به گزارش خبرنگار فرهنگ دفاعپرس، برخی معتقدند درباره جنگ تحمیلی هنوز ناگفتههای بسیاری باقی است و برخی دیگر درباره این حرف تردید میکنند و میگویند هرچه گفتنی بوده تاکنون گفته شده است. به نظر میرسد حق با دسته نخست است. چرا؟ یک دلیلش اینکه هر از چندی کتابی تازه منتشر میشود که نشانمان میدهد چه چیزهای زیادی درباره آن ماجرای بزرگ وجود دارد که از آنها بیخبر بودهایم. «کتابها شیمیایی نمیشوند» نوشته محبوبه شمشیرگرها یکی از این کتابهاست و گوشهای از جنگ تحمیلی را از منظری متفاوت، از زبان یکی از مجاهدان عراقی به اسم صلاح عبدالامیر عسگرپور مرور میکند.
در این کتاب با خاطرات یکی از مردم عراق سروکار داریم که سالهای زیادی از عمرش در مبارزه با رژیم بعث حاکم بر آن کشور گذشت. در جنگ تحمیلی طرف ما ایستاد و نیرویی موثر و کارآمد به ویژه در عملیاتهای شناسایی محسوب میشد. مدتی در ایران زندگی کرد و بعد، جنگ که تمام شد به کشورش برگشت. در جستجوی حقیقتی که او را به سمت خود میکشید و متأثر از کنجکاویای که او را تحریک میکرد، به سراغ شماری از فرماندهان بعثی رفت و با آنان درباره جنگ و سیاست و تصمیمات حزب بعث و مسائل دیگر به صحبت نشست. در گذر از این تجربیات و آن سالهای پرحادثه، به فردی عمیق و مطلع تبدیل شد و از این حیث، روایت او از جنگ ایران و عراق و متن و حاشیه آن سالها بسیار خواندنی است و افق تازهای را به خواننده کتاب نشان میدهد.
برشی از متن کتاب:
جمیل بَیّاتی، فرمانده تیپ ۵۰۶ پیاده ارتش عراق با اشاره روی نقشه، جواب داد که سه تا لشکر از این قسمت وارد کنید که فلان کار را کند، یکی هم آن طرف و دو تا هم آن طرف. حاج محمد نیمخیز شد و پرسید: «چه میگویی؟ یعنی شش تا لشکر»؟ جواب داد: «بله». حاج محمد رو کرد به من و گفت: «هیچی نمیفهمه! بهش بگو ما اگر فقط یک لشکر اضافه داشتیم، باهاش همه این کارها را که تو میگویی انجام میدادیم».
از مهر ۱۳۷۴ تا مهر ۱۳۷۵ در دوره فشرده دافوس برای دریافت فوق لیسانس نظامی شرکت کردم. سرِ یکی از کلاسها با استادمان سرتیپ مفید راجع به چگونگی استقرار دشمن و نیروهای آفند بحث کردم. من ایرادهایی میگرفتم ولی او قبول نمیکرد. نهایتاً بحث را قطع کرد و گفت که بعد از کلاس توجیهت میکنم. بعد از کلاس، بهم گفت که من برای حرفم سند دارم. سندم جزوه شماره هفت ترتیب نیروی قرارگاه خاتم است. یکی از دانشجوها به نام سیدعوده سیدنور که هنوز در کلاس مانده بود، گفت: «استاد، آن جزوه، کار همین آقاست». بنده خدا، حرفش را پس گرفت.
«کتابها شیمیایی نمیشوند» در ۳۸۴ صفحه توسط انتشارات روایت فتح منتشر شده است.
انتهای پیام/ 161