به گزارش گروه بینالملل دفاع پرس، اندیشکده تبیین در یادداشتی نوشت: با توافقی که بین انصارالله یمن و جنبش جنوب این کشور موسوم به «حراک جنوبی» به امضا رسید، نیروهای انصارالله، کمیتههای مردمی یمن و جریانهای وابسته به «علی عبدالله صالح» با خروج از استان جنوبی «شبوه» به طور کامل از جنوب یمن خارج شدند. کنترل انصارالله بر استانهای جنوبی به مدت 6 ماه و به منظور مبارزه با القاعده و دیگر گروههای مسلحی که حملات انتحاری و اقدامات ضد امنیتی در استانهای شمالی و پایتخت یمن انجام میدانند، صورت میپذیرفت.
براساس توافقنامهای که بین طرفین منعقد شد، جنبش حراک و نیروهای محلی حاضر در جنوب متعهد شدند ثبات و امنیت را در جنوب یمن برقرار ساخته و با تأمین امنیت، مجالی برای قدرتگیری و افزایش گسترهی نفوذ گروه القاعده و دیگر جریانهای تروریستی نگذارند. اما متعاقب خروج انصارالله و کمیتههای مردمی از جنوب یمن، این بخش از کشور به جولانگاه گروهها و جریانهای تروریستی، چون القاعده مبدل گشت و این گروه توانست در این بخش از کشور بر محدوده فعالیت و اقدامات مخرب خود بیفزاید.
در سایه فقدان امنیتی که با خروج نیروهای انصارالله و عدم توانایی تأمین امنیت توسط نیروهای وابسته به آلسعود، بر مناطق جنوبی کشور حاکم شده بود، القاعده توانست دو شهر «زنجبار» و «جعار» در استان اُبین در جنوب یمن را تحت تصرف خود درآورده و در آخرین تحرکات و پیشرویهای خود ضمن تردد و حضور در عدن بر شهر «الحوطه» مرکز استان لحج که بدست نظامیان ائتلاف سعودی اداره میشد، مسلط شود.
ما در این نوشتار خواهیم کوشید ضمن اشاره به تحرکات و نقش القاعده در یمن، تهدیدها و فرصتهای پیش روی بازیگران عرصه یمن را با عنایت به نحوه رفتار القاعده، مورد بررسی قرار دهیم.
1- القاعده و دگردیسی در اهداف و افکار نخستین
تشکیلات القاعده در سال 1988 توسط اسامه بن لادن جهت مبارزه با «اتحاد جماهیر شوروی» در افغانستان تأسیس شد. القاعده از سازمان «مکتب الخدمة» که هدف آن مسلح کردن و آموزش مجاهدین اسلامی برای جنگ با شوروی بود گسترش یافت. کشورهایی چون عربستان، پاکستان و ایالات متحده آمریکا در شکلگیری القاعده نقش مستقیم داشتهاند. ایدئولوژی القاعده بر 4 اصل قوام یافته است: سلفیگری، رادیکالیسم، غربستیزی و شیعهستیزی.
این گروه تروریستی بعد از مقاومت در مقابل ارتش شوروی سابق در افغانستان و شکلگیری تحولات نوین در عرصه بینالملل از جمله فروپاشی شوروی، استقلال جمهوریهای بازمانده از شوروی و قدرت گرفتن حکومتی شیعی در ایران و نیز ورود نیروهای آمریکا به عربستان، اهداف ذیل را برای خود ترسیم کرد:
1- نابودی آمریکا (جهاد علیه مسیحیان)؛
2- نابودی رژیم صهیونیستی و جایگزینی آن با دولت مسلمان فلسطینی (جهاد علیه یهود)؛
3- تلاش برای سرنگونی رژیمهای خودکامه منطقه به عنوان مجری اهداف و منافع آمریکا؛
4- برقراری و ایجاد خلافت اسلامی.
از اهدافی که القاعده در آن مقطع زمانی برای خود ترسیم کرده است میتوان فهمید این جریان تروریستی در آن مقطع، آمریکا، رژیم صهیونیستی و نیز حاکمان ضد اسلامی منطقه را به عنوان دشمن اول و قریب خود در نظر گرفته و پرچم ضدیت با دشمنان راستین اسلام را برافراشته بود. القاعده در آن برهه زمانی شیعیان و مسلمانان را به عنوان دشمن بعید مدنظر داشت که بعد از شکست دشمن اصلی و قریب میبایست به سراغ دشمن فرعی و بعید رفت. اما پس از مدتی با دگردیسی اهداف و جابجایی دشمن بعید و قریب و نیز مطرح شدن شیعیان و مسلمانان به عنوان دشمن قریب، شمشیر تکفیر و کشتار بر گردن ملتهای مسلمان در کشورهای اسلامی قرار گرفت.
2- القاعده یمن و تدوام حیات در بحران
القاعده یمن موسوم به «القاعده در شبه جزیره عرب» را میتوان فعالترین و خطرناکترین شاخه از گروه تروریستی- نظامی القاعده در جهان دانست که از زمان دقیق شکلگیری آن در یمن اطلاعاتی در دست نیست اما میتوان گفت این گروه فعالیت خود را ابتدا در عربستان سعودی آغاز کرد. اما پس از حمله این گروه به محل سکونت غربیها در ریاض در سال 2003 و سرکوب شدید از جانب آلسعود ناگزیر به یمن سرازیر شده و در این کشور پناهگاه امن پیدا کرد.
ضعف دولت مرکزی، دسترسی آسان به سلاح، بافت قبیلهای و سنتی کشور، فقر گسترده اقتصادی و فرهنگی در یمن و در پایان استفاده کشورها و جریانهای مختلف از برگه القاعده برای تأمین منافع خود، موجب تشدید و تقویت پایههای القاعده در یمن شده است.
القاعده با راهکارهایی چون کمک اقتصادی به قبائل و ایجاد پیوندهای سببی از طریق ازدواج جنگجویان با اعضای خانواده قبائل، بر دامنه نفوذ و قدرت خود افزوده است. از سویی موقعیت استراتژیک یمن در شبهجزیره عربستان و پایگاه مالی و لجستیکی مطلوبِ موجود در این منطقه سبب شده است یمن به مرور زمان به پایگاه اصلی تروریستهای القاعده تبدیل شود.
حیات جریانهای تروریستی چون القاعده در فقدان اقتدار مرکزی، تداوم و تناوب بحران در کشورهای منطقه غرب آسیا نهفته است. در سایه اقتدار و انسجام کارگزاران حکومتی گروههای توانایی عرض اندام ندارند. اما مشتعل شدن آتش جنگ میان نخبگان سیاسی و به وجود آمدن شکاف و خلأ قدرت در این کشورها، تمهیدات لازم برای افزایش تحرکات تروریستی را مهیا میسازد.
آغاز خیزشهای مردمی در یمن در سال 2011 و خلأ قدرتِ ناشی از این تحولات و دامنهدار بودن نابسامانیهای سیاسی- امنیتی پس از سقوط صالح، یکی از این بحرانهاست که بر گستردگی و تحکیم موقعیت القاعده در یمن افزوده است.
ناکامی گروههای یمنی در ایجاد دولتِ وحدت ملی و سیاستهای یکجانبهگرایانه عبدربه منصورهادی رئیسجمهور مستعفی یمن و در پایان حمله نظامی ائتلاف سعودی، وضعیت سیاسی- امنیتی یمن را بیشازپیش به سمت بحرانی شدن کشانده و شرایط را برای افزایش اقدامات مخرب القاعده فراهم ساخته است. در نتیجه خلأ قدرت و درگیری بازیگران داخلی و خارجی بعد از حمله ائتلاف سعودی سبب تشدید حضور القاعده و تقویت پیوندهای خود با برخی از قبایل جنوبی و شرقی شده است.
کنترل 6 ماهه انصارالله، ارتش و کمیتههای مردمی بر مناطق جنوب و اقتدار منتج از این حضور، باعث تضعیف و کاهش فعالیت القاعده در این مناطق شده بود. ولیکن خروج انصارالله و ضعف نیروهای وابسته به آلسعود عرصه را برای عرض اندام بیشتر و گستردهتر القاعده در یمن به ویژه مناطق جنوبی مهیا ساخته است.
این گروه توانسته پس از 3 سال، مجدد در استان «اَبین» اعلام موجودیت کرده و بر «زنجبار» مرکز استان و شهر «جعار» در استان اَبین مسلط شود. القاعده مضاف بر کنترل بندر المکلا و مناطق مرکزی و ساحلی استان حضرموت، در بخشهایی از شبوه، عدن و منطقه «رداع» در استان البیضا نیز حضور و تردد دارد؛ به گونهای که در آخرین پیشرویهای خود توانست در سایه بیکفایتی نیروهای عبدربه منصورهادی و ائتلاف سعودی در برقرای ثبات، بر «الحوطه» مرکز استان لحج نیز سیطره یابد.
لذا ما با در نظر گرفتن پیشرویها و نقش القاعده در یمن فرصتها و تهدیدهای محتملِ پیش روی بازیگران عرضه یمن را در ادامه بررسی خواهیم کرد.
3- القاعده یمن و عربستان سعودی
حمایت، تجهیز و تسلیح مادی و معنوی گروههای تکفیری در کشورهای مختلف، با توجه به ریشههای سلفی مذهب آلسعود، همواره بخشی از راهبرد و کار ویژه اصلی شاهزادگان و سرویسهای اطلاعاتی آلسعود محسوب میشده است. براساس این کارویژه، یکی از اهداف مهم عربستان سعودی در عرصه سیاست خارجی، ترویج آیین سلفیت و گسترش حوزه نفوذ قدرت خود در منطقه غربآسیا از رهگذر این ترویج آیین بوده است. گروه تروریستی القاعده نیز شکلگیری و ادامه حیات خود را مدیون سرویسهای اطلاعاتی سعودیها است. در مقابل آلسعود نیز همواره برای پیشبرد منافع خود در کشورهای منطقه از ابزار انتحار و ارهاب القاعده سود جسته است که یکی از این کشورها یمن میباشد.
آلسعود در گذشته برای فشار و تحمیل قدرت خود بر دولت یمن و تجزیه این کشور در مقاطع مختلف به تحریک القاعده و سایر عشایر و قبائل مبادرت ورزیده است. عربستان نفوذ بسیاری بر قبائل مستقر در یمن دارد. آلسعود همواره از طریق القاعده و تطمیع عشایرِ پیکارجو به ایجاد آشوب، اغتشاش و سرکوب نیروهای مردمی در یمن اقدام کرده است.
اما در شرایط کنونی و افزایش حوزه نفوذ القاعده در استانهای جنوبی که تأمین امنیت آن به نیروهای وفادار سعودی واگذار شده است، پیشروی القاعده برای عربستان میتواند فرصتها و تهدیدهای ذیل را به دنبال داشته باشد:
الف) فرصتها
• استفاده از ناامنی ایجاد شده توسط القاعده برای افزایش نفوذ
آلسعود با وجود حمایت ضمنی و پنهانی از گروههای تکفیری، همواره تلاش کرده است در ظاهر خود را مخالف اقدامات تروریستی نشان دهد. این مخالفت ظاهری سعودیها با جریانهای تروریستی را میتوان در تشکیل ائتلافهای تصنعی متعدد مشاهده کرد که رهبری آنها را دولتمردان سعودی عهدهدار بودهاند.
پیشروی القاعده در یمن در مقطع کنونی میتواند معبری باشد برای افزایش نفوذ آلسعود در کشور یمن، به بهانه سرکوب این جریان و جلوگیری از گسترش دامنه فعالیتهای این گروه به عربستان. به عبارتی دشمن سعودی سعی میکند استانهای جنوبی یمن را به واسطه ناامنی ایجاد شده توسط القاعده غرق در هرجومرج و ناامنی مضاعف کرده، تا بتواند متجاوزین بیشتری را تحت عنوان نیروهای پشتیبان، حافظ و تأمین کننده امنیت وارد کشور یمن نماید.
آلسعود در گذشته برای فشار و تحمیل قدرت خود بر دولت یمن و تجزیه این کشور در مقاطع مختلف به تحریک القاعده و سایر عشایر و قبائل مبادرت ورزیده است. عربستان نفوذ بسیاری بر قبائل مستقر در یمن دارد. آلسعود همواره از طریق القاعده وتطمیع عشایرِ پیکارجو به ایجاد آشوب، اغتشاش و سرکوب نیروهای مردمی در یمن اقدام کرده است.
• استفاده از القاعده برای سرکوب انصارالله و کمیتههای مردمی
عربستان سعودی میتواند با حمایت و تجهیز لجستیکی القاعده و همپیمانی با این گروه جبهه درگیریها را به سمت شمال و مناطق تحت کنترل انصارالله تغییر داده و اهرم فشاری از طریق القاعده برای انصارالله و مردم یمن ایجاد نماید. در همین راستا محمد عبدالسلام سخنگوی انصارالله، تسلط القاعده بر بخشهایی از یمن را همسویی متجاوزین با گروههای تروریستی برای تضعیف مقاومت و ایستادگی ملت یمن دانسته و پیشروی القاعده و نزدیکی به استانهای شمالی را بخشی از راهبرد آلسعود برای تضعیف و تقابل با انصارالله عنوان کرده است.
ب) تهدیدها
• امکان تقابل القاعده و نیروهای وابسته به عربستان
نیروهای ائتلاف و نیروهای وفادار به عبدربه منصور هادی عموماً در جنوب یمن استقرار یافتهاند که مقرّ دولت مستعفی یمن نیز در استان جنوبی عدن است. ثبات و قوام دولت خودساخته منصور هادی در عدن، در سایه امنیت امکانپذیر است. به دلیل همین فقدان امنیت رئیسجمهور و خالدبحاح نخستوزیر و معاون رئیسجمهور مستعفی یمن بارها مجبور به فرار از عدن شدهاند. این درحالی است که عربستان بر رئیسجمهور فراری و خالدبحاح فشار بسیاری آورده است تا مجدد به عدن بازگردند.
از سویی نیروهای ائتلاف و افراد وابسته به عبدربه منصورهادی تأمین امنیت جنوب یمن را برعهده گرفته بودند که عدم توانایی در تأمین امنیت از یک سو و تسلط القاعده از سوی دیگر موجب اعتراض شیوخ و رؤسای قبائل جنوب گشته است و این قبائل در واکنش به وضعیت ناامنی و هرجومرج موجود، خواستار مبارزه مسلحانه با متجاوزان سعودی شدهاند.
بنابرین مطالبه ثبات از جانب آلسعود و دولت فراری برای استقرار دولت در عدن و نیز پرداختن پرتوان به تقابل با انصارالله و صالح از یک طرف و ناامنی ناشی از اقدامات خرابکارانه القاعده از طرف دیگر، که مانع تحقق اهداف سعودی شده است، امکان رویایی و تقابل طرفین را فراهم ساخته است و این موضوعی است که «راشد العماری» نویسنده و روزنامهنگار یمنی در بررسی دلایل حضور القاعده در جنوب یمن و خطرات احتمالی این حضور بدان اشاره کرده است.
4- القاعده و علی عبدالله صالح رئیس جمهور مخلوع یمن
القاعده یمن و علی عبدالله صالح با یکدیگر روابط مشهودی نداشتهاند. اما رئیسجمهور مخلوع بارها در دوران حکومت خود از گروه تروریستی القاعده به نفع خود بهره برده است. علی عبدالله صالح در جریان جنگهای متمادی که علیه شیعیان یمن در دوران زمامداری خود به راه انداخت، همواره از نیروهای القاعده و قبائل نزدیک به تفکر وهابیت بهره جست. این استفاده در قالب تبلیغات برای جنگ فرقهای و شیعههراسی صورت میپذیرفت. از سویی صالح منابع مالی فراوانی از غرب به بهانه سرکوب القاعده دریافت میکرد اما منابع را به جای مقابله با القاعده برای تحکیم پایههای قدرت به کار میگرفت.
در جریان بیداری اسلامی نیز نیروهای امنیتی علی عبدالله صالح تعمداً استان اَبین را تخلیه نموده و عرصه را برای قدرتگیری القاعده مهیا ساختند. به نحوی که القاعده پس از اشغال، در این استان امارت اسلامی تشکیل داده و محاکم اسلامی برپا ساخت. علی عبدالله صالح این خروج تعمدی از ابین را برای متقاعد کردن مخالفان داخلی و بازیگران خارجی انجام میداد و این پیام را به طرفین القا مینمود که در صورت سقوط حکومت صالح جریان تروریستی القاعده بر یمن مسلط خواهد شد.
اما علی عبدالله صالح میتواند از تحرکات جدید القاعده، استفادههای زیر را داشته باشد:
- استفاده از القاعده برای ضربه زدن به انصارالله
اختلاف بین انصارالله و کمیتههای مردمی با علی عبدالله صالح رو به افزایش است و این اختلاف بعد از اظهارات رئیسجمهور سابق یمن تشدید شد. اظهاراتی که صالح در آن از امارات تشکر نموده و بر مذاکره مستقیم با سعودیها تأکید کرد. کارشناسان این اظهارات علی عبدالله صالح را نشانه و امارهای از آغاز گسست و افتراق در اتحاد مصلحتی بین صالح و نیروهای انصارالله میدانند. اظهاراتی که نزدیکی صالح به طرح «ابتکار خلیجی» را در خود مستتر دارد.
بنابرین با توجه به مقدمات فوق و احتمال فاصلهگیری علی عبدالله صالح از انصارالله امکان به کارگیری القاعده بر ضد انصارالله همچون گذشته وجود دارد. عدهای ترورهای انجام شده علیه افراد و نیروهای انصارالله در استانهای شمالی را- که القاعده متهم اصلی آنهاست- در همین راستا تحلیل مینمایند.
علی عبدالله صالح در جریان جنگهای متمادی که علیه شیعیان یمن در دوران زمامداری خود به راه انداخت، همواره از نیروهای القاعده و قبائل نزدیک به تفکر وهابیت بهره جست. این استفاده در قالب تبلیغات برای جنگ فرقهای و شیعههراسی صورت میپذیرفت.
- منتفع شدن از القاعده برای ضربه زدن به رئیسجمهور فراری
برخی از کارشناسان تحرکات جدید القاعده در یمن را به نفع علیعبدالله صالح تحلیل میکنند و عنوان میدارند رئیسجمهور سابق یمن میتواند از افزایش نفوذ القاعده در جنوب استفاده تبلیغاتی نموده و دولت فراری عبدربه منصورهادی را نالایق و بیکفایت نشان دهد. همچنین استقرار القاعده در جنوب یمن و ناامنی ناشی از آن امکان حضور مجدد در جنوب یمن را فراهم میسازد. البته این استفاده از تحرکات القاعده میتواند در مورد انصارالله و کمیتههای مردمی نیز صادق باشد.
نتیجهگیری
با توجه به مطالبی که بدان پرداخته شد، میتوان این نتایج را حاصل نمود که حیات و افزایش نقشآفرینی گروههای تروریستی در شرایطِ کنونی یمن، در ادامهی بحران، جنگ داخلی و تجاوز خارجی نهفته است. چنین گروههایی ادامه حیات خود را در همسویی با سیاستهای بازیگران حامی خود مییابند. به عبارتی اکسیژن مورد نیاز خود را از حمایت مادی و معنوی سایر بازیگران درگیر بدست میآورند. در مقابل، بازیگران مختلف نیز میکوشند از نیروی ارهاب و ارعاب گروههایی چون القاعده و داعش برای پیشبرد اهداف خود نهایت استفاده را داشته باشند.
معالوصف چنانچه آتش تحولات و درگیریهای کنونی به خاموشی گراید و متعاقباً دولت متجاوز سعودی به تجاوز خود پایان داده و امکان گفتگوی یمنی- یمنی را برای بازیگران داخلی فراهم سازد، قطعا زمینه و بستر مناسب برای فعالیت گروههای افراطی در بیشتر مناطق از بین خواهد رفت. اما با این حال برخی از استانها از جمله ابین، البیضاء و شبوه به دلیل فقر، تعصبات شدید قبیلهای و گستردگی تجمع اهلسنت، میتوانند همواره مأمن و ملجأ افراطگرایانی چون القاعده باشند.