گروه استانهای دفاعپرس- حجتالاسلامالمسلمین «براتمحمد هدایتی» استاد جامعه المصطفی العالمیه نمایندگی خراسان؛ پیام حضرت آیتالله خامنهای به همایش بینالمللی یکصدمین سالگشت بازتأسیس حوزه علمیه قم که کمتر از ۴۰ سال بعد از منشور روحانیت امام خمینی (ره) صادر شده است را میتواند بهعنوان گام دوم پیشرفت حوزه و روحانیت دانست. این منشور بهمانند منشور قبلی، دارای عبارتها و کلیدواژههایی است که نشان از یک واقعیت تلخ در حوزههای علمیه و روحانیت دارد. واقعیتی که از اصلیترین موانع پیشرو بودن و سرآمدی حوزه علمیه میشود. تفکر صلح کلی، تفکر قاعدین، تفکر جدایی دین از سیاست و مانند آنها یکی از سرفصلهای مشترک در هر دو منشور است.
یادداشت پیش رو با نگاهی کوتاه به سیره امام رضا علیهالسلام به این حقیقت توجه میدهد که سیره آن حضرت به شدت با جریان جدایی دین از سیاست در حوزه علمیه در تضاد است.
ابتدا به تعابیری که در هر دو منشور روحانیت آمده است، میپردازیم و سپس سیره امام رضا علیهالسلام را در نفی سکولاریسم و تفکرات این جریان تبیین میکنیم.
هشدار به خطر روحانینماهای حوزه
امام خمینی (ره) در منشور روحانیت بارها نسبت به خطر جدایی دین از سیاست و روحانی نماهایی که این تفکر را در حوزههای علمیه ترویج میدهند، هشدار دادهاند. «روحانینماهایی که دین را از سیاست جدا میدانند»، «مقدسنماهای بیشعوری که دین را از سیاست جدا و مبارزه با شاه را حرام میدانند»، «قابل قبول نیست که مرجع و مجتهد بگوید من در مسائل سیاسی اظهارنظر نمیکنم»، «القای شعار جدایی دین از سیاست، مهمترین راههای نفوذ در روحانیت است»، «شعار جدایی دین از سیاست، باعث شد فقاهت غرق در احکام فردی و عبادی شود»، «باید مراقب بود که تفکر جدایی دین از سیاست از لایههای تفکر اهل جمود به طلاب جوان سرایت نکند».
اینها خلاصه هشدارهایی است که امام خمینی (ره) در منشور روحانیت، درباره خطر نفوذ تفکر جدایی دین از سیاست به حوزههای علمیه گوشزد میکنند.
حضرت آیتالله خامنهای نیز در منشور روحانیت، ضمن توجه دادن و تأکید بر همان هشدارهای امام خمینی (ره)، نکات مهم دیگری را بیان میفرمایند.
«جریان تحجّر و تقدّسنمایی، حوزهی علمیّه را دچار وسوسهی جدایی دین از سیاست و فعّالیّتهای اجتماعی میکند و راه درست پیشرفت را مسدود میسازد»، «جریان خطرناکی که دخالت حوزه در مسائل اساسی مردم و ورود در فعّالیّتهای اجتماعی و سیاسی و مبارزهی آن با ظلم و فساد را منافی با قدسیّت دین و حریم معنوی آن وانمود میکند»، «جریان خطرناکی که روحانیّت را به صلح کل بودن و دوری کردن از مخاطرات ورود در سیاست سفارش میکند»، «قدسیّت دین را در سیرهی پیامبر اعظم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) باید دید که اولین اقدامش، یکپارچه کردن عرصهی سیاست و عبادت در مسجد بود». اینها نیز خلاصه پیام حضرت آیتالله خامنهای در منشور روحانیت است.
جریان تحجر و مقدسنما علاوه بر مسئله سیاست، در مسائل دیگر دین، مانند مواجهه غلط در فهم قرآن و روایات، رویکرد غلط در عبادات و معاشرتهای اجتماعی پُرآسیب است. به راستی اگر این جریان به ظاهر دینی، ائمه معصومین صلواتالله علهیم را الگوی خود میداند، میبایست سیره امام رضا علیهالسلام را در ورود به سیاست الگوی خود قرار دهد.
حقیقت این است که نتیجه تفکر جدایی دین از سیاست در حوزههای علمیه، جدایی دین از مردم و جدایی حوزه و روحانیت از مردم و جامعه است. این همان هدف خطرناکی است که تفکر ضد دین به دنبال آن است. به همین دلیل حضرت آیتالله خامنهای در منشور روحانیت میفرمایند: «حوزهی علمیّه برای حفاظت از اعتبار معنوی و وفاداری به فلسفهی وجودیاش باید از مردم و جامعه و مسائل اساسی آن هرگز جدا نشود.»
سیره امام رضا علیهالسلام، نفی تفکر سکولاریسم
تدبر در سیره امامان معصوم علیهمالسلام) نشان میدهد «ائمه اهلبیت (علیهمالسّلام) مبارزه سیاسی خود را به شیوهای متناسب با اوضاع و شرائط، شدت بخشیدند. این مبارزه بزرگترین هدفش تشکیل نظام اسلامی و تأسیس حکومتی بر پایهی امامت بود… امام هشتم نیز در این دوران همان مبارزهی درازمدت اهلبیت را که در همه اعصار بعد از عاشورا استمرار داشته با همان جهتگیری و همان اهداف ادامه میداده است.» (حضرت آیتالله خامنهای، ۳/۹/۱۳۶۳)
سیره امام رضا علیهالسلام به خوبی نشان از تلاش حضرت برای ایجاد حکومت اسلامی و زمینهسازی برای تمدن مهدوی دارد. سیره امام رضا علیهالسلام در حقیقت حلقههای اتصالدهنده حکومت امیرالمومنین، قیام امام حسین علیهالسلام و حکومت ولی عصر (عج) به یکدیگر است.
حضور امام رضا علیهالسلام در ایران، نقطه عطفی است که حکومت پیامبر صلیاللهعلیهوآله را که از مدینه آغاز شد، به حکومت ولی عصر (عج) که پیوند میزند و انقلاب اسلامی ایران قرار است جغرافیای آن حلقه وصل باشد.
با این توصیف، حوزههای علمیه نمیتوانند نقش تمدنساز خود را در این پیچ تاریخی نادیده بگیرند و به بهانههای استعماری، به مانند جریان قاعدین در دوران حکومت امیرالمؤمنین علیهالسلام رفتار کنند.
در ادامه سه نمونه از رفتارهای امام رضا علیهالسلام) بهعنوان الگوی حوزه و روحانیت در نفی جدایی دین از سیاست، تبیین میشود.
امام رضا علیهالسلام) در دوران هارون، آن هم شرایط به شدت خفقانی که به تعبیر روایات، خون از شمشیر هارون میچکد (الکافی، ج۲، ص۱۷۸) به امامت میرسند. امام در این دوران تقیه را کنار میگذارند و به تبیین امامت خود میپردازند. تا جایی که در جواب یارانی که نگران جان امام هستند، میفرماید: «پیامبر با یاران خود فرمود اگر ابوجهل یک مو از سر من کم کرد، من پیامبر نیستم. من هم به شما میگویم اگر هارون مویی از سر من کم کرد، من امام نیستم». (عیون، ج۲، ص۱۷۸)
مهمتر اینکه حضرت در اوج این خفقان، امامت را یک نظام کاملا سیاسی معرفی و تبیین میکنند. ایشان امامت را «زِمامُ الدِّینِ وَنِظامُ الْمُسْلِمینَ وَصَلاحُ الدُّنْیا وَعِزُّ الْمُؤمِنینَ» میدانند. امامت را، زمام دین و مایه نظام و تشکیلات مسلمانان و صلاح دنیا و عزّت مؤمنان میدانند. (الکافی/ ج ۱، ص ۲۸۴)
پذیرش ولایتعهدی توسط امام رضا علیهالسلام نیز آن هم با آن شروط، اوج حضور امام را در عرصه سیاست نشان میدهد. پذیرش مشروط امام نسبت به ولایتعهدی، از طرفی نفی نظام سلطنتی بود و از طرفی دیگر تبیین حکومت اسلامی در قالب امامت. ویژگی خاص دوران امامت امام رضا علیهالسلام که در هیچ کدام از ائمه علیهمالسلام وجود ندارد، مسئله ولایتعهدی است. ولایتعهدی امام رضا علیهالسلام) مانند خلیفه چهارم شدن امام علی علیهالسلام) است، زیرا راهی برای اثبات امامت حضرت بود.
یکی از دلائل قبول ولیعهدی از سوی امام آن بود که مردم، خاندان پیامبر صلیاللهعلیهوآله) را در صحنه سیاست حاضر بیابند و به دست فراموشیشان نسپارند و نیز گمان نکنند که آنان همانگونه که شایع شده بود فقط علما و فقهایی هستند که در عمل هرگز به کار ملت نمیآیند. شاید امام نیز در پاسخی که به سؤال «ابن عرفه» داد، نظر به همین مطلب داشت. ابن عرفه از حضرت پرسیدای فرزند رسول خدا! به چه انگیزهای وارد ماجرای ولیعهدی شدی؟ امام پاسخ داد: همان انگیزهای که جدم علی علیهالسلام را وادار به ورود در شورا نمود. (سیره پیشوایان/ ص ۵۱۶)
در حقیقت جریان ولایتعهدی امام رضا علیهالسلام یک مبارزه دشوار سیاسی است. مأمون به دنبال تثبیت نظام طاغوتی سلطنتی است و آن حضرت به دنبال احیای نظام ولایی حکومت اسلامی.
«امام با قبول ولیعهدی، دست به حرکتی میزند که در تاریخ زندگی ائمه پس از پایان خلافت اهل بیت در سال چهلم هجری تا آن روز و تا آخر دوران خلافت بینظیر بوده است و آن برملا کردن داعیهی امامت شیعی در سطح عظیم اسلام و دریدن پرده غلیظ تقیه و رساندن پیام تشیع به گوش همه مسلمانهاست. تریبون عظیم خلافت در اختیار امام قرار گرفت و امام در آن سخنانی را که در طول یکصد و پنجاه سال جز در خفا و با تقیه و به خصیصین و یاران نزدیک گفته نشده بود به صدای بلند فریاد کرد و با استفاده از امکانات معمولی آن زمان که جز در اختیار خلفا و نزدیکان درجه یک آنها قرار نمیگرفت آن را به گوش همه رساند.» (حضرت آیتالله خامنهای ۱۸/۵/۱۳۶۳)
حادثه نماز عید فطر امام رضا علیهالسلام در مرو نیز یکی از آشکارترین دلائل لزوم روحانیت به عرصه سیاست و پیوند میان معنویت و سیاست است. رفتار امام در روز عید با اینکه ولایتعهدی را مشروط پذیرفته بود، دقیقا مانند رفتار امام حسین علیهالسلام در قیام خود و رفتار امیرالمومنین علیهالسلام در جریان بیعت بعد از خلیفه دوم است.
از اینها گذشته، روایات فراوان امام رضا علیهالسلام) در مسائل سیاسی و اجتماعی، الگوی واضحی برای حوزه و روحانیت در عمل به منشور روحانیت امام خمینی (ره) و حضرت آیتالله خامنهای است.
انتهای پیام/