روزنگاری‌های آیت‌الله جمی/ ۱۱

روایت آیت‌الله جمی از تشییع برادر شهیدش

دست قطع شده برادرم برادرم را روی سینه‌اش گذاشته بودند. او را تیمم دادند و او را کفن کردند. بر جسد عرقه به خونش با همان عده قلیلی که حاضر بودند نماز خواندم و تحویل خاکش دادم. 
کد خبر: ۷۰۳۲۳۳
تاریخ انتشار: ۱۵ آبان ۱۴۰۳ - ۰۱:۲۷ - 05November 2024

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، آیت‌الله «غلامحسین جمی» از روحانیون مبارز و نماینده امام خمینی (ره) در آبادن و عضو مجلس خبرگان رهبری بود. وی در سال‌های قبل از انقلاب اسلامی از یاران امام راحل بود به طوری که آبادان را به کانون ارتباط ایران و نجف درآورد. اعلامیه‌های امام خمینی توسط وی از نجف وارد ایران می‌شد و در دسترس مبارزان انقلابی قرار می‌گرفت. تاسیس کمیته انقلاب اسلامی در آبادان و اقامه اولین نماز جمعه در این شهر از حمله اقداماتی جمی بعد از پیروزی انقلاب است. وی در طول جنگ تحمیلی اقدامات بی‌شماری انجام داد و به نحوی در استان خوزستان رهبر معنوی مردم به شمار می‌رفت که حضورش قوت قلبی برای مردم خوزستان بخصوص آبادان بود.

روایت آیت‌الله جمی از تشییع برادر شهیدش

امروز تمام فکرم این است که برادرم رسول را به منزل جدیدش منتقل انتقال داده در کنار شهدا خاکش کنم. روز گذشته با آقایان حجازی و محمد جعفری و صفاتی مذاکره درباره این کار کرده‌ام و قول داده‌اند که وسیله انتقال جسد را به قبرستان امروز فراهم کنند. حدود هفت تا هشت نفری از دوستان در منزل جمع‌اند که آمده‌اند با هم جنازه را به قبرستان ببریم. البته عده کثیری از دوستان امروز لطف کرده که به تشییع بیایند، اما مگر می‌شود. جاده شهر به قبرستان نوعاً زیر شلیک خمسه خمسه و خمپاره است به اضافه اینکه وسیله نقلیه هم نیست و اگر وسیله‌ای یافت شود وسیله حرکتش که بنزین باشد نیست. 

خلاصه ساعت از ۱۰ گذشته آقای حجازی و محمد جعفری آمدند و خبر دادند که جنازه آماده است رفتیم جنازه رسول با دو جنازه دیگر پشت یک وانت بار گذاشته بودند. جمعاً دو ماشین پیکان سواری و یک وانت بار تشییع کننده بودیم که به ده نفر نمی‌رسید به آقای شاکری، متصدی قبرستان سفارش داده بودم جنب قبر شهید صابری که با رسول در یک ساعت شهید شده‌اند. قبری آماده سازند که آقای شاکری هم زحمت کشیده و حقاً قبر خوبی تهیه دیده بودند.

یک دست برادرم به کلی از بدن قطع شده است که دست قطع شده را روی سینه گذاشته بودند. دست دیگر هم از بالای کف دست آویزان بود. آقای شاکری او را تیمم داد گرچه خودم قبلاً با دفتر امام تماس گرفته بودم و درباره شهدایی مثل رسول که در کوچه و خیابان و منازل مورد اصابت خمپاره واقع شده و کشته می‌شوند پرسیده بودم و امام فرمود که همگی شهیدند و احتیاج به غسل ندارند. از آقای شاکری ممنونم که برادرم را تیمم داد و او را کفن کرد. بر جسد عرقه به خونش با همان عده قلیلی که حاضر بودند نماز خواندم و تحویل خاکش دادم. 

چه خوش بخت رسول و آن برادرانی که چون رسول ما با بدن‌های قطعه قطعه شده از خمپاره و خمسه خمسه‌های صدام کافر به دیدار حق می‌شتابند. از وقت حرکت به قبرستان تا وقتی که کار دفن برادر را تمام کردم همه غرش خمسه خمسه و بعضاً کاتیوشاهای خودمان گوش را می‌خراشد. الا که به منزل آمده‌ایم به فکر صرف غذایی افتادیم فرزندانم مهدی و محمود برای غذا به مسجد قدسی رفتند و غذا آوردند. به اتفاق آقای مزارعی و سیری و خردل و فرزندانم مهدی و محمود لقمه غذایی را صرف کردیم اما شلیک خمسه خمسه بیخ گوشمان رو به ازدیاد است. در این ساعات صدای انفجاری وحشت را در این نزدیکی‌ها بلند شد. انفجار خیلی نزدیک به ما بود. 

دیگر وضع طوری است که نمی توانیم در منزل بمانیم. به منزل تازه نقل مکان کردیم و حالا که بعداز ظهر است و مشغول رقم زدن این سطور در منزل جدید هستم. به اتفاق آقای مزارعی و فرزندانم و مرتضی جایی دست و پا کرده و نشسته‌ایم. نماز مغرب و عشا را منزل خواندیم شب هم حادثه تازه‌ای نیست همان غرش توپ و انفجار مثل هر شب.

انتهای پیام/ 161

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار