گروه استانهای دفاعپرس- «غلامرضا بنیاسدی» پیشکسوت دفاع مقدس؛ بزرگی را به شناسنامهها نمیسنجند. حتی به سفیدی موی رسته بر سر و صورت هم حساب نمیکنند. بزرگی را با بزرگواری عیارشناسی میکنند. بزرگواری در معنای تام خود هم به ایثار میرسد.
ایثار جان است که جهان را به تعظیم در برابر افراد بزرگ وامیدارد. سر فرود آوردن دنیا در برابر شهید محمدحسین فهمیده را از این زاویه باید خواند. پسرِ ایران که در اوان نوجوانی به بزرگی رسید. با این همه به گمان من، بزرگتر از عملِ شهید ، نیت، موقعیتشناسی و اراده اوست. ارادهای منسجم و مستمر که او را از کلاس درس تا مبارزه علیه طاغوت و تا مقابله با ضد انقلاب تا خط مقدم نبرد با دشمن متجاوز میرساند.
فهمیده از استثناهای روئیده بر دامن انقلاب است که باید تمام ساحتی دید تا بتوان بهعنوان قاعده زیست مومنانه او را الگوی نسل امروز و فردا کرد. او بزرگ شد خیلی زودتر از آنچه دیگر همسالان او بزرگ میشوند. بزرگتر شد خیلی بیشتر از آنچه به فهم برخیها درآید. بزرگ و بزرگتر شد تا برای دفاع از عظمت ایران و حراست از انقلاب خود را به کانون خطر برساند. اول کردستان و بعد جنوب و خرمشهر و خلق حماسهای که «اصالتهای دفاع مقدس» را نمایندگی میکند. او شیفته و عاشق امام خمینی بود و باتمام وجود سعی در اجرای فرامین امام داشت.
او میگفت: امام هر چه اراده کند، همان را انجام خواهم داد و من تسلیم او هستم. این یعنی ولایتپذیری. یعنی به سلامت رسیدن در سعادت فهم عمیق به امامت. او چنان از خود خالی شده بود که جز عشق نمیتوانست او را پُر کند. لبریز از عشق به حقیقت که شد. حدیث قدسی در او قدم به قدم معنا یافت؛ «مَن طَلَبَنی، وَجَدَنی و مَن وَجَدَنی، عَرَفَنی و مَن عَرَفَنی، أحَبَّنی و مَن أحَبَّنی، عَشِقَنی و مَن عَشِقَنی، عَشِقتُهُ. و مَن عَشِقتُهُ، قَتَلتُهُ و مَن قَتَلتُهُ، فَعَلَیَّ دیَتُهُ و مَن عَلَیَّ دیَتُهُ، فأنا دیَتُهُ؛ آن کس که مرا طلب کند می یابد، آن کس که مرا یافت می شناسد، آن کس که دوستم داشت به من عشق می ورزد، آن کس که به من عشق ورزید من نیز به او عشق می ورزم، آن کس که به او عشق ورزیدم کشتهام می شود و آن کس که کشته ام شود خون بهایش بر من واجب است و آن کس که خون بهایش بر من واجب است پس من خودم خون بهایش هستم.»
اینگونه بود که به نقطه آغازی پرشکوهتر از زادن رسید. جهان برایش پیراهن تنگی را مانند بود که باید از تن به در میکرد. باید پَر باز میکرد تا جهان پرواز از نوعی دیگر را مشاهده کند. چنین هم شد. به نوشته ویکیپدیا؛ «در ۸ آبان ماه ۱۳۵۹ در منطقه کوت شیخ در نزدیکی رودخانه خرمشهر پنج دستگاه تانک عراقی به طرف رزمندگان ایران هجوم آورده و در صدد محاصره آنها بودند.
محمدحسین درحالی که تعدادی نارنجک به کمرش بسته بود، به سمت یکی از تانکها حرکت کرد. در بین راه، یک گلوله به پایش برخورد کرد؛ اما خودش را به زیر یکی از تانکها پرت کرده و منفجر نمود. عراقیها گمان کردند که آن منطقه مین گذاری شده و عقبنشینی میکنند. به گفته برخی منابع دیگر، عراقیها به این تصور که نیروهای کمکی به منطقه رسیدهاند، منطقه را ترک کردند.» او دانسته و خواسته، قهرمانانه آنچه توانسته بود را به انجام رساند.
عظمت ماندگار او را باید در کلامِ حضرت آیتالله خامنهای بازخواند که فرمودند: «زنده نگه داشتن یاد حادثه شهادت دانشآموز بسیجی، شهید فهمیده، از اصالتهای دفاع مقدس میباشد.» همین اصالت است که امروز اصل و اساس فرهنگی میشود که محور مقاومت را سر پا نگه میدارد. پایه و بنیاد هویتی میشود که استقلال وطن را بسان بنیانی مرصوص حفظ میکند.
باید فهمیده را شناخت. ارادهاش را باید فهم کرد. موقعیتشناسیاش را به تحلیل نشست و به احترامش بهعنوان یک الگوی موفق در دفاه از وطن، برخاست. او به تنهایی صف تانکها را تاراند. رسمِ او هم دشمن را میتاراند حتی اگر به مدرنترین مرگافزارهای کشتار جمعی مجهز باشد.
انتهای پیام/