به گزارش خبرنگار
دفاعپرس از فارس، شهید "اسماعیل کارگر" ۲۵ شهریور ماه ۱۳۴۶ در خانوادهای مذهبی و متدین در جهرم قدم به عرصه جهان هستی نهاد. شش ساله بود که به مدرسه رفت و در دبستان فرهنگیان شروع به درس خواندن کرد.
تحصیلات راهنمایی را در مدرسه راهنمایی فارابی گذراند. سال ۵۶-۵۷ در مغازه تراشکاری شروع به کار کردن کرد. ۱۳ ساله بود که جنگ ایران و عراق شروع شد و اسماعیل در بسیج محله ثبت نام کرد و به پاسداری از دست آورده انقلاب اسلامی مشغول شد. چندین بار جهت رفتن به جبهه ثبت نام کرد، اما با داشتن سن کم مانع رفتن او به جبهه شدند. تا اینکه عملیات والفجر ۲ شروع شد. در این عملیات دایی "اسماعیل" «شهید شعبانعلی کارگر» به شهادت رسید. او دیگر تاب ماندن را نداشت با اصرار و تلاش فراوان توانست به جبهه اعزام شود.
پس از گذراندن دوره آموزشی به کردستان رفت. سه ماهی را در کردستان گذراند و در عملیاتهای گشتی، رزمی حضور فعال داشت. بعد از اتمام مأموریت به جهرم بازگشت. طولی نکشید که مجدد داوطلبانه به جبهه اعزام شد و در جبهههای خوزستان جزایر مجنون و آبادان مشغول به رزم شد که این بار از ناحیه دست مجروح شد و بعد مرخص شدن از بیمارستان مجدد به جبهه رفت و در عملیات قدس شرکت کرد.
پس از بازگشت جهت گذراندن خدمت سربازی به سپاه مراجعه کرد در صورتی که هنوز مشمول هم نبود، چون عاشق خدا بود هیچ چیز دیگر برایش ارزش نداشت همه چیز را از خدا میدانست و ذوب در خدا شده بود و همه چیز را از یاد برده بود. ۱۱ اسفند ماه ۱۳۶۴ بود. اسماعیل جهت ادای نماز از سنگر خارج شد و وضو گرفت. سجاده را پهن کرد و برای نماز قامت بست. رکعت اول را که خواند گلولهی توپی به سنگر اصابت کرد و ترکشی به گردن اسماعیل اصابت کرد و خون مطهرش بر روی سجادهی نماز ریخت و نمازش را با شهادت تمام کرد.
متن وصیت نامه: صبور یاشید
بسم الله الرحمن الرحیم/ با درود و سلام به امام امت و درود به روان تمامى شهدا از صدر اسلام تاکنون. اینجانب اسماعیل کارگر هم اکنون که عازم به جبهه هاى حق علیه باطل مى باشم با آگاهى کامل و براى نصرت بدین اسلام و جمهورى اسلامى به طرف جبهه هاى حق علیه باطل حرکت مى نمایم. از مال دنیا چندان بهره اى نبردهام که بخواهم درباره آن وصیت نمایم. و، اما به عنوان تذکر، چنانچه فیض شهادت نصیبم گردد از پدر و مادرم مى خواهم که صبور باشند همانطور که خداوند مى فرماید: فبشرالصابرین.
سنگر مساجد را پر نگهدارید
تذکر دیگر، که از پدر و مادر و امت عزیز مى خواهم این است که سنگر مساجد را پر نگهدارید و از امام جمعه عزیزمان که، چون خورشید تابناکى است حراست و حفاظت نمایید و دنباله رو امام عزیزمان باشند. والسلام على عباده الله الصالحین. خدایا، خدایا تا انقلاب مهدى خمینى را نگهدار.
انتهای پیام/
منبع: پرونده فرهنگی، مرکز اسناد ایثارگران فارس