزارتی به وجود آمد و شخصیتی به اسم «وزیر امور روضهخوانی» مأموریت یافت تا در این زمینه دست به کار شود. این وزیر امور روضهخوانی اولین تحفههای غرب را در قرن ۱۶ و ۱۷ به ایران سوغات آورد و این اولین تماس فرهنگی ایران است با غرب.
وزیر امور روضهخوانی و تعزیهداری رفت به اروپای شرقی (که در آن هنگام صفویه روابط بسیار نزدیک و مرموز ویژهای با آنها داشتند) و درباره مراسم دینی و تشریفات مذهبی آنجا تحقیق کرد، مطالعه کرد و بسیاری از آن سنتها و مراسم جمعی مذهبی و تظاهرات اجتماعی مسیحیت، برگزاری و نقل مصیبتهای مسیح و حواریون وشهدای تاریخ مسیحیت و نیز علائم و شعائر و ابزارها و وسایل خاص این مراسم و دکورهای ویژه محافل دینی و کلیسا را اقتباس کرد و همه را به ایران آورد و در اینجا به کمک روحانیون وابسته با رژیم صفوی، آن فرمها و رسوم را با تشیع و تاریخ تشیع و مصالح ملی و مذهبی ایران تطبیق دادند و به آن قالبهای مسیحی اروپایی، محتوای شیعی ایرانی بخشیدند، به طوری که ناگهان در ایران سمبلها و مراسم و مظاهر کاملاً تازهای که هرگز نه در ملیت ایران سابقه داشت و نه در دین اسلام و نه در مذهب شیعی به وجود آمد.
مراسمی از نوع تعزیهگردانی، شبیهسازی نعش و علم و کتل و عماری و پردهداری و شمایلکشی و معرکهگیری و قفلبندی و زنجیرزنی و تیغزنی و موزیک و سنجزنی و تعزیهخوانی و فرم خاص و جدید و تشریفاتی «مصیبتخوانی» و «نوحهسرایی جمعی» ... که همه شکلش اقتباس از مسیحیت است و هرکس با آن آشنا است، به سادگی تشخیص میدهد که تقلید است.
اساس مراسم عزاداری مسیحیان بر نمایش زندگی شهدای نخستین نهضت مسیحیت و نشان دادن مظلومیت و شهادت آنان در دوران حکومت شرک و کفر و امپراتوری وحشی سزارها و سرداران آنها است و نیز شرح حال حواریون و به خصوص تراژدی مریم و بیان فضائل و کرامات و رنجها و مظلومیتهای او و از همه مهمتر احیای خاطره خونین عیسی مسیح و شکنجهها و ظلمها و سختیهایی که از قوم خود (یهودیها) از ظلمه (رومیهای بیرحم) تحمل کرده است تحت عنوان passions یعنی «مصائب» که مراسم و اشکال برگزاری و نمایش و بیان آن به وسیله صفویه تقلید و اقتباس شده است.
تعزیه و نعش، تقلید کورکورانه از مراسم ”میسترهای هفتگانه“ ۷ Mysteress و ”میراکل“ Miracles و نمایش نعش عیسی بر صلیب و فرود آوردن و دفن کردن و صعود و دیگر قضایاست.
نوحههای دستهجمعی درست یادآور ”کُر“های کلیساست و پردههای سیاه که به شکل خاصی بر سر در تکیهها و پایهها و کتیبهها آویخته میشود و غالباً اشعار جودی و محتشم و ... بر آن نقش شده بیکموکاست از پردههای کلیسا در مراسم تقلید شده و شمایلگردانی و نقش صورت ائمه و دشمنان و حوادث کربلا و ... که در میان مردم نمایش داده میشود پُرتره سازیهای مسیحی است. حتی اسلوب نقاشیها همان است.
دکورها و پوششها و پردههایی که در اروپای شرقی و ایتالیا و غالب کلیساهای کاتولیک وجود دارد و همه میبینید با همان شکل به ایران آمد و، چون مسجد امکان پذیرش این مراسم و این تزئینات جدید را نداشت و برای چنین کارهایی ساخته نشده بود، ساختمانهای خاص این امور بنا شد به نام تکیه.» (شریعتی، ۱۳۷۷: ۱۶۹ - ۱۷۴).
این طور به نظرمی رسد که دکترعلی شریعتی علیرغم تحصیل در رشته ادبیات نسبت به شاهنامه فردوسی و شخصیتهای موجود در آن و ریشههای شکل گیری رسوم ذکر شده در آن و تاریخ مستند و قابل اعتناء آن کاملا بی توجه بوده است.
اگر او شاهنامه را خوانده بود متوجه بود که مراسمهای سوگواری پیش از اسلام در ایران و تحت عنوان «سوگ سیاوش» یا «سوگ ایرج» انجام میشده و این غرب و مسیحیت بوده که ساختار و شکل سوگواری را ایرانیان تقلید کرده نه ما از آنها و آن هم در دوران صفویه و در قرن ۱۶ و ۱۷!
سوگواری یکی از مهمترین مراسمهای آیینی شاهنامه است که با ذکر جزییات زیاد به رشته تحریر درآمده است. در این گونه مراسمها سوگواران به خاطر از دست رفتگان، بیقراری و مویه میکنند، بر خاک میافتند، موی و روی خود را میکنند و جامه بر تن را چاک میزنند.
آیینهای دیگری نیز، چون یال و دم اسب را بریدن، زین را وارونه بر اسب نهادن، نیل بر اسب و پیل کشیدن، سراپرده و درختان را سوزاندن و... بخشهایی از آیین سوگواری در شاهنامه است.
مهمترین سوگواریها در شاهنامه «سوگ سیاوش» و «سوگ ایرج» است.
در مورد «سوگ سیاوش» شاهنامه اینگونه روایت میکند که پس از کشته شدن سیاوش ایران غرق اندوه و ماتم شد و ایرانیان چندین و چند روز پیاپی برای سیاوش سوگواری کردند. مظلومیت سیاوش سبب شد سوگواری برای او در سالهای بعد ادامه پیدا کند.
برفتند با مویه ایرانیان/ بدان سوگ بسته بزاری میان/ همه دیده پر خون و رخساره زرد/ زبان از سیاوش پر از یاد کرد/
در مورد سوگ ایرج - پسر فریدون- شاهنامه اینگونه روایت میکند که ایرج از روی خیر خواهی، صلح و دوستی پیش برادرانش رفت ولی آنها از سر کینه و نیرنگ او را کشتند. پس از کشته شدن او ایران غرق در ماتم و اندوه شد.
سراسر همه کشورش مرد و زن/ بهر جای کرده یکی انجمن/ همه دیده پر آب و دل پر ز خون/ نشسته بتیمار و گرم اندرون/ همه جامه کرده کبود و سیاه/ نشسته باندوه در سوگ شاه/
مراسم سوم، هفتم، چهلم، چهل وهشتم و از این قبیل مراسمات همگی ریشه در ایرن باستان دارد و هیچ ربطی به دین ندارد. اصل سوگواری در ایران باستان هفت روز بوده است؛ رستم پس از هفت روز سوگواری برای سیاوش به نزد کاووس میرود. چهلم ختم سوگواری و چهل و هشتم پایان یادمان حماسی آن است. «هرودوت» اشاره میکند که پس از درگذشت همسر کوروش برای او یک سوگواری همگانی و بزرگ برپا شد.
سرود و ساز و شیون از عناصر مهم سوگواری در باستان هستند. این شیون و سرود و ساز معمولا با آسیب بدنی همراه بوده است. «تاریخ بخارا» به سرودهای باستانی که مردم بخارا در سوگ سیاوش سرودهاند، اشاره میکند که خنیاگران آن را مینواختند و این خواندنها گاه به شکل تک خوانی و گاه همخوانی بوده است.
نشانههای سوگ سیاوش بر آثار سفالی کهن خوارزم و فرارود (ماوراءالنهر)، نقاشیهای دیواری پنجکنت سغد، آثار سفالی جدیدتر و نیز در برخی از آئینهای عزا و تعزیه در ایران امروز باقی ماندهاست. شواهد دیگری از بخشهای اصیل اسطوره سیاوش در جاهای دیگر، از جمله هنر مینیاتور ایران هم دیده میشود.
کهنترین یادگار این اسطوره از دوره نوسنگی و دقیقاً سه هزار سال پیش از میلاد است. آلکساندر مونگیت در حوالی سمرقند سنگ نگارهای از این تاریخ به دست آورده است که آئین سوگ سیاوش بر آن به روشنی کنده شده است.
انتهای پیام/ 121