انتشار بخشی از زندگی شهید «سید معصوم حسینی»

بخشی از زندگی‌نامه شهید «سید معصوم حسینی» به‌مناسبت سالروز شهادتش منتشر شد.
کد خبر: ۷۴۵۸۵۱
تاریخ انتشار: ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۰۶:۴۶ - 13May 2025
به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از گلستان،شهید «سید معصوم حسینی» فرزند سید یحیی در یک خانواده مذهبی و متدین در ۲۴ آبان ۱۳۴۴در روستای الارز از توابع شهرستان بهشهر چشم به جهان گشود، وی دوران تحصیلی خود را در روستا آغاز نمود وبه همراه خانواده به شهرستان گرگان مراجعت نمود.
انتشار بخشی از زندگی شهید «سید معصوم حسینی»
 وی از انجا که در خانواده‌ای مذهبی تولد و رشد یافته بود از همان ابتدای کودکی ساده زیست، پاک و مقید به انچام فرایض دینی بود.
 
 با آغاز انقلاب شکوهمند اسلامی وی به همراه دیگر فرزندان ایران به ندای رهبر فرزانه لبیک گفته و نقش خود را در پیروزی انقلاب ایفا نمود.
 
 در بسیج محله خود فعالیت داشت و از طریق سپاه گرگان عازم جبهه‌های حق علیه باطل شد.
 
 سید معصوم با آغاز جنگ تحمیلی و برای دفاع از انقلاب اسلامی به عضویت سپاه پاسداران در آمد و در تاریخ ۶۱/۷/۱۸ از پادگان امام حسین (ع) تهران به جبهه‌های حق علیه باطل اعزام گردید.
 
 وی در منطقه کردستان و بانه به همراه دیگر همرزمان خود صفحات زرینی از مقاومت و رشادت فرزندان این مرز و بوم را به ثبت رسانید و سرانجام در تاریخ ۱۹/۲/۱۳۶۲ ساعت هفت صبح در اثر اصابت گلوله قناسه به پیشانی به فیض درجه شهادت که آرزوی دیرینه اش بود نایل آمد و به دیدار معشوق شتافت.
 
 بدن شهید در تاریخ ۲۵/۲/۱۳۶۲ در گرگان تشییع و برای خاک سپاری به روستای شهید پرورالارز برده شد. استقبال مردم روستا‌های مجاور به مسافت دو کیلومتر برای تشییع بدن سید معصوم صحنه‌های باشکوه و تاثیر مضاعفی بر آنان داشته است.
 پس از تشییع سید معصوم در روستای الارز بدن وی در امامزاده عبدالله روستا به خاک سپرده شد و روح او با وصال به معبود خود آرام گرفت.
 
فرازی از وصیت نامه:
 
 پروردگارا تو را سپاس می‌گویم که بزرگترین و ارزشمندترین آرزوی این بنده حقیر و ذلیل خود را برآورده کرده‌ای، پدر و مادر اگر انشاء الله شهادت نصیب من شد، گریه نکنید، حلالم کنید، آنقدر که قدرت دارید برای پیروزی انقلاب اسلامی و رهبر انقلاب دعا کنید.‌ای سید معصوم شهید علوی در جنتی و مهر خدا می‌طلبی
 
محشور تویی با همه اولاد علی احسنت تو را که یا ان تشنه نبی
 
آن دم که به خون خود وضو می‌کردم دانی ز خدا چه آرزو می‌کردم‌ای کاش مرا هزار جان بود به تن تا آن همه را فدای او می‌کردم
 
انتهای پیام /
نظر شما
پربیننده ها