روزنامه السفیر لبنان بررسی کرد؛

سوریه در تیررس اهداف خصمانه سعودی/ عربستان علیه عربیت و اسلام وارد جنگ شده است

عربستان و سران عرب دنباله رو آن در حالی دم از عربیت و اسلام می‌زنند که طراح نقشه خصمانه علیه یمن، عراق و سوریه بوده و غیرت عربی آنان در کنار رژیم صهیونیستی و به فراموشی سپردن قضیه فلسطین گل کرده است.
کد خبر: ۷۴۵۰۵
تاریخ انتشار: ۲۶ اسفند ۱۳۹۴ - ۰۸:۲۵ - 16March 2016

سوریه در تیررس اهداف خصمانه سعودی/ عربستان علیه عربیت و اسلام وارد جنگ شده است

به گزارش گروه بینالملل دفاع پرس، به نقل از روزنامه لبنانی السفیر، عربستان و سران عرب دنباله رو آن در حالی دم از عربیت و اسلام می زنند که در برابر یمن، عراق و سوریه قد علم کرده و غیرت عربی آنان در کنار رژیم صهیونیستی و علیه ایران گل کرده است.

دوران پنهان شدن در مواضع دفاعی و خرید سکوت در ازای فرار از میدان اصلی یا همان فلسطین درمقابل چند ریال به سر آمده و زنگ آغاز حمله همه جانبه و بی امان به صدار درآمده است.

وقت آن فرا رسیده است که عربستان پول پرست، لباس خاکی برتن کرده و در چهار گوشه کشور از شمال، جنوب، شرق وغرب به جنگ کسانی برود که از دستور آن سرپیچی کردهاند و به این ترتیب با هر صدای اعتراض به مبارزه برخیزد.

این در حالی است که سالهاست حاکمان سیاسی ورشکسته و بسیاری از احزاب و سازمانها به نام اسلام و مذهب از در جنگ با عربیت وارد شدند و قضیه فلسطین را به طورعمد به فراموشی سپردند.

جالب اینکه روسای آن دسته از کشورهای عربی که عزت و شرافت ملی کشورشان را حفظ کرده بودند با برخورد سرد این حاکمان مواجه می شدند تا از این طریق به اجبار به زانو درآمده و به صف آنان ملحق شوند.

نکته قابل ملاحظه اینکه رام کردن حاکمان کشورهای عرب حوزه خلیج فارس کار سختی نبود زیرا اغلب این حاکمان تفاوتهای زیادی با نسل پدران خود داشتند.

به عبارت بهتر پدران آنها نفت و گاز را نعمتی از سوی خدا میدانستند و معتقد بودند تا زمانی که این روزی بی شمار شبانه روز طلای سیاه و گاز را به آنان ارزانی می کرد، باید برادران فقیرشان نیز سهمی از آن ببرند.

اما نسل جدید امیران و شیوخ در دامان سرویسهای جاسوسی (انگلیس سپس آمریکا) پرورش یافته و این طور به آنان القا شد که عربیت تنها عاملی است که آنان را در معرض تهدید قرار میدهد، زیرا باعث می شود سیلی از عربهای فقیر به امید کمک به سمت آنها سرازیر شوند در نتیجه چشم مردم را به روی واقعیت و بدبختی شان باز کند.

به عبارت دیگر در صورت پایبندی به عربیت و کمک به برادران فقیرمردم عربستان که  در میان جهل، تنگدستی و ظلم دست و پا می زنند، متوجه خواهند شد که از خاک سرزمینشان طلا فوران میکند اما در خزانه ملوکانه نیست ناپدید می شود.

به عبارت دیگر این ثروتها فقط برای قصرهای شاهانه، نگهبانان، جاسوسان هزینه میشود و تودههای مردم عادی سهمی از آنها ندارند، مگر آنجا که لازم باشد افراد مشکوک و مزدوران به اطاعت دائمی واداشته شوند.

در این میان اندک مساعدت و کمکی کافی بود تا بقیه حاکمان که بیشتر آنها از کشورهای عربی و بسیاری نیز آسیایی و آفریقایی بودند به اردوگاه پادشاهی پیوسته و به این ترتیب این حاکمان در صدر جوامع منطقه ای و اسلامی که بیشتر فقیر هستند قرار بگیرند.

حاکمان و شیوخ عرب، سربازان خود را برای خدمت به خاندان سعودی روانه عربستان کرده و مردم کشورشان را به عنوان نظافتچی خیابان و یا کارگران بی قید و شرط کارگاه ها و خدمت در منازل آنها راهی این کشور میکنند.

نکته قابل ملاحظه اینکه  پس از یکپارچه شدن جزیره العرب، یمن نیز که عمدتا مطیع پادشاهی طلا بود نیز باید به صف مطیعان می پیوست زیرا رئیس جمهور این کشور نیز از همان کسانی بود که برای پادشاه سعودی دست به دعا بوده و طول عمر او را خواستار بود.

با شعله ور شدن آتش جنبش مردمی در یمن و برکناری علی عبدالله صالح رئیس جمهور این کشور که سرسپرده پادشاهی سعودی بود، یمنی ها یک صدا حمایت خود را از طرح بازسازی کشورشان اعلام کردند و اینجا بود که پادشاهی طلا و سکوت به خطر پی برد و به نام  «امید» جنگ ویرانگر را علیه یمن و کشتار مردم آن آغاز کرد.

اما قبل از یمن و یا همزمان با آن، باید از سوریه که نظام حاکم  آن از پادشاهی سعودی قدردانی نکرد و در مقابل اراده و خواسته آن سر تعظیم فرود نیاورد، انتقام گرفته می شد.

اینگونه بود که انواع و اقسام سلاح ها برای ادب کردن سوریه به کار گرفته شد که نمونه آن تحریک طائفه ای، تقویت مخالفان پراکنده در نقاط مختلف و تجهیز آنها به انوع سلاح ازجمله موشک «تاو» بود به اضافه اینکه عربستان برخی افسران ارتش سوریه را نیز به نام اسلام خریدو با ترکیه که جاه طلبی تاریخی آن بر کسی پوشیده نیست، تبانی کرد.

عربستان همزمان با این اقدامات به اسرائیل اطمینان داد که این جنگ به نفع آن بوده و راه را برای همکاری های آینده که ابتدا محرمانه و سپس علنی خواهد بود،  باز می کند.

از نظر سران سعودی همزمان با یمن، عراق نیز باید با ایجاد آشوب و فتنه  ادب می شد، زیرا قدرت در این کشور در دست اکثریت قرار گرفته و همه با هم آرزومند تشکیل یک دولت مرکزی قدرتمند در این خاک و دیار هستند.

بنابراین داعش باید به عراق حمله کند و از استان موصل تاسیس به اصطلاح «دولت اسلامی» خود را اعلام کند.

این اقدامات با این هدف صورت گرفت که از این راه عراق از اشتباهات خود توبه کرده و مطیع شده و برای دریافت کمک به هر شرطی تن دهد.

در این میان سران سعودی از یاد نبردند که بعد از یمن و همزمان با آن نوبت مصر است؛کشوری که با فقر دست و پنجه نرم می کرد و سخت نیازمند کمک بود و البته کمک شروطی دارد که امکان رد کردن آن وجود نداشت و به این ترتیب مصر اگرچه با کمی تردید، در برابر عربستان سر تسلیم فرود آورد.

در این شرایط تردیدی نبود که حکومت های سلطنتی منطقه با عربستان اعلام همبستگی می کردند و اینگونه بود که اردن و مغرب نیز به اردوگاه طلایی پیوستند و به این ترتیب پادشاهی طلا رهبری اکثریت قریب به اتفاق کشورهای عربی و اسلامی را به عهده گرفت.

پس از این تحولات نوبت ایران رسیده و باید به میدان رویارویی کشیده می شد، از همین رو تظاهرات پراکنده در تهران و مشهد به کمک سعودی ها آمد و فرصتی برای جنگ فراهم شد تا حامیان خود را فراخواند و مهم اینکه در این میان باید فکری برای عربیت می شد.

گویی ناگهان پاد شاه و ولیعهد اول و دوم و سایر حاکمان کشورهای عضو شورای همکاری متوجه شدند که همگی از اصل و ریشه عرب هستند و باید از هویت عربی خود دفاع کنند و البته اسلام باید کمی منتظر بماند.

اینجا بود که زمان تصمیم گیری فرا رسید در نتیجه حزب الله لبنان تروریست معرفی شد و این تصمیمی بود که عربستان و  شیوخ زرپرست گرفتند.

در این راستا لازم بود این موضوع به مرجعی بالاتر منتقل شود که همان اتحادیه عرب بود؛ اتحادیه عربی که بعد از امضای قراردادهای ننگین با دشمن اسرائیلی دیگر نه اتحادیه بوده و نه به معنای واقعی عربی است، بلکه فقط به مقری تبدیل شده است که حاکمان عرب در آنجا جمع می شوند تا تصمیم های خود را به هر کسی که قدرت خرید دارد، بفروشند.

در این میان باید به خاطر داشت که سوریه را که قبل از به وجود آمدن شیخ نشین ها، جزو هیات موسس این اتحادیه به شمار می رفت، از این اتحادیه بیرون کردند.

شیخ نشین های عرب سپس توانستند حزب الله را محکوم کرده و آن را به دلیل دو دهه جنگ با رژیم صهیونیستی و پیروزی در مقابل این رژیم در جنگ علیه لبنان تروریست بنامند، حال آنکه اسرائیل برای حزب الله بیش از همه کشورهای عربی اعتبار قائل است و از آن حساب می برد.
پس چرا حزب الله تروریست نباشد؟

وقتی رژیم صهیونیستی به عنوان یک صلح طلب دست دوستی را به سمت عرب ها دراز می کند، بی تردید حزب الله تروریست نامیده می شود وچاره ای جز این نمی ماند که نامش در لیست سیاه قرار گیرد.

این گونه بود که عربستان سعودی و کسانی که در شورای همکاری، دنباله رو آن هستند، تیر خلاص را به سمت اتحادیه عرب نشانه رفتند آن هم در حالی که سران  قاهره با تعیین« احمد ابوالغیط» به ریاست اتحادیه عرب بر عربستان و شورای همکاری خلیج فارس پیشی گرفته و مسئولیت نظارت بر مراسم تشییع جنازه این اتحادیه را به نمایندگی از سران، امیران و ولیعهدهای زرپرست به عهده گرفتند.

اینجا بود که عربها به این نتیجه رسیدند که اکنون تروریست ها باید از صف عربیت بیرون بروند همان طور که از چارچوب دین مبین و حنیف بیرون رانده شده اند و اجازه داده شود  اسرائیل در میدان عربیت و دین مبین جولان دهد.

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار