روایتی از بصیرت پدران شهدا

30 سال روایتگری پدر بر مزار پسر/ صدای شهید را مثل قرآن گوش دهید

30 سال روایتگری پدر شهید علی اکبر نظری ثابت بر مزار فرزند خویش، شرحی از آن هزاران واژه ذی قیمت است که در قاموس دفاع مقدس به زیبایی ثبت شده است.
کد خبر: ۷۴۵۰۴
تاریخ انتشار: ۰۱ فروردين ۱۳۹۵ - ۱۰:۵۴ - 20March 2016

30 سال روایتگری پدر بر مزار پسر/ صدای شهید را مثل قرآن گوش دهید

به گزارش خبرنگار دفاع پرس از قم، حسین نظری ثابت از زمان شهادت فرزند برومندش علی اکبر در اسفند سال 64، پنجشنبه هر هفته بر مزار فرزندش بساط عاشقی و محبت را با سلیقه ای خاص پهن می کند، روی صندلی کوچکی می نشیند، حجله ای را که سال ها از تصاویر فرزند شهیدش تدارک دیده، می چیند، زیلو و زیرانداز و هر چه که نیاز است، به تعداد کافی آورده که به مراجعه کنندگان امانت دهد تا آنها نیز بر مزار قبر شهید خویش، دمی بنشینند و روحیه ای بگیرند، با رویی گشاده و چهره ای متبسم، عکس، وصیتنامه و سی دی سخنان شهید را توزیع می کند و البته به همراه مشت مشت شکلات و شیرینی برای افراد خانواده و اینچنین، زائران قبور مطهر شهدا در گلزار شهدای علی بن جعفر(ع) را از زلال معرفت و شرح حماسه علی اکبر شهیدش سیراب می نماید.

پدر شهید نظری ثابت هنگامی که سی دی وصیتنامه فرزند شهیدش را اهدا می کند، شرط می گذارد: صدای شهید را همانگونه که موقع شنیدن قرآن سکوت می کنید، گوش بدهید و مراقب باشید از گفتار و سفارشات شهید چیزی حواس شما را پرت نکند.

وی در خصوص هدف خود از حضور هفتگی مرتب بر مزار شهید و چیدن حجله، ابتدا شعری را که برای شهدا سروده می خواند: شهیدان با شهید کربلایند، شهیدان در کنار انبیایند، شهیدان کشته عدل و عدالت، شهیدان شاهد اعمال مایند.

نظری سپس ادامه می دهد: روایتگری و یادآوری آرمان شهدا مسئولیت سنگینی بر دوش ماست همانگونه که حضرت زینب(س) نیز پیام رسان کربلای سیدالشهدا(ع) بود و اگر نبود آن بانوی بزرگوار، پیام عاشورا منتقل نمی شد.

پدر شهید علی اکبر نظری ثابت دومین انگیزه اش از روایتگری بر مزار قبر فرزند را عمل به توصیه حضرت امام خمینی(ره) ذکر می کند و می گوید: ایشان بارها فرمودند مسائل را برای مردم تکرار و بازگو کنید و بنده در سرما و گرما و برف و باران، هر هفته به جز یکی دو مورد که در مسافرت بودم، بر سر قبر فرزند شهیدم عرض ارادت می کنم و در پایان روز، وسایلم را تحویل برادران خوب دفتر گلزار شهدا میدهم.

وی سومین هدفش را جلوه دیداری حماسه دفاع مقدس عنوان می کند و می افزاید: نفس بشر تا چیزی را نبیند باور نمی کند و من، هر هفته اینجا می نشینم و شرح حال فرزندم و مقام شهدا را با تصاویر و وصیتنامه شهید و بیانات امام و رهبر برای زائران بازگو می کنم.

نظری ثابت شعر دیگری را که در وصف فرزندش سروده می خواند: بابا ز کوی شهیدان نمی رود، داغت ز سینه سوزان نمی رود، گفتی که گریه مکن بعد مرگ من، جز خون دل ز دیده گریان نمی رود.

وی که دو فرزند جانباز نیز دارد، در خصوص روحیات فرزند شهیدش می افزاید: من به خاطر عائله مندی به کارگری و بنایی اشتغال داشتم و علی اکبر، هم کمک خانواده بود و هم نسبت به من و خانواده بسیار با ادب و احترام برخورد می کرد، حتی یک بار هم نشد که پایش را جلو من دراز کند؛ او در رعایت موازین شرعی و بیت المال بسیار دقیق بود.

حسین نظری ثابت با ذکر خاطره ای  می گوید: یک بار که مجروح شده و از پا تا شکم در گچ بود، خیلی اظهار ناراحتی می کرد، وقتی علت را جویا شدم گفت: خواسته ام به منطقه برگردم آنها مخالفت کرده اند؛ گفتم: پسرم حق با آنهاست، تو که هنوز خوب نشدی و نمی توانی در منطقه کاری انجام بدهی.

گفت: "پدر! من با همین حالم می توانم حداقل درقسمت کالک و نقشه فعالیت کنم. آخر این زیرپوشی که تن من است مال بیت المال است من چه جوری فردا جواب بدهم این را به من داده اند که در جبهه بپوشم نه در منزل".

پدر شهید نظری در ادامه یادآور می شود: بارها شده که خیلی از افراد که من آنها را نمی شناسم، کراماتی را از توسل به این شهید بزرگوار و مشکل گشایی اش برایم تعریف می کنند.

وی در پایان در فراق فرزندش شعر دیگری را می خواند: فدای روی خونینت علی جان، در آن دنیا ز بابا رو مگردان، اگر گویی گنهکارم قبول است، شفاعت کن مرا در نزد یزدان.

شهید علی اکبر نظری ثابت متولد سال 1342 در شهر قم بود، دوران انقلاب را با مبارزات انقلابی در کنار پدر گذراند و در سال 1362 پس از طی مراحل آموزشی در پادگان شهدای 19دی، به جمع سپاه پاسداران پیوست.

وی در عملیات محرم – سال 61- مسئولیت گروه شناسایی را به عهده داشت و در عملیات خیبر نیز به جانشینی واحد اطلاعات عملیات لشکر 17 امام علی بن ابی طالب(ع) منصوب شد و این مسئولیت را تا زمان شهادت در عملیات والفجر هشت نیز بر عهده داشت.

اخلاص، صداقت، شجاعت، کارآزمودگی و تبحر نظامی شهید نظری ثابت در جمع فرماندهان مشهود بود، وی چندین بار در عملیات های فتح المبین، والفجر مقدماتی، منطقه چنگوله، والفجر4، عاشورای 2 و بدر مجروح شد تا اینکه در تاریخ 16 اسفند سال 64 در عملیات والفجر هشت در منطقه کارخانه نمک، از ناحیه سر مورد اصابت قرار گرفت و به درجه رفیع شهادت رسید.

نظر شما
پربیننده ها