به گزارش گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس، بدیهی است با گسترش سریع شرکت ها و در پی آن نشان های تجاری، تشابه فرم در این حجم، غیر قابل اجتناب باشد. البته که هیچ طراح و گرافیستی علاقه ندارد که کاری شبیه به کار دیگران انجام دهد و همیشه خلاقیت و نو آوری پایه اصلی طراحان است، لکن مرور همه لوگو های جهان برای یک طراح و حتی صاحبان مشاغل و کمپانی های بزرگ طراحی، امری غیر ممکن می نماید.
فرم هایی که به دلایل مختلف از جمله، تشابه حروف الفبایی، تشابه در استفاده از یک سمبل و ... ممکن است شبیه به هم از آب در بیایند.
این پیچیدگی منحصر به شرکت های کوچک، متوسط و یا تازه تاسیس نیست. بزرگترین شرکت های جهان با این مشکل دست و پنجه نرم می کنند.
در سال های گذشته جنگ شدیدی بین شرکت ها با لوگو های مشابه بر سر ثبت علامت تجاری در گرفت که در نتیجه آن، بنا بر این شد که ثبت علائم تجاری بر اساس نوع فعالیت شرکت ها انجام پذیرد و اگر دو یا سه شرکت در زمینه های مختلفی فعالیت می کنند، در صورتی که نشان تجاریشان شبیه به هم باشد (دقت کنید، شبیه باشند. نه یکسان) هر دو می توانند نشان تجاری خود را مستقلا ثبت کنند.
پس از این تصمیمات، دست طراحان گرافیک باز تر شد، چرا که تنها لازم بود طرح خود را با نشان شرکت هایی مقایسه کنند که فعالیتشان شبیه باشد. با این حال معمولا طراحان تلاش می کنند تا طرح خود را از هرگونه تشابه فاحش به دور نگه دارند.
اگر بطور تخصصی و خارج از حرف و حدیث های زرد و حاشیه ساز، مقوله طراحی و برندینگ را دنبال می کنید، مطمئنا میدانید که بسیاری از شرکت های بزرگ و چند ملیتی جهان دارای لوگو های شبیه به هم هستند.
موتورولا یکی از بزرگترین شرکت های ارائه کننده خدمات ارتباطی.
مارمُت، یکی از بزرگترین تولید کنندگان لباس ورزشی
شنل و گوچی هر دو از بزرگترین غول های صنعت مد.
بنتلی و مینی کوپر، هر دو از معتبر ترین تولید کنندگان خودرو.
پپسی، بزرگترین تولید کننده نوشیدنی های گاز دار و آتو تریدر، برگترین شرکت معاملات خودرو امریکا
سان ماکروسیستم، غول نرم افزاری جهان و کلمبیا، یکی از معتبرترین شرکت های تولید لباس و لوازم ورزشی
فورد، تولید کننده خودرو و کریر، تولید کننده سیستم های تهویه مطبوع
از این دست تشابهات در دنیای طراحی بسیار دیده می شود که تقریبا همگی ناخواسته و بطور اتفاقی شبیه به یکدیگر از آب در آمده اند. به عنوان مثال، لوگوی موتورولا، فرمی گرافیکی از حرف Mاست و مارمت، نام کوهی است که در طراحی لوگو تلاش شده که هم شکل کوه و هم حرف Mنشان داده شوند که نتیجه، بسیار شبیه به موتورلا شده است.
این یک روال طبیعی در دنیای طراحی به شمار می رود و در جامعه جهانی، موضوعی حل شده است. اما به دلیل نو بودن این صنعت در ایران، عده ای بعضا از روی نا آگاهی، مسأله را بزرگ و پیچیده می کنند.
البته، اضافه کنم که من با کپی برداری و عدم رعایت حقوق مولف کاملا مخالف هستم و آنرا نوعی دستبرد و دزدی تلقی می کنم و مانند بسیاری از همکارانم، طعم تلخ آن را چشیده ام. اما اینکه طرح خلق شده توسط طراح اگرناخواسته شبیه به طرحی دیگر درآمد، در صورتی که به هویت و برندینگ شرکت ضربه نزند مطلقا بلا مانع است.
تا زمانی که طرح دارای اصالت و محتوای خاص خودش باشد و شبیه به رقیب تجاری اش نباشد، قابل دفاع و محترم است.
در گذشته هم نمونه این شایعات را در مورد شبکه سه سیما و نشان جدید آن شنیده بودیم که گفته می شد این لوگو کپی برداری از نشان شرکت اریکسون می باشد.
فارغ از اینکه نشان شبکه سوم سیما، قبل تر از لوگوی جدید شرکت اریکسون طراحی شده است، آیا غیر از این است که نشان شبکه سوم سیما طرحی گرافیکی از عدد ۳فارسی است و نشان شرکت اریکسون، فرمی گرافیکی از حرف Eانگلیسیت؟
آیا بازار مخاطب و محتوای فعالیت دو شرکت یکسان و یا حتی نزدیک به هم است؟
چه اشکالی دارد که این دو لوگو شبیه به هم باشند؟
آیا طراح لوگوی اریکسون که خیلی بعد تر از شبکه سوم سیما چنین نشانی را طراحی کرده، لوگو این شبکه را دیده بوده است؟ در بین میلیون ها نشان تجاری که هر روز در زمینه های مختلف منتشر می شود چند درصد احتمال این وجود داشت که طراح اریکسون لوگوی شبکه سه را دیده باشد؟ به فرض هم دیده باشد! آیا اصلا اهمیتی دارد؟ آیا نشان یک مدیا داخل ایران، خللی در برندینگ و بازاریابی یک شرکت سوئدی وارد می کند یا بالعکس؟
اخیرا هم در طراحی مجدد لوگوی شبکه مستند سیما که توسط بنده انجام گرفت، حرف و حدیث های مشابهی شنیده شد که لازم دانستم راجع به آن توضیح دهم.
گفته شده که این لوگو کپی برداری از نشان تجاری یک شرکت کوچک کانادایی است که در زمینه بازی گلف فعالیت می کند.
من برای اولین بار این نشان را در سایت های خبری دیدم که با تیتر «لوگوی شبکه مستند هم کپی از آب درآمد!» به انتشار آن پرداخته بود.
با اینکه در نگاه اول بسیار شبیه به هم هستند، اما این دو لوگو کاملا تعاریف و مفاهیم مختلفی را دارند و اساس طراحی آنها کاملا متفاوت هست.
لوگو اصلی این شرکت، شامل یک دایره است که توپ گلف را در بر گرفته و شعاع های نوری از آن خارج می شوند. این لوگو در حقیقت، نشان شرکت زیر مجموعه ایست که برای شرکت اصلی به جمع آوری اعضا اقدام می کند، لذا طراحی لوگو آن از سه دایره (که در نشان اصلی وجود دارد) استفاده گردیده و برای انتقال حس تیمی، از طریق رنگ آنها را به هم متصل نشان داده اند.
اما در مورد نشان شبکه مستند، اساس لوگو بر پایه فرمی گرافیکی از کلمه فارسی مستند بنا شده است که با حرف م آغاز می گردد و این فرم یک تکه، با رنگ دیگری آیینه وار تکرار می گردد.
پس اینکه ادعا شود این طرح کپی شده است، (آن هم از یک شرکت ناشناخته عضو گیری بازی گلف!!!) ادعایی بی پایه و اساس است و نشان طراحی شده به خودی خود دارای هویت و محتوی منحصر به فرد خود است. فرم دایره و تکرار آن در انحصار هیچ کس نیست و اگر اینطور بود خودرو سازی آئودی و بازی های المپیک همه باید به جان هم می افتادند.
بله این دو نشان تجاری بطور اتفاقی و ناخواسته شبیه به هم درآمده اند. البته که اگر قبل تر این لوگو را دیده بودم، حتما با توجه به حساسیت های موجود تغییری عمده در آن به کار می بردم تا تشابه به حداقل برسد. اما با این حال، این شباهت بغیر از حاشیه سازی چه اهمیتی می تواند داشته باشد؟!
مدیریت شبکه مستند شخصا تاکید بسیار زیادی بر فاصله گرفتن از فرم های شناخته شده داشته و دارند و حساسیت ویژه ای در زمینه نوع استفاده از فرم های گرافیکی شبیه به دیگران نشان میدادند، به نحوی که در طول مدت ۳ماه حدود ۲۰طرح ارائه گردید که نیمی از آن ها صرفا به دلیل تشابه (حتی خیلی محدود) تایید نشدند. این نشان هم پس از بررسی های زیاد تایید گردید. همانطور هم که در ابتدا گفتم، نه من، نه هیچ کس دیگری نمیتواند تمام طرح های دنیا را از قبل حفظ کند.
به هر حال از نظر برندینگ با توجه به اینکه این دو سازمان هیچ نقطه اشتراکی در خدمات ارائه شده ندارند، هیچ مسئولیتی چه از نظر حقوقی و چه از نظر هنری، متوجه شبکه مستند سیما نمی باشد. و این گونه جو سازی ها صرفا مصرف تخریبی و حاشیه سازی دارند.
این حرکت جسورانه ای که سازمان صدا و سیما در راستای جذب مخاطب و تقویت المان های هویتی و بصری، و نیز ارتقاء کیفیت پخش در شبکه ها پیش گرفته است، نیازمند حمایت دیگر اصحاب رسانه و همراهی آنان است.
باشد که با همراهی هم، سهمی در رشد و تعالی فرهنگی کشور داشته باشیم.
سید امین اسکندری
زمستان ۱۳۹۴