حمید روحانی در گفت‌وگو با دفاع‌پرس:

فراماسون‌ها بار‌ها در ایران دولت تشکیل دادند

حجت‌الاسلام سید حمید روحانی در گفت‌وگو با دفاع‌پرس به شرح برخی رخدادها قبل از وقوع انفجار در دفتر نخست‌وزیری و شهادت محمدعلی رجایی و محمدجواد باهنر پرداخت.
کد خبر: ۶۸۷۳۴۹
تاریخ انتشار: ۰۸ شهريور ۱۴۰۳ - ۰۰:۲۳ - 29August 2024

حجت‌الاسلام والمسلمین «سید حمید روحانی» موسس و رئیس بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی در گفت‌وگو با خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، به مناسبت سالروز شهادت «محمدعلی رجایی» و «محمدجواد باهنر» و نیز هفته دولت به تشریح وضعیت انقلاب اسلامی در دوره مدیریت شهید رجایی و علت اختلافات پیش آمده میان بنی‌صدر رئیس جمهور مخلوع کشور و آن شهید عزیز پرداخت که در ادامه مشروح این گفت‌وگو را می‌خوانید.

شهید رجایی یاور مستضعفین بود/ فراماسون‌ها بار‌ها در ایران دولت تشکیل دادند

*در ابتدای صحبت لطفا شرایط و موقعیت کشور در هنگام ورود شهید رجایی به کابینه بنی صدر را تشریح بفرمایید تا تصویری از کلیت شرایط آن روز به مخاطبان ارائه شود.

نخستین مساله‌ای که باید در این خصوص بررسی کرد، ویژگی‌های شخصیتی شهید رجایی است. بارزترین شاخصه سیره و سلوک شهید رجایی، پیروی ایشان از اسلام ناب محمدی (ص) است و تفاوت آن با اسلام آمریکایی این است که مقاومت و استکبارستیزی و تسلیم‌ناپذیری در برابر ظالم از پایه‌های اصلی آن است. شهید رجایی واقعا یاور مستضعفین بود و در راه خدمت به مردم آرامش نداشت؛ همه تلاشش خدمت بود و برای همین هم ساده‌زیستی را انتخاب کرد در حالی‌که می‌توانست این‌گونه نباشد.

**ساده‌زیستی انتخاب شهید رجایی

ویژگی بعدی شهید رجایی ولایتمداری‌اش بود. هرگز راضی نمی‌شد بر خلاف خواست و روش رهبری انقلاب قدمی بردارد و حقیقتا ولی فقیه برای او در حکم امام معصوم بود و همیشه آماده اجرای فرامین رهبری انقلاب بود. به معنای واقعی انقلابی بود، یعنی در راه انقلاب از جمله افرادی بود که تا آخرین نفس می‌ایستاد و کوتاه نمی‌آمد و دنبال رفاه و زندگی دنیوی و تن‌پروری نبود و به شدت در حوادث پای انقلاب ایستاد.

مورد دیگر، شجاعت و دلاوری اوست. با تشر دشمن عقب نمی‌نشست؛ چرا که در همان دوره‌ نیر کسانی مثل ملی‌گرا‌های آن زمان بودند که به شدت ضعیف‌النفس بودند و با یک حرکت نمایشی ناو آمریکا در خلیج فارس موضعشان سست می‌شد؛ اما برعکس، شهیدان رجایی و باهنر در چنین شرایطی ترس به دل راه نمی‌دادند و راه انقلاب را پیش می‌گرفتند؛ همین ویژگی‌ها، شهید رجایی را محبوب مردم ساخت و مردم با دیدن تقوا، شجاعت و ساده‌زیستی او باور داشتند که رجایی یاور آنهاست و برای خدمت به مردم سر از پا نمی‌شناسد.

*حضرت امام (ره) چه شناختی از این شهید عزیز داشتند و بر چه اساسی شهید رجایی برای احراز پست نخست‌وزیری انتخاب شد؟

حضرت امام (ره) ایشان را بر اساس سابقه مجاهدت‌ها و مبارزاتشان در دوره انقلاب می‌شناختند، چرا که خبر مقاومت و ایستادگی ایشان پای انقلاب و مبارزه با رژیم پهلوی، زمان حضور در نجف اشرف به گوش امام راحل رسیده بود و در جریان مبارزات شهید رجایی قرار داشتند. نزدیکان امام خمینی (ره) نیز به معرفی شخصیت‌هایی، چون شهید رجایی اقدام می‌کردند و از همین بابت شناخت عمیقی از شهید رجایی پیدا کرده بودند و نسبت به راه و روش و تفکر شهید رجایی آگاهی داشتند.

**حضور پررنگ شهید رجایی در وقایع انقلاب اسلامی

عزیزانی چون شهیدان بهشتی و مطهری، مشاوران خوبی برای امام خمینی (ره) بودند و در شناخت افراد و جریان‌ها به امام (ره) مشورت می‌دادند. شهید رجایی در دوران مبارزه کاملا در صحنه بود و به مبارزین کمک می‌رساند و با مردم همراهی می‌کرد. مثلا در دوره‌ای که کمبود سوخت بود، تمام تلاش خود را کرده بود تا به رفع آن معضل به نفع مردم یاری برساند.

شهید رجایی یاور مستضعفین بود/ فراماسون‌ها بار‌ها در ایران دولت تشکیل دادند

*علت سکوت شهید رجایی در برابر سروصدای بنی‌صدر و حامیانش را چه می‌دانید؟

شهید رجایی فرزند انقلاب اسلامی بود. برای او و امثال او که فرزند و دست‌پرورده انقلاب بودند، وحدت، اتحاد، همدلی و انسجام کشور اولویت داشت، چون نمی‌خواستند کشور و انقلاب آسیب ببیند. چنین انسان‌هایی واقف بودند که دشمن از تشنج و آشفتگی سوءاستفاده خواهد کرد لذا زبان به گله‌مندی باز نمی‌کردند. از این‌رو هجمه‌ها و بداخلاقی‌ها را تحمل می‌کردند.

*بنی‌صدر چگونه به این جایگاه رسید؟ آیا سابقه انقلابی خاصی داشت یا جریانی پشت او بود؟

بنی‌صدر روحانی‌زاده و از فرزندان «سید نصرالله بنی صدر» معروف به «صدرالعلمای همدانی» از تبار سادات موسوی در روستای باغچه کبودراهنگ همدان بود. در دوران جوانی هم در اروپا دانشجو بود. آن زمان اسلام در اروپا اساسا مطرح نبود و غالب تفکر این بود که دوره اسلام تمام شده و دیگر به کار جامعه نمی‌آید، لذا روشنفکران آن دوره اغلب یا کمونیست بودند، یا ملی‌گرا‌هایی که از اسلام بیگانه بودند. شرایط بسیار نامناسبی برای اسلام بود.

شهید رجایی یاور مستضعفین بود/ فراماسون‌ها بار‌ها در ایران دولت تشکیل دادند
سید نصرالله بنی‌صدر

**پشتیبانی غرب‌زدگان در راستای محبوب‌سازی بنی‌صدر

در چنین شرایطی جوانانی که علنا و آشکارا از اسلام حرف می‌زدند یا مسلمانی خود را ابراز می‌کردند، بیشتر به چشم می‌آمدند و خیلی در نگاه‌ها ارزشمند جلوه می‌کردند. «سید ابوالحسن بنی‌صدر»، «صادق قطب‌زاده» و «ابراهیم یزدی» از این دست افراد بودند که در خارج علنا از اسلام حرف زده و حتی مقاله می‌نوشتند و از نقش اسلام می‌گفتند؛ این باعث شده بود تا شناخته شده و برجسته شوند. در میان مردم معروف بود که برخی از دانشجویان ایرانی در اروپا علی‌رغم حضور در چنان فضایی، پایبند به اسلام بوده و از اسلام دفاع می‌کنند؛ مثلا صادق قطب‌زاده یک سخنرانی کرده بود و ضمن دفاع از روحانیت در اسلام، به نقش این قشر در اسلام پرداخته بود و خبر آن به ایران رسیده بود و باعث شناخته‌شدن و امید بستن مردم به آنها شده بود.

اما اینکه بنی‌صدر چگونه گُل کرد به نظرم بی‌ربط به این تحلیل بنده که عرض می‌کنم نیست؛ سال‌ها پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در یک نشریه‌ای گزارشی را خواندم به این مضمون که فراماسون‌ها در جهت پیش‌برد اهداف خود، به صورت پنهانی و با کمک برخی اساتید دانشگاهی خارج که فرماسون بوده و در عین حال محبوب هستند، دانشجویان خارجی، مستعد و خوش‌فکر را شناسایی کرده و به اعضای فراماسونی معرفی می‌کنند تا به آنها نزدیک شده و با ایجاد ارتباط دوستی، به پرورش و تربیت آنها بپردازند، تا وقتی فارغ‌التحصیل شدند و قصد عزیمت به کشور خود را داشتند، در کشورهای‌شان با کار رسانه‌ای فراماسون‌ها محبوب شوند و بتوانند به مقام و منصبی برسند که البته متاسفانه امروز به آن مطلب دسترسی ندارم، اما مضمون آن گزارش در یادم هست.

به نظرم درباره بنی‌صدر هم چنین برنامه‌ای باید اجرا شده باشد، او را متهم به ماسون بودن نمی‌کنم، اما تحلیل بنده این است، با توجه به اینکه افکار بنی‌صدر ماسون‌زده بود و اندیشه‌های غربی و لیبرالی داشت یا به تعبیری اسلام او آمریکایی بود و سعی می‌کرد اندیشه‌های سازشکارانه را به نحوی ترویج کند، از این‌رو به شدت با اسلام انقلابی که به استکبارستیزی معتقد بود، موضع داشت؛ حتی مهندس «مهدی بازرگان» هم اینگونه بود، ملی‌گرا‌ها هم همینطور بودند. هرگز باور نداشتند که می‌شود در مقابل استکبار جهانی ایستاد و پیروز شد. مثلا مهندس بازرگان به عنوان نماینده دولت موقت به اتفاق ابراهیم یزدی سفری کردند به الجزایر و دیداری هم داشتند با «زبیگنیو برژینسکی» مشاور امنیت ملی دولت جیمی کارتر. پس از برگشتشان، مورد اعتراض امام خمینی (ره) بابت آن دیدار قرار گرفتند. جواب آقای بازرگان نکته مهمی داشت. وی گفت که «ما که نمی‌توانیم بدون آمریکا زندگی کنیم!»؛ به همین صراحت گفت و واقعا اینطوری فکر می‌کردند. اما امام (ره) از روزی که نهضت را شروع کردند فرمودند «نه شرقی، نه غربی»؛ یعنی خود را از دو ایدئولوژی آن روز دنیا جدا کردند.

** نکته درگیری بنی‌صدر با انقلابیون

در آن شرایط اکثر مبارزان غیرانقلابی بر این باور بودند که اگر قصد مبارزه داریم باید در چارچوب سیاست خارجی آن را دنبال کنیم و ببینیم آمریکا چه می‌خواهد، مثلا اگر آمریکا مخالف مبارزه با شاه بود دست از مبارزه بکشیم! بنی‌صدر نیز همین دیدگاه را داشت. لیبرال بود، کاملا اندیشه غربی داشت و اصلا نمی‌توانست با شرایط انقلاب هم‌خوانی داشته باشد برای همین با مبارزین انقلابی درگیر می‌شد.

شهید رجایی یاور مستضعفین بود/ فراماسون‌ها بار‌ها در ایران دولت تشکیل دادند

اما چیزی که سبب شد بنی‌صدر با آن ظاهر غیر مذهبی و متفاوت از حزب‌اللهی‌ها به مقام و منصب برسد، به نظرم برمی‌گردد به همان حمایت جریان فراماسونری که او را در جامعه محبوب کرد. سازمان فراماسونری در سال ۱۲۳۷ شمسی توسط «میرزا ملکم‌خان ناظم‌الدوله» تاسیس شد که شاهزاده‌ها و افراد متنفذ زیادی به آن پیوستند و آن دوره آیت‌الله ملاعلی کنی این جریان را شناخت و تفکیرشان کرد لذا سبب شد تا مردم علیه آنها موضع گرفته و با آنها مقابله کنند، از این‌رو ریختند و این سازمان را آتش زدند.

این اقدام را شاید بتوان اولین گام عملی مردم ایران در ورود به عرصه سیاست و مبارزه انقلابی دانست؛ اما فراماسون‌ها تا قبل از آن علنی فعالیت می‌کردند و پس از آن تحت عنوان «مجمع آدمیت» فعالیت‌های خود را به صورت زیرزمینی پی گرفتند و تا امروز نبوده موردی که این افراد را شناسایی، محاکمه و بازخواست کنند. این جریان بیش از ۱۵۰ سال است که با نفوذ در ارکان کشور برای پیشبرد اهدافش توطئه می‌کند به طوری‌که اولین دولت ماسونی را «میرزاحسین خان سپه‌سالار» در دوره ناصرالدین شاه در سال ۱۲۵۱ تشکیل داد.

شهید رجایی یاور مستضعفین بود/ فراماسون‌ها بار‌ها در ایران دولت تشکیل دادند
میرزا حسین خان سپه‌سالار

**نقش ماسون‌ها در حمایت از بنی‌صدر

انگلیسی‌ها پیش از آن به میرزا حسین‌خان وعده داده بودند اگر دو اقدام را انجام دهد، کمک می‌کنند تا نخست‌وزیر شود، آن دو اقدام عبارت بودند از، «به رسمیت شناختن حضور انگلیسی‌ها در سیستان و بلوچستان» و دیگری «بستن قرارداد با کمپانی رویترز» که طبق آن تا ۷۰ سال منابع کشور به جز طلا و نقره در اختیار انگلیسی‌ها قرار می‌گرفت؛ البته با ایستادگی مرحوم آیت‌الله ملاعلی کنی، ناصرالدین شاه مجبور به عزل میرزاحسین خان سپه‌سالار و لغو قرارداد رویترز شد.

در دوران مشروطه نیز ماسون‌ها رسما دولت تشکیل دادند و سبب اعدام شیخ فضل‌الله نوری (ره) شدند؛ بنابراین نظر بنده این است که جریان ماسونی نقش مهمی در برجسته‌سازی بنی‌صدر و حمایت تبلیغی و رسانه‌ای از او داشت. 


شهید رجایی یاور مستضعفین بود/ فراماسون‌ها بار‌ها در ایران دولت تشکیل دادند
شهید شیخ فضل‌الله نوری

*بنی‌صدر آیا در دوره حضورش در اروپا با کسانی، چون شهید بهشتی موآنست نداشت تا صرفا تحت تاثیر اندیشه غربی قرار نگیرد؟

در تماس بود، اما به خاطر غروری که داشت تحت تاثیر امثال شهید بهشتی نبود. خودش را بالاتر از امثال شهید بهشتی می‌دانست، حتی نسبت به امام خمینی (ره) نیز همین دیدگاه را داشت. بنی‌صدر خود در دوران ریاست جمهوری‌اش به من گفت که محبوبیت آیت‌الله خمینی کاهش یافته چرا که طبق نظرسنجی‌های ما، بنده ۷۵ درصد محبوب مردم هستم و امام ۴۵ درصد! و همین غرور و خودخواهی او را زمین زد. جریان حامی بنی‌صدر بسیار پیچیده بود. همین که در شرایط آن روز که مردم در اوج احساسات انقلابی و تمایل به ساده‌زیستی به کسی همچون او گرایش یافتند، حکایت از کار سنگین جریان حامی بنی‌صدر برای رساندن وی به قدرت دارد.

*با این مقدمات اختلافات بنی‌صدر با شهید رجایی از کجا آغاز شد؟

طبق مقدمه‌ای که گفتم بنی‌صدر غرب‌زده و کاملا بری از روحیه انقلابی بود. این یک مساله مهمی بود که نمی‌گذاشت بنی‌صدر برای انقلاب با ایثار و فداکاری اقدام کند، روحیه لیبرالی اساسا چنین است؛ به شدت دنبال سازش با آمریکا هستند و نمونه‌های زیادی در تاریخ ما وجود دارد، مثل مرحوم مصدق که واقعا به آمریکا باور داشت که با کمک آنها می‌تواند ملت ایران را به آرزوهایش برساند، اما رودست خورد. جبهه ملی با همه این سوابق خائنانه آمریکا هنوز به آنها اعتقاد دارد و تا امروز بر این اعتقاد مانده و وفادار است. همین جبهه ملی بعد از سرنگونی مصدق تا سال ۱۳۳۹ نفس نمی‌کشید، اما دست از باور اشتباهش برنداشت. این دیدگاه اولین پایه اختلاف بین بنی‌صدر و شهید رجایی بود چرا که شهید رجایی نقطه مقابل آنها بود و تلاش می‌کرد آرمان‌ها و دستورات امام خمینی (ره) را در جهت استقلال و عزت کشور پیاده کند.

پایه دوم اختلاف این بود که شهید رجایی اهل دیدگاه مقاومت بود و برای این مسیر فداکاری می‌کرد، اما بنی‌صدر اصلا در خط امام نبود و ولایت فقیه را هم به شدت رد می‌کرد و اهل سازش و تسلیم بود. نکته جالب روحیه لیبرال‌ها برای بنده، آمادگی عجیب آنها برای سازشکاری است. در همین راستا اگر یک نفری را که سابقه خوبی با او نداشتند در خط خود می‌یافتند، تمام‌قد پشتیبانی می‌کردند؛ برای نمونه در یک سالی آقای احمد سلامتیان از اروپا آمد نجف برای دیدار با امام خمینی (ره). ما آن روز او را نمی‌شناختیم، به عنوان یک کسی که از اروپا آمده خدمت امام برسد او را می‌دیدیم، حضرت امام به صورت کلی آقای سلامتیان و دانشجویان حاضر در غرب را نصیحت کردند که به اسلام پایبند باشید، چرا که اسلام می‌تواند شما را به ترقی برساند و بدون اسلام نمی‌توانید پیش بروید. سلامتیان هم وقتی برگشت اروپا خیلی با حرارت فرمایشات امام را منتقل کرد به جوانان ایرانی مقیم اروپا.

شهید رجایی یاور مستضعفین بود/ فراماسون‌ها بار‌ها در ایران دولت تشکیل دادند
سید احمد سلامتیان

بنی‌صدر پس از بازگشت سلامتیان و شنیدن شرح سفر وی، نامه‌ای به من نوشت به این مضمون که «چقدر شما آخوند‌ها ساده‌لوح هستید، تا کی می‌خواهید مانند خروس در عزا و عروسی قربانی شوید؟ احمد سلامتیان را که یک روز کمونیست است، یک روز توده‌ای است یک روز فلان و بهمان، چرا می‌برید پیش امام تا وقتی برمی‌گردد از این دیدار سوءاستفاده کند؟» اشتباه من در آن روز این بود که نامه را خواندم و بدون اهمیت دادن پاره کردم و دور ریختم در صورتی‌که امروز می‌توانست سند مهمی باشد؛ در هر حال مقصود آن است که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بنی‌صدر برای نخست‌وزیر شدن همین آقای سلامتیان پافشاری می‌کرد.

*نقش منافقین در تشدید اختلافات بین بنی‌صدر و شهید رجایی را چقدر جدی و موثر می‌دانید؟

منافقین از بدو پیروزی انقلاب اسلامی سعی کردند از هر جریانی سوءاستفاده خود را داشته باشند. هروقت بین دو نفر از مبارزین یا روحانیون کوچک‌ترین اختلاف، ناراحتی یا کش‌مکشی پیش می‌آمدسعی می‌کردند برای ضربه زدن به انقلاب اسلامی بهره ببرند؛ مثلا در جریان اختلاف شیخ «علی تهرانی» با شهید بهشتی وارد عمل شده و کاری کردند که شیخ علی تهرانی که روزی خود را فدایی امام می‌دانست، از ایران رفت به عراق و در رادیو بغداد علیه امام خمینی (ره) فحاشی کرد. در جریان اختلاف بنی‌صدر و شهید رجایی نیز رویه‌شان همین بود.

شهید رجایی یاور مستضعفین بود/ فراماسون‌ها بار‌ها در ایران دولت تشکیل دادند
شیخ علی تهرانی

*واکنش امام خمینی (ره) به این اختلافات چه بود؟

حضرت امام غالبا تلاش می‌کردند با نصیحت و راهنمایی، دو طرف را به آرامش و وحدت دعوت کنند. بعضا آنهایی را که اختلاف داشتند دعوت می‌کردند و حضوری نصیحت می‌کردند، اما در این فقره، چون اختلاف بر سر اصل انقلابی بودن و لیبرال بودن بود، تاثیر نمی‌کرد. البته لیبرال‌ها در جریان حمایت از بنی‌صدر نهایتا شکست خوردند، اما هنوز حضورشان برای کشور خطرناک است؛ اینکه امام راحل در ایام پایان عمر خود در پیامی فرمودند «تا زنده هستم نمی‌گذارم این کشور به دست لیبرال‌ها بیفتد»، حاکی از آن است که خطر آنها زیاد بود و هست. البته لیبرال‌ها در سه مقطع در ایران به قدرت رسیدند (قبل و بعد از انقلاب اسلامی) که هر سه بار ضربات جبران‌ناپذیری را به کشور زدند. نمونه آخر آن را هم در رفتار یک دولت لیبرال با موضوع هسته‌ای دیدیم که اگر افراد و شخصیت‌های فداکاری همچون شهید سلیمانی نبودند، امروز آسیب‌های بیشتری خورده بودیم.

*با توجه به ارتباطی که بین بنی‌صدر و منافقین ایجاد شد، آیا سندی در دست است که بتوان همکاری وی با منافقین را در ترور شهید رجایی متصور بود؟

خیر؛ بنی صدر روحیه تهاجمی مثل منافقین نداشت؛ یک لیبرال سازشکار بود و توانایی قدم برداشتن در مسیر ترور و این دست مسائل را نداشت.

شهید رجایی یاور مستضعفین بود/ فراماسون‌ها بار‌ها در ایران دولت تشکیل دادند

*در پایان اگر نکته‌ای به ذهن شما می‌رسد مشتاقانه می‌شنویم.

من از دوره‌ای که رجایی شهید شد درس عبرتی دارم. در طول عمر انقلاب متاسفانه از ضربه‌هایی که خوردیم درس نگرفتیم. خداوند متعال در آیه ۱۱۱ سوره مبارکه «یوسف» می‌فرماید «لَقَدْ کَانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِی الْأَلْبَابِ» یعنی سرگذشت رفتگان برای کسانی که صاحب عقل و خرد باشند، درس عبرت است. این یعنی هرکسی نمی‌تواند از تاریخ درس عبرت بگیرد حتی ممکن است کسی تاریخ نویس باشد، اما توانایی درس عبرت گرفتن از تاریخ را نداشته باشد و درس نگرفته باشد.

ما اگر از تاریخ درس گرفته بودیم امروز لیبرال‌ها نمی‌توانستند در انقلاب رخنه کرده و کارشکنی کنند و این بی‌توجهی ما و ساده‌اندیشی برخی مسئولان سبب شده تا امروز در سطح کلان کار، رهبری انقلاب با چالش‌های زیادی دست و پنجه نرم کنند. اگر در مبارزه با آمریکا رهبری محکم ایستاده به سبب پشتیبانی محکم ملت از اوست لذا آنچه باعث شده لیبرال‌ها نتوانند روحیه انقلاب اسلامی را کمرنگ کرده و آرمان‌های امام راحل را به فراموشی بسپارند، مقاومت رهبر معظم انقلاب اسلامی با پشتوانه ملت ایران است. البته مداوم کار می‌کنند، توطئه می‌کنند تا خط امام و مقاومت را کمرنگ کنند که به فضل خدا نه‌تنها کارشان پیش نرفته بلکه خط مقاومت جان گرفته و بیش از قبل جهانی شده و ان‌شاء‌الله پرچم انقلاب اسلامی بر بام دنیا به اهتزاز درآمده و متصل به حکومت جهانی حضرت ولیعصر (عج) خواهد شد.

گفت‌وگو از حامد افروغ

انتهای پیام/ 112

نظر شما
پربیننده ها