به گزارش خبرنگار
دفاعپرس از گلستان، «غلامرضا خارکوهی» تاریخ نگار انقلاب اسلامی بهتحلیل موضوع فرار شاه پرداخت و به گفته این تاریخ نگار انقلاب، شاه و حامیان غربی اش همه راهها را برای نگهداشتن رژیم شاهنشاهی در قدرت طی کردند، اما به شکست انجامید و ناگزیر به فرار شد.
خارکوهی با اشاره به طرح هایی که شاه و دول آمریکایی و اروپایی برای ماندگاری رژیم پهلوی اجرا کردند اظهار داشت: او خود را شاه شاهان، خدایگان و وارث حکومت ۲۵۰۰ساله شاهنشاهی ایران میدانست و همه دول استکباری غرب خاصه آمریکا و حتی ابرقدرت کمونیست شرق حامی آن بودند، اما بااینوجود، ناگهان با خروش ملت مسلمان ایران به رهبری امام از تختطاووس به زیر افتاد و فرار را بر ماندن ترجیح داد.
این تاریخ نگار گفت: شاه و همسرش آنقدر جنایت کرده بودند که پرونده قطور و سیاهی از جنایات مختلف سیاسی و فرهنگی و اقتصادی داشتند و خود میدانستند که اگر در ایران بمانند مردم انقلابی آنها را قطعهقطعه میکنند. به همین خاطر یک ماه مانده به پیروزی انقلاب از کشور فرار کردند.
وی افزود: ماهها بود که شاه و همسرش از ضربههای پیاپی قیامِ فراگیر انقلاب اسلامی مردم ایران به رهبری حضرت امام خمینی (ره)، خواب و آرامش و اعصاب خود را ازدستداده بودند و لحظهها و روزهای بهشدت نگرانکنندهای را سپری میکردند.
وی اضافه کرد: محمدرضا شاه و حامیان داخلی و خارجیاش هر حیلهای را که تا آن موقع بکار بسته بودند، مؤثر نیفتاده بود. تعویض پیاپی دولتها، مذاکره و مصالحه با شریعتمداری و ملیگراها، اشکتمساح ریختنهای شاه در پیام آبان که گفته بود صدای انقلاب شما را شنیدم، وعدههای توخالی شخص شاه و دولتش، جلب حمایتهای آمریکا و انگلیس و اروپا، انحلال ساواک و بازداشت چند مهره دستپرورده، و دهها ترفند دیگر از جمله نقشههایی بود که بکار بستند تا شعلههای انقلاب را خاموش کنند، ولی مؤثر نیفتاد و حتی دامنه اعتراضات مردمی بر علیه سلطنت افزایش یافت.
تاریخ نگار انقلاب اسلامی افزود: در نتیجه روز ۲۶ دیماه سال ۵۷ درحالیکه ده روز از عمر دولت بختیار میگذشت، شاه بهاتفاق همسرش با چهرهای غمگین و چشمان گریان با هواپیمای اختصاصی و مجلل خود ایران را ترک کرد و گفت: «من برای معالجه و استراحت میروم»، درحالیکه همه میدانستند، او در واقع از ترس جانش که مورد تهدید انقلاب عظیم ملت ایران بود، داشت فرار میکرد.
خارکوهی گفت: به دنبال فرار شاه رئیس ستاد بزرگ ارتشداران و رئیس شهربانی کشور با ابلاغ دستورالعملی وضعیت کشور را از ساعت ۵/۷ صبح روز سهشنبه ۲۶ دیماه، روز فرار شاه بحرانی اعلام کردند و بر آمادهباش کامل نیروها و آمادگی یگانهای نظامی برای انجام پدافند ملی در آن روز تأکید کردند.
نویسنده کتاب «انقلاب اسلامی به روایتی» دیگر افزود: در واکنش به فرار شاه از ایران، حضرت امام خمینی بلافاصله در همان روز طی بیانیهای خروج شاه را اولین مرحله پایانیافتن سلطه جنایت بار ۵۰ساله رژیم پهلوی عنوان کرد و این پیروزی را به ملت ایران تبریک گفت و اعلام نمود که بهزودی دولت موقت انتقالی را معرفی میکند و در اولین فرصت به ایران باز خواهد گشت.
آن روز مطبوعات بزرگترین تیتر خود را به این موضوع اختصاص دادند و نوشتند: «شاه رفت». مردم سراسر کشور با شنیدن این خبر به وجد آمدند و سر از پا نشناخته به خیابانها ریختند و این پیروزی را به هم تبریک گفتند و با پخش نقل و شیرینی و گُل فرار شاه را جشن گرفتند.
بهراستی که مردم در آن روز برای اولینبار پس از ۵۰ سال شکنجه و اختناق، از دلوجان خندیدند و ازتهدل شادی کردند که این جشن و شادمانی تا نیمههای شب در خیابانها و مساجد کشور ادامه داشت.
پس از فرار شاه مردم شعار میدادند: «ای شاه خائن آواره گشتی، خاک وطن را ویرانه کردی، کُشتی جوانان وطن، اللهاکبر، کردی هزاران در کفن، اللهاکبر، مرگ بر شاه»
باز در درباره حضرت امام خمینی چنین میخواندند: «یارب نگهدار، رهبر ما را، مرجع ما را، پیروزی از حزب خداست، انافتحنا، عمر ستمگران فناست، انافتحنا، روحالله»
پس از فرار شاه از ایران موج قیام مردم مسلمان با بازگشت حضرت امام خمینی چنان گسترش یافت که کمتر از یک ماه بعد انقلاب اسلامی به پیروزی رسید و شاه نیز هرگز نتوانست به امید تخت پادشاهی بازگردد. به همین خاطر او و خانوادهاش روزهای پر مشقتی را گذراندند.
خارکوهی تصریح کرد: شاه باآنهمه دبدبه و کبکبه که خود را وارث تاجوتخت ۲۵۰۰ساله شاهنشاهی ایران در دنیا معرفی میکرد و سلطنت را موهبتی الهی برای خود میپنداشت، و خود را یک شخصیت محبوب جهانی معرفی مینمود و همه رؤسای دول کشورها بهویژه دول غربی و عربی را حامی و دوست مخلص خود تصور میکرد و باد غرور و نخوت همه وجودش را احاطه کرده بود، پس از فرار، بخصوص پس از پیروزی انقلاب اسلامی دشوارترین روزها را سپری نمود و هیچ یک از آن حامیان و دوستان خیالیاش حتی آمریکا تا هنگام مرگ حاضر نبودند که او را بپذیرند. چنان که خود شاه از آن ماهها بهعنوان ماههای درد و وحشت و نومیدی و خوندل یاد میکند و میگوید: «هیچ کشوری در این دنیای بزرگ حاضر به پذیرفتن من نیست» و «مثلاینکه هیچ کشوری در این دنیای بزرگ حاضر به پذیرفتن من نیست.»
وی افزود: در دوران دربهدری شاه تنها کسی که او را همراهی میکرد فرح پهلوی همسر فاسد شاه بود که او هم شدیداً از این وضع خسته شده بود و به تنگ آمده بود به همین خاطر اعتراف کرد «دنیا طوری با ما رفتار میکند که گویی بزرگترین جنایتکاران روی زمین هستیم. رفتاری که با ما میشد و از محلی به محل دیگر پرتاب میشدیم وحشتناک بود.»
تاریخنگار انقلاب اسلامی در پایان گفت: مدت دربهدری شاه در کشورهای مختلف جهان پس از فرارش از ایران، ۱۸ ماه به طول انجامید، تا اینکه عاقبت در پنجم مرداد سال ۱۳۵۹ شمسی در نهایت خفت و خاری از دنیا رفت و به جرگه بزرگترین جنایتکاران تاریخ پیوست. این سرنوشت همه حاکمانی است که به دین خدا و مردم محروم خیانت و ظلم میکنند.
انتهای پیام /