به گزارش خبرنگار
دفاعپرس از استان کهگیلویه و بویراحمد، کتاب «آرام و بی قرار» با مصاحبه، تحقیق و تدوین «سید حسین یادگار نژاد» روایتگر تاریخ شفاهی «جهانگیر زمانی مقدم» از رزمندگان دوران دفاع مقدس، که در سال ۱۴٠۲ چاپ و منتشر شده است.
کتاب «آرام و بی قرار» در شمارگان ۵۰۰ جلد و در شش فصل با ۲۴۰ صفحه توسط انتشارات بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس به بازار نشر عرضه شده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
یک روز قبل از اردوکشی به سمت جفیر، فرماندهان و مسئولین واحدها رفتند و منطقه را دیدند تا بدانند وضعیت استقرار باید چگونه باشد. جایی که قرار بود مستقر شویم نزدیک خط طلائیه بود در آنجا که یک منطقهی پدافندی بود مستقر شدیم نقش تیپ پدافندی، ما پشتیبانی از یگانهای آفندی و خطوط مقدم جبهه بود و به طور مستقیم درگیر جنگ نبودیم به هر حال چادرها را برپا کردیم و، چون نزدیک ظهر شده بود کم کم باید برای نماز آماده میشدیم دور تا دور محوطهی تیپ و محل استقرار چادرها
را هم از قبل خاکریز بلندی زده بودند برای اینکه در دید نباشیم خاکریزها را بچههای جهاد احداث کرده بودند.
دو سه تا تانکر خیلی بزرگ آب در بین چادرها قرار داشت و بچهها یواش یواش از چادرها میزدند بیرون و به سمت تانکرها میرفتند بعضی وضو میگرفتند و تعدادی هم در سرویس بهداشتی بلندگوی تبلیغات هم روشن بود و صدای قرآن پخش میکرد در همین حین صدای قرآن قطع شد و رزمندهای با عجله به بچهها هشدار داد که میگهای عراقی دارند به پادگان حمله میکنند و هر کس هر جا ایستاده همانجا دراز بکشد.
ما همه در همان خاکها دراز کشیدیم و با گوشهی چشم به آسمان نگاه میکردیم دو هواپیمای سیاه غول پیکر از بالای سرمان گذشتند و به قدری پایین بودند که با کالیبر به بچهها شلیک میکردند در منطقه هم هیچ گونه پدافند هوایی نداشتیم و حملهی آنها به قدری سریع و غافلگیر کننده بود که اصلاً مجال اینکه با اسلحههای سبک و نیمه سنگین هم به آنها شلیک کنیم. نبود اگر هم پدافندی، بود فرصت اقدام نداشت.
چند بمب به سمت چادرها رها کردند و یکی دو تا هم وسط تانکرها زدند و آب را بر باد دادند، چون به جای، ما تانکرها ترکش خورده بودند خوشبختانه هیچ کدام از بچهها شهید و یا زخمی نشدند و مثل یک معجزه بود که در آن حمله طوری نشدیم.
انتهای پیام/