روایتی از سقوط هواپیمای شهید «عشقی» مقابل منزل خودش

سروان «فضل‌الله احمدی آهویی» پزشکیار بازنشسته نیروی هوایی ارتش با بیان خاطره‌ای از روزهایآغازین جنگ تحمیلی به شرح شهادت یک خلبان نیروی هوایی ارتش پرداخت.
کد خبر: ۷۴۰۱۳۶
تاریخ انتشار: ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۵:۳۰ - 21April 2025

به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سروان «فضل‌الله احمدی آهویی» پزشکیار بازنشسته نیروی هوایی ارتش با اشاره به لحظات آغازین جنگ تحمیلی روایت می‌کند: روز ۳۱ شهریور سال ۵۹ ساعت دو بعد از ظهر بود که با یک دستگاه آمبولانس و راننده به سوی کاروان حرکت کردیم. کاروان محل گروهی بود که برای خطرات احتمالی در آن مستقر می‌شدیم و این قسمت بین باند پرواز و تاکسیور بود به محض رسیدن آنجا مستقر شدیم.

فهمیدیم جنگ شروع شده/ ماجرای یک دوئل هوایی

درست ساعت ۰۲:۰۵ دقیقه من کنار آمبولانس ایستاده بودم که ناگهان دو هواپیما پشت سر هم عرض پایگاه نوژه را طی کردند. درحالی‌که در سطح پایین پرواز می‌کردند. ناگهان صدای انفجار شدیدی را شنیدیم. در آغاز کسی از هواپیما و بمباران اطلاع دقیقی نداشت. متصدی برج مراقبت از بالای برج به پایین آمد و پرسید که این هواپیما‌ها چه بودند؟ چون هنوز هواپیمای ما که قرار بود پرواز کند پرواز نکرده بود هرکس چیزی می‌گفت.

بعضی‌ها گفتند: شاید عراقی باشند. متصدی برج گفت: امکان ندارد بتوانند تا اینجا بیایند. در همین حین متوجه شدیم از سمت زاغه مهمات در انتهای پایگاه ستونی از خاک بلند شده است. طولی نکشید که خبر آوردند الحمدالله موفق به زدن زاغه مهمات نشدند. همان زمان بود که معلوم شد جنگ شروع شده است. تا دو ساعت بعد از این حادثه ما را حالت وحشت و خوف گرفته بود و دائماً به آسمان و این طرف و آن طرف نگاه می‌کردیم ناگهان از انتهای باند پرواز چهار فروند هواپیمای عراقی به پایگاه حمله کردند و بسیار خونسرد و آرام از جلوی ما رد شدند. یکی دو جای باند پرواز را زدند که بلافاصله گروه مهندسی، آن را بازسازی و آماده پرواز کرد.

در این حین تعدادی از خانواده‌ها در حال خارج شدن از پایگاه بودند و این بار هم به کسی آسیب نرسید. غروب آفتاب که بود من و راننده آمبولانس به بالای برج مراقبت رفتیم و با خلبان در بالای برج بودیم مرتب جا‌هایی را که دید داشت، نگاه می‌کردم که ناگهان دو هواپیما را از دوردست دیدم که به سمت پایگاه از سمت خلاف دو هواپیمای اول حمله کردند. به خلبان برج گفتم: هواپیما‌ها از این طرف می‌آیند. بلافاصله به عملیات و پدافند اطلاع داد. اولین هواپیما که به بالای پایگاه، رسید موشک شلیک شد و با اصابت موشک در سمت دیگر پایگاه سقوط کرد.

خلبان آن موفق به پریدن از هواپیما نشده بود، چون بند چترش رها نشده و نیمی از صورت خلبان به لبه اتاقک اصابت کرده و آسیب شدیدی دیده بود. مدارک آن نشان می‌داد که اسم خلبان عراقی، «عادل عبدول وعدوش» است. یادم است آن شب با همان آمبولانس در باند ماندیم و صبح روز بعد تعدادی از هواپیما‌های ما آماده شده بودند تا جواب آنها را بدهند.

هواپیما‌ها به ترتیب پرواز کردند و رفتند. البته چهار فروند هواپیما از خودمان روز قبل به تلافی حملات آنان پرواز کردند و چون عراقی‌ها آمادگی کامل داشتند، متأسفانه دو هواپیمای ما مورد اصابت قرار گرفت. یادم است یکی از خلبان‌های ما به نام سروان «صلواتی» که از دوستان من بود، به حمدالله به سلامت به وطن بازگشت. فردای آن روز هواپیما‌های خودی، دو ساعت بعد از رفتن به مأموریت برگشتند و یکی یکی نشستند. از سمت مقابل، یعنی انتهای باند متوجه شدم چند هواپیما از خیلی دور و در سطح بسیار پایین به سمت ما می‌آیند. بلافاصله به دو خلبان که در بالای برج بودند، اطلاع دادم و آنها ضمن تأیید، سریعاً مورد را به اطلاع پدافند و عملیات رساندند.

هواپیما‌های دشمن در این لحظه وارد حریم پایگاه شدند و تعدادی از هواپیما‌های خودمان هم از روبه‌روی آنها برای نشستن می‌آمدند. تقریباً یک درگیری هوا به هوا رخ داد و از طرف دیگر پدافند هم شروع به تیراندازی کرد که متأسفانه یکی از هواپیما‌های خودمان مورد هدف قرار گرفت. تا آنجا که من دیدم هواپیما نزدیک باند پرواز شده بود و حتی چرخ‌هایش برای نشستن باز شده بود ولی ناگهان مسیر را عوض کرد تا دور شود. در حال دور زدن بود، طوری که تمام سطح زیر هواپیما مقابل هواپیمای عراقی قرار گرفت. چندی بعد صدای مهیبی شنیدیم و دود زیادی بلند شد. با آمبولانس و جیپ مخصوص خلبانان به محل برخورد هواپیما که یک ساختمان نیمه‌ساز بود، رفتیم. موتور هواپیما در طبقه دوم ساختمان افتاده بود. شماره هواپیما را آوردند و با فهرست مطابقت دادند. خلبان آن شهید «عشقی» بود که درست مقابل منزل خودش سقوط کرده بود و ترکش‌های آن به شیشه آشپزخانه منزل آن شهید اصابت کرده و شکسته بود.

انتهای پیام/ 119

نظر شما
پربیننده ها