یادداشت/

تجارب شهید «نادر مهدوی» در جبهه ها؛ پشتوانه گسترش گروهان دریایی

تجارب فراوانی که شهید مهدوی به بهای حضور چندین ماهه‌اش در جبهه‌های حق علیه باطل کسب کرد، پشتوانه خوبی برای گسترش گروهان دریایی بود.
کد خبر: ۷۵۳۴۸۳
تاریخ انتشار: ۲۰ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۶:۲۶ - 10June 2025

گروه استان‌های دفاع‌پرس_«علیرضا فرزانه»؛ شهید «نادر مهدوی»، اهل روستای بحیری شهرستان دشتی بوشهر است. او ششمین فرزند خانواده‌ای است که نام فامیل‌شان هیچ قرابت و اتصالی با شهر بصره عراق نداشت. اسم شناسنامه‌ای‌اش نادر بود، اما حسین صدایش می‌زدند. اسم فامیلش را هم، چون ریشه‌ای برایش پیدا نکرد به مهدوی تغییر داد.

تجارب شهید «نادر مهدوی» در جبهه ها؛ پشتوانه گسترش گروهان دریایی بود

سال‌های نوجوانی و تحصیلش با فعالیت‌های سیاسی عجین بود. با پیروزی انقلاب اسلامی و فرمان امام مبنی بر تشکیل بسیج بیست میلیونی به عضویت بسیج درآمد. کم‌تر از یک سال بعد، جنگ آغاز شد. در چنین شرایطی، او که روز‌های هفده سالگی‌اش را تجربه می‌کرد، کار در مغازه پدرش را رها کرد تا هرطور شده خودش را به خاکریز دفاع از آب و خاکش برساند. هرچند کم بودن سن و سال مانع از حضورش در ماه‌های اولیۀ جنگ شد.

به سبب علاقه وافرش به پوشیدن لباس سبز پاسداری، اول اردیبهشت سال ۶۰ رسماً به عضویت سپاه درآمد. پس از طی یک دورۀ آموزشی پنج ماهه، کمی قبل از عملیات طریق‌القدس از طریق سپاه اهواز عازم جبهه شد. هرچند شهادت زود هنگام شهید نعمت‌اله تهمتن به حضور یک‌روزه‌اش در عملیات پایان داد تا نادر مهدوی، پیکر مطهر همرزم و دوست شهیدش را به عقب برگرداند.
شهید مهدوی، بعد از عملیات طریق‌القدس بلافاصله به سمت معاونت فرمانده سپاه جم منصوب می‌شود. دو سال خدمت در این شهرستان، سابقه درخشانی از وی در جلوگیری از بروز اخلال و ناامنی در منطقه، جذب و ارشاد نیروهای بومی و مردمی و کنترل فعالیت‌های خوانین به یادگار گذاشت.

فرماندهی عملیات سپاه خارک، مسئولیت بعدی شهید مهدوی بود که در همین جایگاه، سال ۶۳ و در جریان اعزام طرح «لبیک یا امام» به همراه تعدادی از رزمندگان اعزامی از خارک در نقش فرمانده گروهان، عازم دشت عباس شد.

انجام عملیات‌های آبی- خاکی بدر، شهید مهدوی را بر آن داشت تا بر اساس نیاز آن روز جبهه، اقدام به تاسیس گروهان دریایی ناو تیپ امیرالمومنین(ع) کند. تلاش و فعالیت شبانه‌روزی شهید مهدوی در تربیت و سامان بخشیدن به رزمندگان این گروهان باعث درخشش بیش از پیش آن‌ها در عملیات بدر شد.

تجارب فراوانی که شهید مهدوی به بهای حضور چندین ماهه‌اش در جبهه‌های حق علیه باطل کسب کرد، پشتوانه خوبی برای گسترش گروهان دریایی بود. این بود که ناو گروه دریایی ذوالفقار، وابسته به منطقه دوم نیروی دریایی سپاه تشکیل شد. عملیات غرورآفرین والفجر۸ اولین عرصه حضور یگان رزمی تازه تاسیس ذوالفقار برای پیشبرد اهداف مورد نظر فرماندهان جنگ بود. اهدافی چون ردگیری ناوها و ناوچه‌های دشمن، اخلال در فعالیت نیروی دریایی عراق و مین‌گذاری کانال خورعبدالله که همه و همه در نهایتِ موفقیت انجام شد. بعد از والفجر۸، عملیات کربلای۳، با هدف تصرف دو اسکله مهم و استراتژیک البکر و الامیه انجام شد که حضور ناو گروه ذوالفقار در این عملیات نیز بسیار مثمر ثمر بود.

عملیات‌های والفجر۸ و کربلای۳ باعث تقویت و تثبیت هرچه بیش‌تر قدرت نظامی ایران در نبردهای دریایی بود، قدرتی که رژیم متجاوز بعث و حامیانش را با چالشی بزرگ روبه‌رو کرد. چالشی که پای آمریکای جنایتکار را به پهنه نیلگون خلیج‌فارس باز کرد.

شهید مهدوی عصر روز پنج‌شنبه شانزدهم مهرماه سال ۶۶، شهید نادر مهدوی به همراه تعدادی از همراهان خود برای انجام عملیات گشت‌زنی با دو فروند قایق تندرو توپلار و یک فروند ناوچه عازم پهنه آبی خلیج‌فارس می‌شوند.

خورشید در لفافه سرخ‌رنگ غروب فرو رفته بود که شهید مهدوی و همراهانش به جزیره فارس رسیدند. با فرارسیدن وقت نماز مغرب و عشا، در همان ساحل جزیره نمازشان را اقامه کردند. نمازشان تازه تمام شده بود که صدای انفجار مهیبی همه را میخکوب کرد. رادار پایگاه هوایی در آتش می‌سوخت و عملاً ارتباط ناو گروه با مرکز قطع شده بود. 

لحظاتی بعد شهید مهدوی و دوستانش متوجه حضور یک فروند بالگرد MS۶ متعلق به نیروهای آمریکایی در بالای سر خود می‌شوند. بالگردی که به واسطه صدای خفیفش، وقتی متوجه حضورش می‌شوند که کار از کار گذشته و دقیقاً روی سرشان رسیده بود. بالگردهای دیگر هم از راه می‌رسند.

صدای شلیک بی‌امان، یک آن قطع نمی‌شود. یکی از قایق‌های توپلار هم هدف قرار می‌گیرد و تعدادی از دوستان شهید مهدوی در مقابلش پرپر می‌شوند. اولین چیزی که به نظر بچه‌ها می‌رسد این است که هرطور شده یک بالگرد را بزنند. کریمی این خواسته را محقق می‌کند و یا یک فروند موشک استینگر، بالگرد را هدف می‌گیرد.

 لحظاتی بعد تکه‌های پاره‌پارۀ بالگرد بر پهنه آب، خودنمایی می‌کرد. درگیری لحظه به لحظه شدیدتر می‌شد. از آسمان، باران آتش می‌بارید. صدای بالگردهای آمریکایی برای لحظه‌ای قطع نمی‌شد. زمین و زمان را به هم دوخته بودند و در این بین یاران شهید نادر مهدوی در مقابلش با تنی خونین به خاک می‌افتادند. بعد از دقایقی قایق دوم هم هدف قرار می‌گیرد و آتش از آب به آسمان ستون می‌کشد. فقط مانده بود ناوچه طارق.

شهید مهدوی می‌توانست خیلی سریع با ناوچه، از این جهنم آتش بگریزد و خود را به عقب برساند ولی دیدن یاران مجروح و شهیدش پای رفتنش را سست می‌کرد.

با بیژن گرد، هم پیکر شهدا و مجروحان را جمع می‌کردند و هم با دوشکا به سمت بالگردهای آمریکایی شلیک می‌کردند تا کمی فضا را برای جمع کردن بچه‌ها امن کنند، اما نشد. بیست دقیقه بعد نادر مهدوی، بیژن گرد و دو نفر دیگر از بچه‌ها، زنده به دست آمریکایی‌ها می‌افتند. دشمن از همان ابتدا در صدد شناسایی نادر مهدوی برمی‌آید و از تک‌تک بچه‌ها راجع به او سوال می‌کنند. در نهایت شهید نادر مهدوی پس از شکنجه بر عرشه ناو جنگی آمریکایی مظلومانه به شهادت می‌رسد.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار