به گزارش خبرنگار اعزامی دفاع پرس به مناطق عملیاتی جنوب، پیرزنی که به زحمت می تواند بایستد به طرفم می آید. سوادی ندارد اما حدس زده که خبرنگار هستم، برای همین با کمی شرم و حیا چند باری به من نزدیک می شود و آخر دل را به دریا می زند و می پرسد: خبرنگار کجایید؟
توضیح میدهم و از او می پرسم می خواهی مصاحبه کنیم؟
می گوید اگر اجازه داشته باشم بله؟
توضیح میدهد که سه سال است که به سرزمین راهیان نور میآیم و از استان فارس با کاروان حضرت خدیجه الکبری(س) آمدم تا دوباره در لحظه تحویل سال با شهدا میثاق ببندم.
او درپاسخ به این سوال که از خانوداه شهدا هستید؟ می گوید: نه متاسفانه (چند بار این جمله را تکرار میکند) باعث تاسف است که نتوانستم پسرم را تقدیم انقلاب کنم. یعنی آن موقع خیلی کوچک بودند و نمیشد که به جبهه بروند. برادرم جانباز شد ولی متاسفانه او هم توفیق نداشت که به شهادت برسد.
این مسافر راهیان نور درباره «طلاییه» می گوید: طلاییه واقعا طلاست چون اینجا می شود حضور حضرت عباس(ع) را حس کرد. همانطور که در شلمچه می شود حضور حضرت زهرا(س) را حس کرد. در اینجا شهدای ما مظلومانه به شهادت رسیدند همه رزمندگان اینجا «ابوالفضلی» شدند. برای همین می گویند «طلاییه عجب طلاییه».
وقتی می خواهد برود، می گوید می شود یک چیز بگویم؟ و بعد از آنکه جواب مثبت مرا می شنود، می گوید: من از شهدا میخواهم و خواهش میکنم به رهبرمان کمک کنند چون احساس میکنم رهبران تنها است و جز اینکه ایشان سلامت باشند چیز دیگری نمیخواهم.